گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳

چرا خجل نکند چشم اشکبار مرا
که آرزوی دل آورد در کنار مرا
به راه غشق نگیرم زشوق بال و پری
که نی پیاده شمارند نی سوار مرا
فغان ز نشأ ی دون همتی، کزین شادم
که هیچ کام نیارد به انتظار مرا
نه رام مردم اهلم نه صید مرشد شهر
نشسته ام که نسیمی کند شکار مرا
ز بیم فتنه ی شادی چو کودکان همه عمر
غمت گرفته در آغوش و در کنار مرا
میا به ملک عدم، آن چنان مکن عرفی
که بی غمی نشناسد در این دیار مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چرا خجل نکند چشم اشکبار مرا
که آرزوی دل آورد در کنار مرا
هوش مصنوعی: چرا چشمان گریان من شرمنده نمی‌شود در حالی که آرزوی قلبم را به نزد من آورده‌اند؟
به راه غشق نگیرم زشوق بال و پری
که نی پیاده شمارند نی سوار مرا
هوش مصنوعی: به عشق نمی‌توانم بروم، چون نه با بال و پرم در این مسیر پیش می‌روم و نه می‌توانم به عنوان سوار یا پیاده شمارش کنند.
فغان ز نشأ ی دون همتی، کزین شادم
که هیچ کام نیارد به انتظار مرا
هوش مصنوعی: آه از زندگی پست و بی‌اهمیت که از آن شادمانم، زیرا هیچ چیزی به انتظار من نخواهد آمد.
نه رام مردم اهلم نه صید مرشد شهر
نشسته ام که نسیمی کند شکار مرا
هوش مصنوعی: من نه تحت فرمان مردم هستم و نه جالب توجه مرشد شهر. در اینجا نشسته‌ام تا شاید نسیمی به سراغ من بیاید و مرا به سمت خود جلب کند.
ز بیم فتنه ی شادی چو کودکان همه عمر
غمت گرفته در آغوش و در کنار مرا
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از مشکلاتی که ممکن است شادی به همراه داشته باشد، مانند کودکان تنها و بی‌خبر، تمام عمر مرا غم در آغوش و در کنار خود داشته است.
میا به ملک عدم، آن چنان مکن عرفی
که بی غمی نشناسد در این دیار مرا
هوش مصنوعی: به دنیا و زندگی بی‌قید و شرط نرو، زیرا که گم شدن در این عالم به گونه‌ای است که هیچ‌کس به جز من، درد و غم را درک نخواهد کرد.

حاشیه ها

1397/09/23 14:11
یکی بودم

سلام بیت 2 , مصراع 1 ,عشقاشتباها عشق درج شده لطفا تصحیح کنید :
به راه عشق نگیرم ز شوق بال و پری