غزل شمارهٔ ۳۵
صد شکر کز اقبال غم و لشگر آفت
در مملکت عشق نشینم به خلافت
هر چند که در خورد جمالت نظری نیست
حیف است که پنهان بود آن حسن لطافت
تا دختر رز دست در آغوش برقصید
گو محتسب شهر مکن ترک ملامت
هر چند که شمشیر به بیگانه نراند
بر حوصله ی عشق بکش تیغ ظرافت
آلودگی از دهنم دور نگردد
گر چشمه ی کوثر کنمش صرف نظافت
در عشق چه یک گام و چه صد مرحله، عرفی
تا شوق نباشد نشود طی مسافت
غزل شمارهٔ ۳۴: دل چو به غم شاد زیست، مهر و وفا از او طلبغزل شمارهٔ ۳۶: گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صد شکر کز اقبال غم و لشگر آفت
در مملکت عشق نشینم به خلافت
هوش مصنوعی: به خاطر آنکه خوشبختی نصیبم شده است و در برابر غمها و مشکلات زندگی ایستادهام، در دنیای عشق مثل یک فرمانروا و با اطمینان زندگی میکنم.
هر چند که در خورد جمالت نظری نیست
حیف است که پنهان بود آن حسن لطافت
هوش مصنوعی: اگرچه نظری به زیبایی تو نیست، اما کاش آن لطافت و حسن تو پنهان نماند.
تا دختر رز دست در آغوش برقصید
گو محتسب شهر مکن ترک ملامت
هوش مصنوعی: وقتی دختر گل در آغوش میرقصد، اجازه نده که کارشناس شهر از سر ملامت دست بکشد.
هر چند که شمشیر به بیگانه نراند
بر حوصله ی عشق بکش تیغ ظرافت
هوش مصنوعی: هرچند که شمشیر در برابر دشمن کارایی ندارد، اما باید با دقت و هنر در عشق عمل کرد.
آلودگی از دهنم دور نگردد
گر چشمه ی کوثر کنمش صرف نظافت
هوش مصنوعی: هرچه قدر هم که خود را پاکیزه کنم و تظاهر به نظافت کنم، اما اگر آلودگی دل و روح من پاک نشود، هیچ فایدهای ندارد.
در عشق چه یک گام و چه صد مرحله، عرفی
تا شوق نباشد نشود طی مسافت
هوش مصنوعی: در عشق، چه یک قدم برداری و چه صد قدم، تا زمانی که شوق و اشتیاق وجود نداشته باشد، هیچ پیشرفتی در مسیری که میخواهی طی کنی حاصل نمیشود.
حاشیه ها
1394/10/28 08:12
وزن صحیح این غزل این است: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن