غزل شمارهٔ ۱۵
هر دم زند هوس به چراغ دگر مرا
رسوا کند ز شکوه ی داغ دگر مرا
گو بوی گل بسوز دماغم که داده اند
از بهر بوی دوست دماغ دگر مرا
مشتاق شمع طورم و هر دم هجوم شوق
آلوده می کند به چراغ دگر مرا
هر محرمی که می کنم از وی سراغ دوست
محتاج می کند به سراغ دگر مرا
عرفی نوا مجو که حریفان بلبل اند
هر دم مکش به نغمه ی زاغ دگر مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر دم زند هوس به چراغ دگر مرا
رسوا کند ز شکوه ی داغ دگر مرا
هوش مصنوعی: هر لحظه خواستهای جدید به سراغم میآید و مرا به خاطر درد و رنجی که دارم، رسوا میکند.
گو بوی گل بسوز دماغم که داده اند
از بهر بوی دوست دماغ دگر مرا
هوش مصنوعی: بگو بوی گل را بسوزان تا نتوانم بوی دوست را استشمام کنم، زیرا بوی دوستی که به من دادهاند، به قدری قوی است که دیگر نمیتوانم بوی دیگر را احساس کنم.
مشتاق شمع طورم و هر دم هجوم شوق
آلوده می کند به چراغ دگر مرا
هوش مصنوعی: من به شمع طور مشتاقم و هر لحظه شوقی در من ایجاد میشود که مرا به سوی نور دیگری میکشاند.
هر محرمی که می کنم از وی سراغ دوست
محتاج می کند به سراغ دگر مرا
هوش مصنوعی: هر بار که من به یاد او می افتم و از او صحبت می کنم، نیازمند یادآوری دوستان دیگر می شوم.
عرفی نوا مجو که حریفان بلبل اند
هر دم مکش به نغمه ی زاغ دگر مرا
هوش مصنوعی: به دنبال نغمههای خوب و دلنشین باش و به آواز زاغ که نغمهای ناخوشایند است گوش نده، زیرا دوستانت مانند بلبلان هستند و همیشه در حال زیبایی و شادیاند.