گنجور

غزل شمارهٔ ۲

کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا
جلوهٔ مردم آزاده حرام است اینجا
هرکه بگذشت در این کوی به بند افتاده‌ست
طائر بی قفس و دام کدام است اینجا
آن‌که هر گام بلغزید در این کوی برفت
صنعت راهروان لغزش گام است اینجا
عشرت بزم تو زآن است که محنت بر ماست
صبح آن ناحیه وقتی‌ست که شام است اینجا
برو از عشق مچین معرکه ای شیخ حرم
طفل را شیوهٔ بازیچه حرام است اینجا
شوق موسی چه که آن مه چو برآید بر بام
مشعل طور کمندافکن بام است اینجا
در حرم ذکر بتی دیرنشین خاص من است
للَّه الحمد که این زمزمه عام است اینجا
عشق بنشست ز پا در ره جویایی قرب
زاغ اندیشه همان کبک خرام است اینجا
سرّ تقدیر در آن نشئه رسد شحنه به گوش
سر این مسئله نگشای که خام است اینجا
عرفی از هر دو جهان می‌رمد الا در دوست
همه‌جا وحشی از آن است که رام است اینجا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا
جلوهٔ مردم آزاده حرام است اینجا
هوش مصنوعی: این مکان، محلی است برای عشق، اما پر از تله‌ها و دام‌هاست. در اینجا، دیدار و حضور مردم آزاده ممنوع است.
هرکه بگذشت در این کوی به بند افتاده‌ست
طائر بی قفس و دام کدام است اینجا
هوش مصنوعی: هرکس که از این خیابان عبور کند، درگیر و گرفتار شده است. پرنده‌ای که در قفس نیست، در اینجا چه نوع دام و تله‌ای وجود دارد؟
آن‌که هر گام بلغزید در این کوی برفت
صنعت راهروان لغزش گام است اینجا
هوش مصنوعی: کسی که در هر قدم در این مسیر لغزید، طعنه به کار را برگزید و فهمید که در اینجا، راه رفتن با لغزش قدم همراه است.
عشرت بزم تو زآن است که محنت بر ماست
صبح آن ناحیه وقتی‌ست که شام است اینجا
هوش مصنوعی: خوشی و لذت مهمانی تو به خاطر این است که ما در سختی و مشکلات به سر می‌بریم. صبح در آنجا زمانی است که شب در اینجا حاکم است.
برو از عشق مچین معرکه ای شیخ حرم
طفل را شیوهٔ بازیچه حرام است اینجا
هوش مصنوعی: به هیچ‌وجه عشق را به بازی نگیرید، ای شیخ حرم. اینجا کودک را به عنوان وسیله‌ای برای بازی نمی‌توان استفاده کرد، زیرا این کار نادرست است.
شوق موسی چه که آن مه چو برآید بر بام
مشعل طور کمندافکن بام است اینجا
هوش مصنوعی: شوق موسی به چه معناست، وقتی آن ماه زیبا که از بالای کوه طور می‌درخشد، گویا اینجا نیز کمند می‌افکند و دل‌ها را به خود جذب می‌کند.
در حرم ذکر بتی دیرنشین خاص من است
للَّه الحمد که این زمزمه عام است اینجا
هوش مصنوعی: در این مکان مقدس، یاد و نام یک بت قدیمی که متعلق به من است به گوش می‌رسد، و من شکرگزارم که این صدا و زمزمه در میان مردم بسیاری شنیده می‌شود.
عشق بنشست ز پا در ره جویایی قرب
زاغ اندیشه همان کبک خرام است اینجا
هوش مصنوعی: عشق در مسیر جستجوی نزدیک شدن نشسته است، اما زاغ فکر فقط همان کبک ساکن و بی‌حرکت است.
سرّ تقدیر در آن نشئه رسد شحنه به گوش
سر این مسئله نگشای که خام است اینجا
هوش مصنوعی: راز تقدیر در آن عالم به گوش سر می‌رسد. این موضوع را فاش نکن، زیرا در اینجا هنوز ناآگاه و خام است.
عرفی از هر دو جهان می‌رمد الا در دوست
همه‌جا وحشی از آن است که رام است اینجا
هوش مصنوعی: انسان در دو جهان به دنبال آزادگی و رهایی است، اما در کنار دوست و محبوب، همیشه احساس وحشی‌گری و بی‌قراری دارد؛ زیرا در این مکان، آنچه که او را رام و آرام کند، وجود ندارد.

حاشیه ها

1389/08/07 15:11

استاد علی نظمی تبریزی شاعر غزل سرای معاصر ساکن تبریز ضمن شرح حال این شاعر بزرگ ایرانی در تذکره ی وزین دویست سخنور که شرح حال دویست تن از شاعران ایرانی است و برای هر شاعر هم در مقدمه ماده تاریخی نوشته است . در مورد عرفی شیرازی چنین سروده است :
تاریخ وفات عرفی شیرازی
داغم از عمر عرفی شیراز
کاًول کار زندگانی مرد
در غم مرگ او توان گفتن
لفظ لبیمار شد ، معانی مرد
بود شیدای آتشین خویی
کآخر از جور او نهانی مرد
هاتفی گفت سال تاریخش
( حیف عرفی که بر جوانی مرد )
---------------------------------------
استاد نظمی تبریزی در حال حاضر ساکن تبریز و در سن 86 سالگی جلد دوم دیوان خود را آماده ی چاپ می کند . - تبریز - سرخی

1389/08/07 16:11

متاسفانه چند غلط تایپی در حاشیه اینجانب است که تصحیح می گردد .
تاریخ وفات عرفی شیرازی
=====================
داغم از عمر عرفی شیراز
کاول کار زندگانی مرد
در غم مرگ او توان گفتن
لفظ بیمار شد ، معانی مرد
بود شیدای آتشین خویی
کآخر از جور او نهانی مرد
هاتفی گفت سال تاریخش
(حیف عرفی که بر جوانی مرد) 999ق

1389/08/10 00:11
جعفر سرخی

lمتاسفانه در بیت اول غزل دوم شما اشتباه فاحشی صورت گرفته است که امیدوارم متوجه شده و تصحیح نمایید .
به جای ( مردم آسوده ) نوشته شده است ( مردم آزاده ) :
کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا .......جلوه ی مردم آسوده حرام است اینجا
=======================
با تشکر - جعفر سرخی

1390/01/24 10:03
پیرایه یغمایی

نادرست:
آن که هر گام بلغزید در این کوی برفت
صنعت راه روان لغزش گام است این جا
درست:
آنکه هر گام نلغزید در این کوی، نرفت
صنعت راهروان لغزش گام است اینجا

1391/02/06 04:05
رسته

متن غزل از روی نسخۀ انصاری:
کوی عشق است و همه دانه و دام است این جا
جلوۀ مردم آزاده حرام است این جا
هر که بگذشته در این کوی به بند افتادست
طایر بی قفس و دام کدام است این جا
آن که هر گام نلغزید در این کو بد رفت
صفت راه روان لغزش گام است این جا
عشرت بزم تو زآن ست که محنت بر ماست
صبح آن ناحیه وقت است که شام است این جا
بر در عشق چنین معرکه ای شیخ حرم
طفل را شیوۀ بازیچه حرام است این جا
در حرم ذکر بت ای دیر نشین خاص تو نیست
لله الحمد که این زمزمه عام است این جا
شوق موسی چه که آن مه چو بر آید بر بام
شعلۀ طور کمندافکن بام است این جا
سر تقدیر در آن حلقه رسد پحنه به گوش
سر این مسأله مگشای که خام است این جا
عشق بنشست ز پا در ره جویایی قرب
زاغ اندیشه همان کبک خرام است این جا
عرفی از هر دو جهان می رمد الا در دوست
همه جا وحشی از آن است که رام است این جا

1397/09/22 21:11
یکی بودم

سلام بیت هشتم مصراع اول بعد از ره , ی تایپ شده که اشتباه و مزید لطفا تصحیح کنید شکل درست مصراع:
عشق بنشست ز پا در ره جویایی قرب
متشکرم

1403/07/13 19:10
Farhad Abbasi

سلام

جناب یغمایی مصرع اول به ما میگه رونده با لغزش مواجه میشه و مصرع دوم تاکید بر آن است.

آنکه هر گام بلغزید درین کوی برفت

صنعت راهروان لغزش گامست اینجا

سپاس