غزل شمارهٔ ۲۳
دادم به چشم او دل اندوه پیشه را
غافل که مست می شکند زود شیشه را
ای مدعی بکوش که محکم گرفته است
عشق همیشه، دامن حسن همیشه را
در بیستون به صورت شیرین نگاه کن
تا حسن چون به سنگ فرو برد ریشه را
فرهاد را چه ذوق که او با وجود دل
در کار زخم سنگ کند زخم تیشه را
عرفی ببین فسردگی کشت ماهتاب
امشب که در بغل ننهادیم شیشه را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دادم به چشم او دل اندوه پیشه را
غافل که مست می شکند زود شیشه را
هوش مصنوعی: من به چشمان او دل غمگینی را سپردم، غافل از اینکه عشقش همانند می، زود شیشهی دل را میشکند.
ای مدعی بکوش که محکم گرفته است
عشق همیشه، دامن حسن همیشه را
هوش مصنوعی: ای مدعی، تلاش کن؛ زیرا عشق همواره زیبایی را با قدرت و پابندی خود نگه داشته است.
در بیستون به صورت شیرین نگاه کن
تا حسن چون به سنگ فرو برد ریشه را
هوش مصنوعی: به تماشای زیباییها در بیستون بپرداز و به یاد داشته باش که جذابیت و نیکی اگر از عمق وجود باشد، میتواند ریشههای خود را در هر سختی و سنگی همچون دل سنگی ببیند و نفوذ کند.
فرهاد را چه ذوق که او با وجود دل
در کار زخم سنگ کند زخم تیشه را
هوش مصنوعی: فرهاد چگونه میتواند از کار خود لذت ببرد در حالی که دلش درد دارد و زخمهای سنگ را تحمل میکند؟
عرفی ببین فسردگی کشت ماهتاب
امشب که در بغل ننهادیم شیشه را
هوش مصنوعی: امشب روشنایی ماه را ببین که چقدر از غم لایی شده است، زیرا ما شیشه را در آغوش نگرفتهایم.