گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۹

چون خیالت گذر آرد به در مسکن چشم
جوشش نور به هم در شکند روزن چشم
مشت سوزن به دلم زان مژه تا ریخته اند
گریه از پارهٔ دل دوخته پیراهن چشم
از دلم تا به در دیده صد آتشکده ساخت
گریهٔ شوق که گلخن شد ازو گلشن چشم
در تماشاگه حسن تو به هنگام نثار
سر به پیشانی خورشید زند خرمن چشم
عرفی امروز ببینم که بود بهر وداع
گریه را دست در آغوش دل و گردن چشم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون خیالت گذر آرد به در مسکن چشم
جوشش نور به هم در شکند روزن چشم
هوش مصنوعی: وقتی که خیال تو از در خانه چشمم عبور کند، نور به شکلی شگفت‌آور در درون چشمانم می‌شکند.
مشت سوزن به دلم زان مژه تا ریخته اند
گریه از پارهٔ دل دوخته پیراهن چشم
هوش مصنوعی: دل من از آن مژه‌ها که اشک‌ریزان شده، مانند پیراهنی که از تکه‌های پاره دوخته شده، زخم و رنج فراوانی را احساس می‌کند.
از دلم تا به در دیده صد آتشکده ساخت
گریهٔ شوق که گلخن شد ازو گلشن چشم
هوش مصنوعی: از دل من تا درِ چشمم، صدها آتشکده ساخته شده است. اشک شوقی که از چشمانم ریخته، به قدری زیاد بوده که باعث سرسبزی و زیبایی چشمانم شده است.
در تماشاگه حسن تو به هنگام نثار
سر به پیشانی خورشید زند خرمن چشم
هوش مصنوعی: در محلی که زیبایی تو را تماشا می‌کنند، در زمان نزدیک شدن به تو، سر را به پیشانی خورشید می‌زنند و چشمانشان به غلظت خرمن برکت و زیبایی تو خیره می‌شود.
عرفی امروز ببینم که بود بهر وداع
گریه را دست در آغوش دل و گردن چشم
هوش مصنوعی: امروز عارف را ببین که برای وداع کردن با چشم‌اش در آغوش دلش اشک می‌ریزد و گردن‌اش را به سر می‌کشد.