گنجور

شمارهٔ ۵۹ - حکمت و موعظت

به سعی جوهر اندیشه راز دین مگشای
کلید موم و سر قفل آهنین مگشای
بهشت راز مقام دراز دستان نیست
درِ مشاهده بر روی میوه چین مگشای
مثال علم لدنی گرت ز خامه چکد
جمال ظن منما چهرهٔ یقین مگشای
به همنشین مگشا راز دل، نه بیگانه
وگر ملازم طبع است همنشین مگشای
هنوز در رحم است آنکه طبع دایه اوست
به روی سر ازل دیدهٔ جنین مگشای
هر آن گره که نهد بر دلت نهفتن راز
به کاوش نفس تیز واپسین مگشای
جهان و هرچه در او هست سر به سر دربند
در معارضه با حکمت آفرین مگشای
بهشت ماحضر خوان تنگ عیشان است
به اینقدر ز جبین نیاز چین مگشای
خدنگ طعنهٔ همت نشانه میطلبد
مشبک مژه بر روی حور عین مگشای
اگر به کیش مروت عمل کنی زنهار
گره ز کار دل عافیت گزین مگشای
اگر دلت ز خرابی عافیت تنگ است
هزار گونه عمارت بهل همین مگشای
به راه ملک قدم میروی به سعی حدوث
بتاز و دیده به دونان همنشین مگشای
دریچه‌ای که غمی سر برون نیارد از آن
به روی صرفه کار دل حزین مگشای
محل شناس طرب باش یعنی آن ساعت
که گرد غم ننشیند به رخ جبین مگشای
به طرف چشمه کوثر چو تشنه لب برسی
فرو میای گر آیی ز رَخْش زین مگشای
اگر تو مرد رهی زحمت وجود مبر
ز آسمان درِ تشنیع بر زمین مگشای
ز جان و دل بگشا عقده‌ای که فرصت رفت
گره ز رشته اسرار ماء و طین مگشای
به دست دل بگشا قفل معنی از در جان
هرآن دری که بود بسته غیر از این مگشای
دلی که باید از افتادگی گشاده شود
به برفشاندن دامان و آستین مگشای
دلی که صحبت عشق است مایه طربش
به نظم و نثر مکن خوش نهاد و هین مگشای
ز آب و رنگ چه خیزد به غنچه لاله
بگو که بند قبا پیش یاسمین مگشای
به تیغ غمزه جانان گشای پهلوی دل
دلی که در غم او تنگ شد چنین مگشای
متاع دل که نباید گشود جز بر دوست
اگر بهاش سلیمان دهد نگین مگشای
بنای عفو بر الطاف دوست نه، نه زمان
در شهور مزن غرفه سنین مگشای
به مشت خاک نیرزد ولایت دارا
دلی گشای که فتح است و ملک چین مگشای
ز شیخ و راهب اگر استماع می‌طلبی
ز نیک و زشت بگو لب به فکر دین مگشای
لب صفا بگشا در بیان ساده دلی
زبان عقل به تشریح مهر و کین مگشای
بیان وحدت و تفسیر آیت توحید
زبان بوقلمون را به آن و این مگشای
هزار مرده به روی زمین بُوَد، هشدار
اگر تو مرده ندیدی دل زمین مگشای
ز بخل صاحب خرمن نصیحت است این حرف
که مرحمت کن و دامان خوشه چین مگشای
ز هر سخن در بازیچه‌ای فراز کنم
به زاده خردم چشم هزل بین مگشای
خموش عرفی از این نغمه‌های شورانگیز
لب ترانه بلبل به آفرین مگشای
رموز حکمت اسرار قدس جلوه دهد
به مدح خویش لب عقل اولین مگشای

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به سعی جوهر اندیشه راز دین مگشای
کلید موم و سر قفل آهنین مگشای
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش خود، به عمق اندیشه و اسرار دین نپرداز و رازها را افشا نکن، مانند اینکه کلید موم و قفل آهنین را باز نکن.
بهشت راز مقام دراز دستان نیست
درِ مشاهده بر روی میوه چین مگشای
هوش مصنوعی: بهشت به معنای مقام و جایگاهی والا نیست و نباید فقط با دیدن میوه‌های خوش‌طعم و زیبایی که در آنجا وجود دارد، به درک عمیق از آن دست یافت.
مثال علم لدنی گرت ز خامه چکد
جمال ظن منما چهرهٔ یقین مگشای
هوش مصنوعی: اگر علم الهی از جانت بیرون بریزد، گمان نکن که آن را با زیبایی‌های ظاهر نشان می‌دهی؛ تو را به یقین باز نکن، چون ممکن است در پیچیدگی‌ها و زوایای مختلف دچار اشتباه شوی.
به همنشین مگشا راز دل، نه بیگانه
وگر ملازم طبع است همنشین مگشای
هوش مصنوعی: راز دل خود را با کسی که به او اعتماد نداری در میان نگذار، زیرا ممکن است که آن شخص هم مثل خودت باشد و از این راز استفاده کند.
هنوز در رحم است آنکه طبع دایه اوست
به روی سر ازل دیدهٔ جنین مگشای
هوش مصنوعی: هنوز آن کسی که طبیعتش به گونه‌ای است که مانند دایه، پرورش‌دهنده است، به دنیا نیامده است. چشمش را به رازهای ابتدایی عالم نگشاید.
هر آن گره که نهد بر دلت نهفتن راز
به کاوش نفس تیز واپسین مگشای
هوش مصنوعی: هر بار که گره‌ای بر دل تو می‌افتد، رازهایی نهفته است. پس مراقب باش و اجازه نده نفس کنجکاو تو آن رازها را آشکار کند.
جهان و هرچه در او هست سر به سر دربند
در معارضه با حکمت آفرین مگشای
هوش مصنوعی: در جهان و همه چیزهایی که در آن وجود دارد، به هیچ عنوان در مقابل حکمت آفرینش قرار نگیر و در برابر آن به مخالفت بر نخور.
بهشت ماحضر خوان تنگ عیشان است
به اینقدر ز جبین نیاز چین مگشای
هوش مصنوعی: بهشت ما همان مهمانی‌هایی با لذت‌های کم است، بنابراین به هیچ قیمتی نباید از روی نیاز، درخواستی از دیگران داشته باشیم.
خدنگ طعنهٔ همت نشانه میطلبد
مشبک مژه بر روی حور عین مگشای
هوش مصنوعی: برای دستیابی به مقصود و نشان دادن نیت صادقانه، باید با دقت و ظرافت عمل کرد. در این مسیر، عشق و زیبایی باید به درستی درک و به نمایش گذاشته شوند، چرا که در این بین، هر حرکتی نقش مهمی ایفا می‌کند.
اگر به کیش مروت عمل کنی زنهار
گره ز کار دل عافیت گزین مگشای
هوش مصنوعی: اگر با انصاف و مردانگی با دیگران رفتار کنی، مواظب باش که مشکلات و گره‌های قلبی‌ات را باز نکنید و در انتخاب آرامش و آسایش، دچار اشتباه نشوید.
اگر دلت ز خرابی عافیت تنگ است
هزار گونه عمارت بهل همین مگشای
هوش مصنوعی: اگر دلت از بی‌نظمی و مشکلات زندگی خسته و ناراحت است، هرچه تلاش کنی برای ساختن چیزهای زیبا و بهتر، این کار را آغاز نکن.
به راه ملک قدم میروی به سعی حدوث
بتاز و دیده به دونان همنشین مگشای
هوش مصنوعی: به سمت سرزمین پادشاهی می‌روی، بنابراین با تلاش و شتاب حرکت کن و چشمانت را از دیدن معصیت و نان حرام دور نگه‌دار.
دریچه‌ای که غمی سر برون نیارد از آن
به روی صرفه کار دل حزین مگشای
هوش مصنوعی: دریچه‌ای که با آن اجازه ندهی غمی به خارج بیاید، به دل شاد و خوشحال خود اجازه نده که در آن باز شود.
محل شناس طرب باش یعنی آن ساعت
که گرد غم ننشیند به رخ جبین مگشای
هوش مصنوعی: جایی را بیاب که خوشی و شادی حاکم باشد و زمانی را انتخاب کن که غم و اندوه بر چهره‌ات سایه نیندازد.
به طرف چشمه کوثر چو تشنه لب برسی
فرو میای گر آیی ز رَخْش زین مگشای
هوش مصنوعی: وقتی به سوی چشمه کوثر می‌روی و تشنه‌ای، اگر از آن آب بیاشامی، لب خود را بر روی چهره زشتی نگذار.
اگر تو مرد رهی زحمت وجود مبر
ز آسمان درِ تشنیع بر زمین مگشای
هوش مصنوعی: اگر تو در مسیر رستگاری قدم برمی‌داری، زحمت وجود خود را از آسمان به زمین نیاور. در زمین خود را در معرض بدگویی قرار نده.
ز جان و دل بگشا عقده‌ای که فرصت رفت
گره ز رشته اسرار ماء و طین مگشای
هوش مصنوعی: دل و جانت را از نگرانی‌ها و محدودیت‌ها آزاد کن، زیرا وقت گذشته و دیگر فرصتی نیست. رازهای زادگاهت را فاش نکن و گره‌ها را باز نکن.
به دست دل بگشا قفل معنی از در جان
هرآن دری که بود بسته غیر از این مگشای
هوش مصنوعی: دل خود را باز کن و رازهای وجودت را کشف کن. تنها دربی که به رویت گشوده می‌شود، درهای دیگری را به روی خود نبند.
دلی که باید از افتادگی گشاده شود
به برفشاندن دامان و آستین مگشای
هوش مصنوعی: دل باید از ناراحتی و غم آزاد شود، اما برای این کار لازم نیست که خود را بیشتر به زحمت بیندازی یا سعی کنی که نشان دهی چقدر ناامیدی و افکار منفی داری.
دلی که صحبت عشق است مایه طربش
به نظم و نثر مکن خوش نهاد و هین مگشای
هوش مصنوعی: دل عاشق به عشق شاد و خوشحال است، پس سخن گفتن از آن به نظم و نثر نپرداز، زیرا قلب پاک و خوب همچنان باید پنهان بماند.
ز آب و رنگ چه خیزد به غنچه لاله
بگو که بند قبا پیش یاسمین مگشای
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ظرافت گل لاله اشاره دارد و به نوعی درباره باز شدن آن گل صحبت می‌کند. شاعر از لاله می‌خواهد که در مورد چگونگی برآمدن و شکل‌گیری خود از آب و رنگ بگوید. همچنین اشاره‌ای به گل یاسمن دارد و از لاله می‌خواهد که پیش از آنکه در قبا باز شود، خبر ندهد. در کل، این بیت به موضوعاتی چون زیبایی، راز و رمز زندگی و تعامل میان گل‌ها می‌پردازد.
به تیغ غمزه جانان گشای پهلوی دل
دلی که در غم او تنگ شد چنین مگشای
هوش مصنوعی: با نگاه فریبنده و زیبا، جانان دل مرا زخم می‌زند و دل من که به خاطر دوری او تنگ شده، نمی‌تواند بیشتر از این آسیب ببیند.
متاع دل که نباید گشود جز بر دوست
اگر بهاش سلیمان دهد نگین مگشای
هوش مصنوعی: کالا و دارایی دل را فقط باید به دوست بخشید و آن را به کسی نشان ندهید، حتی اگر ارزش آن به اندازه انگشتر سلیمان باشد.
بنای عفو بر الطاف دوست نه، نه زمان
در شهور مزن غرفه سنین مگشای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید در زمان‌های خاص بر روی خطاها و اشتباهات دیگران تأکید کرد و بهتر است که با محبت و بخشش رفتار کنیم. در واقع، از نعمت‌های دوستی بهره‌برداری کنیم و فضایی برای گذشت و عفو ایجاد کنیم، بی‌آنکه به گذشته و زمان‌های سخت فکر کنیم.
به مشت خاک نیرزد ولایت دارا
دلی گشای که فتح است و ملک چین مگشای
هوش مصنوعی: مشت خاک به اندازه‌های بلند و بزرگ اهمیت ندارد؛ دلی را که به روی مردم دریایی و سرشار از نعمت گشوده است، ارزش بیشتری دارد. حتی اگر به ظاهر، کشور چین نیز تحت سلطه درآید، ولی دل‌های بزرگ و بخشنده خانه دل‌ها را بهتر می‌کند.
ز شیخ و راهب اگر استماع می‌طلبی
ز نیک و زشت بگو لب به فکر دین مگشای
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از ریش‌سفیدان و زاهدان چیزهای خوب و بد را بشنوی، لب‌ات را به فکر دین باز نکن.
لب صفا بگشا در بیان ساده دلی
زبان عقل به تشریح مهر و کین مگشای
هوش مصنوعی: لب خود را برای بیان احساسات پاک و ساده‌ات باز کن، اما مراقب باش که از عقل و خرد خود برای تشریح عشق و نفرت استفاده کنی، زیرا سرمستی و هیجان ممکن است تو را گمراه کند.
بیان وحدت و تفسیر آیت توحید
زبان بوقلمون را به آن و این مگشای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بیان و توضیح درباره وحدت و نشانه‌های توحید، مانند زبان پرنده‌ای است که به دیوار و زمین اشاره می‌کند و قادر به توضیح درست نیست. در واقع، نمی‌توان با زبان محدود، معانی عمیق و الهی را به درستی توضیح داد.
هزار مرده به روی زمین بُوَد، هشدار
اگر تو مرده ندیدی دل زمین مگشای
هوش مصنوعی: هزاران مرده بر روی زمین وجود دارد، پس اگر تو مرده‌ای ندیدی، دل زمین را نکاوش کن.
ز بخل صاحب خرمن نصیحت است این حرف
که مرحمت کن و دامان خوشه چین مگشای
هوش مصنوعی: از صاحب خرمن خواسته شده که با نیکی و محبت برخورد کند و خود را از دارایی‌ها و مزایای او جدا نکند. به نوعی، این جمله به اهمیت به اشتراک گذاشتن و کمک کردن به دیگران اشاره دارد.
ز هر سخن در بازیچه‌ای فراز کنم
به زاده خردم چشم هزل بین مگشای
هوش مصنوعی: من با زبان شیرین، سخنانی تلخ و نافذ را برای بازی و تفریح بیان می‌کنم. من که از خرد و دانایی زاده شده‌ام، نمی‌خواهم چشمانم به بی‌خود و بی‌محتوا باز شود.
خموش عرفی از این نغمه‌های شورانگیز
لب ترانه بلبل به آفرین مگشای
هوش مصنوعی: عرفی، از این نغمه‌های شگفت‌انگیز خاموش باش و زبان به ستایش نغمه‌های بلبل مگشای.
رموز حکمت اسرار قدس جلوه دهد
به مدح خویش لب عقل اولین مگشای
هوش مصنوعی: رازهای حکمت و اسرار مقدس خود را با ستایش و تمجید به نمایش می‌گذارند، اما زبان خرد و علم در آغاز، نباید آن‌ها را فاش کند.