گنجور

شمارهٔ ۵۱ - عزت نفس

گر مرد همتی ز مروت نشان مخواه
صد جا شهید شو ، دیت از دشمنان مخواه
بستان زجاج و در جگر افشان و نم مجوی
بشکن سفال و در دهن انداز و نان مخواه
خاک از فلک مخواه و مراد از زمین مجوی
ماه از زمین مجوی و وفا زاسمان مخواه
ترصیع تخت و تاجت اگر خسروی دهد
بشکن کلاه مسند وگوهر زکان مخواه
گر ماه و آفتاب بمیرد عزا مگیر
گر تیر و زهره کشته شود نوحه خوان مخواه
شریان ز پوست برکش و درکام تیغ نه
لب را گلو بگیر و زقاتل امان مخواه
گر بی شهادت از در عشقت روان کنند
تیغ کرشمه و دل نامهربان مخواه
گر مژده وصال رسد در زمان بمیر
وز بعد مرگ اگر برسد دوست جان مخواه
طاووس همتی سر منقار تیز کن
یعنی که بال و پر بکن وسایبان مخواه
مجلس بنوحه گرم کن از نی نوامجوی
خنجر بسینه تیز کن از کس فسان مخواه
رو بیضه را بسنگ زن ای هدهد بهشت
برشاخ سدره جا مکن و آشیان مخواه
گر کعبه ات بزیر لب آرند لب بدوز
بر خاک بوسه زن ز حرم آستان مخواه
ای مرغ سدره ، در طیران ابد بمان
منشین بخاک طوبی و انس مکان مخواه
آهوی عصمت ار بگریزد ز عید گاه
گیرایی از کمند و شتاب از عنان مخواه
گر ناگهت بروی هوس دیده وا شود
بهر خراش تیزی نوک سنان مخواه
تا میزبانیت نکشد در خم غرور
تنها بطرف سفره نشین میهمان مخواه
دنیای حلاوتی نرساند بکام کس
این لقمه را مناسبتی با دهان مخواه
دستان زنی و بال گشایی چه دلگشاست
از کبک طالع من و زاغ گمان مخواه
از من بگیر عبرت و کسب هنر مکن
با بخت خود عداوت هفت آسمان مخواه
نام قبیله را مبر از فضل خود بعرش
تا نفخ صور طنطنه دودمان مخواه
عرفی چه احتیاج که گوید بداستان
کین از فلان مجوی وز به همان فلان مخواه
لب بستن از طلب روش همت است و بس
گفتم مخواه تن زن و صد داستان مخواه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر مرد همتی ز مروت نشان مخواه
صد جا شهید شو ، دیت از دشمنان مخواه
هوش مصنوعی: اگر کسی واقعا مرد عمل و شجاعت باشد، نباید از او نشانه‌ای از جوانمردی بخواهید. او می‌تواند در جاهای مختلف جان خود را فدای ارزش‌ها کند و نیازی نیست که مبلغی از دشمنانش بگیرد.
بستان زجاج و در جگر افشان و نم مجوی
بشکن سفال و در دهن انداز و نان مخواه
هوش مصنوعی: ساقی را بخواه که از شراب در جام بریزد و دل را شاد کند. درد دل را نادیده بگیر و با شکستن ظرف‌ها، همگان را به شادی و سرور دعوت کن. نان و مادیات را کنار بگذار و به خوشی بپرداز.
خاک از فلک مخواه و مراد از زمین مجوی
ماه از زمین مجوی و وفا زاسمان مخواه
هوش مصنوعی: از آسمان چیزی نخواه و در جستجوی خوشبختی از زمین مباش؛ به دنبال زیبایی از زمین نباش و وفا را نیز از آسمان انتظار نداشته باش.
ترصیع تخت و تاجت اگر خسروی دهد
بشکن کلاه مسند وگوهر زکان مخواه
هوش مصنوعی: اگر تخت و تاج تو هم جایگاه سلطنت را به تو بدهد، اما از این مقام و ثروت به خاطر دیگران انتظار نداشته باش و به نفع خود عمل کن.
گر ماه و آفتاب بمیرد عزا مگیر
گر تیر و زهره کشته شود نوحه خوان مخواه
هوش مصنوعی: اگر ماه و خورشید بمیرد، غم برای این موضوع نخور، و اگر تیر (سیاره)، و زهره (سیاره) کشته شوند، نیازی به ناله و نوحه نیست.
شریان ز پوست برکش و درکام تیغ نه
لب را گلو بگیر و زقاتل امان مخواه
هوش مصنوعی: پوست را به کنار بزن و با تیغ در گلو خنجر کن، لب‌ها را بگیر و از قاتل خود رحم و امان نخواسته.
گر بی شهادت از در عشقت روان کنند
تیغ کرشمه و دل نامهربان مخواه
هوش مصنوعی: اگر بدون شهادت و گواهی از در عشق تو بیرون بروم، شمشیر ناز و دل بی‌محبتی را نخواه.
گر مژده وصال رسد در زمان بمیر
وز بعد مرگ اگر برسد دوست جان مخواه
هوش مصنوعی: اگر خبر وصال محبوب در زمان حیات به تو برسد، بهتر است که بمیری. و اگر پس از مرگ به تو برسد، دیگر نباید جانت را بخواهی.
طاووس همتی سر منقار تیز کن
یعنی که بال و پر بکن وسایبان مخواه
هوش مصنوعی: به تو می‌گوید که برای دستیابی به موفقیت و افتخار باید تلاش و اراده‌ات را تقویت کنی و به هیچ چیز جز تلاش‌ات اتکا نداشته باشی.
مجلس بنوحه گرم کن از نی نوامجوی
خنجر بسینه تیز کن از کس فسان مخواه
هوش مصنوعی: در مجلس سوگواری، با صدای نی نوایی تازه و دل‌انگیز ایجاد کن و همچنین، اگر کسی نیت کینه‌ورزی دارد، تیری به سمت او بینداز و از کسی فریاد زاری نکن.
رو بیضه را بسنگ زن ای هدهد بهشت
برشاخ سدره جا مکن و آشیان مخواه
هوش مصنوعی: ای هدهد، به آن درختی که در بهشت قرار دارد نزدیک نشو و آنجا لانه‌ای نساخت. در عوض، صورت خود را به دیوار بزن و در جستجوی دیگری باش.
گر کعبه ات بزیر لب آرند لب بدوز
بر خاک بوسه زن ز حرم آستان مخواه
هوش مصنوعی: اگر کعبه را زیر لب بیاورند، لب خود را بدوز و بر خاک بوسه بزن؛ از حرم آستان چیز نخواه.
ای مرغ سدره ، در طیران ابد بمان
منشین بخاک طوبی و انس مکان مخواه
هوش مصنوعی: ای پرنده سدره، در پرواز جاودانه‌ات بمان و به زمین طوبی و آشنایی نپرداز.
آهوی عصمت ار بگریزد ز عید گاه
گیرایی از کمند و شتاب از عنان مخواه
هوش مصنوعی: اگر آهو که نماد پاکی و عصمت است از مکان جشن و شادی فرار کند، دیگر نباید از او خواسته شود که به دام بیفتد یا از سرعتش کاسته شود.
گر ناگهت بروی هوس دیده وا شود
بهر خراش تیزی نوک سنان مخواه
هوش مصنوعی: اگر ناگهان خواسته‌ای پیش بیاید، نگذار که این خواسته تو را آسیب بزند. درواقع، به دنبال چیزهایی که ممکن است به تو آسیب برسانند نباش.
تا میزبانیت نکشد در خم غرور
تنها بطرف سفره نشین میهمان مخواه
هوش مصنوعی: تا زمانی که میزبان به خاطر غرور خود، به میهمان بی‌احترامی نکند، هرگز در جمع مهمانان نباش.
دنیای حلاوتی نرساند بکام کس
این لقمه را مناسبتی با دهان مخواه
هوش مصنوعی: دنیا هیچ طعمی خوشایند به کسی نخواهد بخشید؛ بنابراین، توقع نداشته باش که هر لقمه‌ای با دهان تو سازگار باشد.
دستان زنی و بال گشایی چه دلگشاست
از کبک طالع من و زاغ گمان مخواه
هوش مصنوعی: دست‌های زنی و پرواز او چه حس زیبایی دارد! از بخت خوب من مانند کبک و از گمان بی‌اساس مانند زاغ انتظار نداشته باش.
از من بگیر عبرت و کسب هنر مکن
با بخت خود عداوت هفت آسمان مخواه
هوش مصنوعی: از من بیاموز عبرت بگیر و هنر یاد بگیر، با سرنوشتت به دشمنی نپرداز و خواسته‌های بزرگ از آسمان‌ها نداشته باش.
نام قبیله را مبر از فضل خود بعرش
تا نفخ صور طنطنه دودمان مخواه
هوش مصنوعی: به خاطر دستاوردها و فضایل خود، نام قبیله‌ات را به آسمان‌ها نبر و با افتخار به آن نبال. همچنین، از تکیه بر شهرت و افتخارات گذشته دست بردار و به دنبال ارث و میراث خانوادگی نرو.
عرفی چه احتیاج که گوید بداستان
کین از فلان مجوی وز به همان فلان مخواه
هوش مصنوعی: عرفی می‌گوید که نیازی نیست آدمی به دنبال چیزهایی برود که در داستان‌ها آمده‌اند و بهتر است از خواسته‌های جاهلانه خود دوری کند.
لب بستن از طلب روش همت است و بس
گفتم مخواه تن زن و صد داستان مخواه
هوش مصنوعی: خاموشی از درخواست نشانه‌ی اراده و همت است. گفتم که طلب نکن، حتی به قیمت جان زن، داستان‌های زیادی را هم نطلب.