گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹

عشق ناوک ریز و یک مویم تهی از یار نیست
باورم باید که هر مویی ز یار افگار نیست
برهمن چون بست زنارم، مغان گفتند حیف
کاین زمان در کافرستان عرب زنار نیست
می تراود می به جام و جام می آید به لب
نیست باکی گر به بزم عشق کس هشیار نیست
شرمسار از همت عشقم که در هنگام نزع
اضطراب جان سپردن مانع دیدار نیست
با سر هر موی تو هر صنف را صد دعوی است
گرچه یک مو از کسی، طبع تو منت دار نیست
انتظار نو بهار از تنگ چشمی های ماست
صد تماشا هست در گلخن که در گلزار نیست
سوزن عیسی بیفکن، رشته ی مریم بسوز
خلوت عشق است، هان، آلودگان را بار نیست
هان ره عشق است و کج رفتن ندارد بازگشت
جرم را این جا عقوبت هست و استغفار نیست
هر سر مویم کلیمی لن ترانی بشنو است
باز گو، بگشای لب، این جا ادب درکار نیست
می روی با غیر و می گویی بیا عرفی تو هم
لطف فرمودی برو کین پای را رفتار نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق ناوک ریز و یک مویم تهی از یار نیست
باورم باید که هر مویی ز یار افگار نیست
هوش مصنوعی: عشق همچون تیر کوچکی است و هر مویی که از من باقی‌مانده، نمی‌تواند بدون حضور معشوق کامل باشد. باید باور کنم که هر مویی که از من باقی مانده، نمی‌تواند نشانه‌ای از حضور یار باشد.
برهمن چون بست زنارم، مغان گفتند حیف
کاین زمان در کافرستان عرب زنار نیست
هوش مصنوعی: وقتی برهمن (مردی از هندوها) مرا با زنجیری بست، مغان (مردم ایران باستان) گفتند: افسوس که در این زمان در سرزمین کافران عرب (مسلمانان) زنجیری وجود ندارد.
می تراود می به جام و جام می آید به لب
نیست باکی گر به بزم عشق کس هشیار نیست
هوش مصنوعی: شراب در جام می‌رقصید و جام به لب نزدیک می‌شود. هیچ نگرانی نیست اگر در مجلس عشق کسی هشیار نباشد.
شرمسار از همت عشقم که در هنگام نزع
اضطراب جان سپردن مانع دیدار نیست
هوش مصنوعی: عشق من بسیار بزرگ و با همتی است که حتی در لحظه‌های سخت و دردناک خداحافظی، نمی‌گذارد که احساسات و دیدارها قطع شود.
با سر هر موی تو هر صنف را صد دعوی است
گرچه یک مو از کسی، طبع تو منت دار نیست
هوش مصنوعی: هر مویی از موی تو بر سر هر صنف و قشری دعوی و ادعای خاصی دارد، اما وجود یک مو از کسی نمی‌تواند به ارزش و بزرگ‌منشی تو افزوده کند.
انتظار نو بهار از تنگ چشمی های ماست
صد تماشا هست در گلخن که در گلزار نیست
هوش مصنوعی: انتظار یک بهار جدید به خاطر تنگ‌نظری ماست. در حالی که در گلخن زیبایی‌های زیادی وجود دارد، اما ما متوجه گلزار نمی‌شویم.
سوزن عیسی بیفکن، رشته ی مریم بسوز
خلوت عشق است، هان، آلودگان را بار نیست
هوش مصنوعی: عیسی به معنای نجات و شفابخشی است و در اینجا اشاره به قدرتی دارد که می‌تواند خطاها و آلودگی‌ها را کنار بزند. مریم نماد خلوص و پاکی است که باید برای رسیدن به عشق واقعی، از هر نوع آلودگی و گناه فاصله گرفت. در خلوت عشق، کسانی که دلی پاک ندارند، نمی‌توانند بار عشق را بر دوش بکشند و باید از آن فاصله بگیرند.
هان ره عشق است و کج رفتن ندارد بازگشت
جرم را این جا عقوبت هست و استغفار نیست
هوش مصنوعی: اینجا راه عشق است و امکان ندارد که کسی در آن منحرف شود و دوباره به مسیر بازگردد. در اینجا گناه مجازات دارد و فرصتی برای بخشش وجود ندارد.
هر سر مویم کلیمی لن ترانی بشنو است
باز گو، بگشای لب، این جا ادب درکار نیست
هوش مصنوعی: هر تار موی من، مثل یک یهودی است که نمی‌تواند تو را ببیند. یعنی دوست دارم بگویی و بی‌پرواتر از ادب صحبت کنی.
می روی با غیر و می گویی بیا عرفی تو هم
لطف فرمودی برو کین پای را رفتار نیست
هوش مصنوعی: تو با کس دیگری می‌روی و به من می‌گویی که بیا، اما تو هم لطفی نکردی و تنها برو، چون این پای من دیگر تحمل قدم زدن را ندارد.