غزل شمارهٔ ۴۱
مراد و خضر عنان گیر باید از چپ و راست
که کج روی نکنم ور نه عزم راه خطاست
عجب که باورم آید از راه اندیشی
که آفتاب قیامت ز سایه ی طوبی است
به ملک صدق گنه را به عفو دشمنی است
جزاء جرم در این خطه جزو کاه رباست
به میوه ای که رسد دست امیدوارم کن
که دست کوته و شاخ بلند دام بلاست
ز بس که نور جمالش ز پرده می جوشد
نیافتم که نقابش حریر و باد صباست
از آن من گردیدند طایران حرم
که هر آن نوا که شنیدم شناختم که کجاست
جوی در وجود خود از مردمی نیابم هیچ
عرق ز ناصیه بیرون جهد که شرم کجاست
به آدمی ی فرومایه دل مبند عرفی
که این متاع زبون بازمانده ی یغماست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مراد و خضر عنان گیر باید از چپ و راست
که کج روی نکنم ور نه عزم راه خطاست
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف و مقصود، باید از راههای مختلف آگاه باشم و مانع انحراف خود شوم، زیرا اگر دچار کجروی شوم، مسیر درست را گم میکنم.
عجب که باورم آید از راه اندیشی
که آفتاب قیامت ز سایه ی طوبی است
هوش مصنوعی: عجب است که بتوانم باور کنم که آفتاب قیامت از سایهی درخت طوبی میتابد.
به ملک صدق گنه را به عفو دشمنی است
جزاء جرم در این خطه جزو کاه رباست
هوش مصنوعی: در سرزمین حقیقت، گناه با بخشش روبرو میشود و در اینجا، مجازات جرم کماهمیت است و مثل کاه به حساب میآید.
به میوه ای که رسد دست امیدوارم کن
که دست کوته و شاخ بلند دام بلاست
هوش مصنوعی: به آن چیزی که امید دارم و به آن دست میزنم، توجه کن؛ زیرا ممکن است با خطراتی روبرو شوم و نتوانم به هدفم برسم.
ز بس که نور جمالش ز پرده می جوشد
نیافتم که نقابش حریر و باد صباست
هوش مصنوعی: بهقدری زیبایی او درخشنده و نمایان است که نتوانستم تشخیص دهم که حجاب او، پارچهای لطیف و شفاف است یا نسیمی نرم و دلانگیز.
از آن من گردیدند طایران حرم
که هر آن نوا که شنیدم شناختم که کجاست
هوش مصنوعی: پرندههای حرم به من تعلق گرفتند؛ زیرا هر نوا و آهنگی که شنیدم، توانستم بفهمم که از کجا آمده است.
جوی در وجود خود از مردمی نیابم هیچ
عرق ز ناصیه بیرون جهد که شرم کجاست
هوش مصنوعی: در وجود خودم هیچ نشانهای از انسانیت نمیبینم، و اگر عرقی از پیشانیام بریزد، نمیدانم که شرم کجاست.
به آدمی ی فرومایه دل مبند عرفی
که این متاع زبون بازمانده ی یغماست
هوش مصنوعی: به انسانی که پست و ناتوان است، دل ندهید زیرا اینگونه عشق و محبت، چیزی بیارزش و دستداده از دزدی است.