گنجور

شمارهٔ ۳۵ - در مدح جلال الدین اکبر شاه

منادی است بهر سو که ای خواص و عوام
می نشاط حلال و شراب غصه حرام
فضای عالم هستی زغصه تنگ آمد
مشابه دل عاشق ، مثال چشم لئام
هوای روضه گیتی شکفته شد زآنسان
که نوبهار خط گلرخان سیم اندام
قضا نهاده بکام زمانه معجونی
که بهر ساختن آن قدر گرفته بوام
بشاشت دل اطفال در شب نوروز
نشاط خاطر صایم بصبح عید صیام
هم از دریچه امکان نمود صورت امن
چنانکه عارض خورشید از شکاف غمام
هم از نتیجه افیون امن شاهد تیغ
نهاده پهلوی راحت بخوابگاه نیام
بگوش عارضه صوت عدم رسید ازدهر
بچشم حادثه میل فنا کشید ایام
ز اتفاق طبایع درآشیان وفاق
شود بطعمه شاهین بزرگ بچه حمام
نیاید از دهن باز یک نفس بیرون
زبان کبک ملمع لباس طرفه خرام
ز غایت شفقت تیز میکند ناخن
بعزم خارش اعضای آهوان ضرغام
ز پنجه شانه گرگان همی شود دشوار
چو موی کج شود از باد بر تن اغنام
زمانه در کنف عافیت قرار گرفت
چنانکه در دل عاشق نگارسیم اندام
دراز شد سخنم مختصر کنم تقریر
زمانه را بکف عدل شاه داده زمام
زبانگ هیبت و از نعره صلابت اوست
فلک فکنده عنان و صبا گسسته لجام
نماز شام نه از پرتو لوامع مهر
برنگ لاله بود ذیل چرخ ازرق فام
بجرم آنکه برأیش سر معارضه داشت
قضا بریده سر آفتاب بر سر بام
برسم عبرتش اکنون سپهر گرداند
بگرد خطه عالم بنیزه بهرام
از آن زمان که سراپرده معالی او
ورای منظر کون و مکان گرفته مقام
بروی بستر لیل و نهار میغلطد
فلک ز رنج حسد چون مریض بی آرام
وگر چنانچه حدیثم نمیکنی باور
دلیل قانع اینک کبودی اندام
چه سود پوشد اگر دشمنش زره از بیم
نمیکند ببدن مرغ روح وی آرام
چه منع طایر آبی نماید از طیران
بروی آب ز موج افکند صبا گردام
بتازه میکنم انشا گهر فشان نظمی
که داد عکس سوادش ضیا به ماه تمام

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منادی است بهر سو که ای خواص و عوام
می نشاط حلال و شراب غصه حرام
هوش مصنوعی: خبرنگار می‌گوید که ای ویژه‌گان و عموم مردم، از آنچه که حلال است و خوشایند، بهره‌مند شوید و از غم و اندوه دوری کنید، چرا که نوشیدن شراب غم و اندوه ممنوع است.
فضای عالم هستی زغصه تنگ آمد
مشابه دل عاشق ، مثال چشم لئام
هوش مصنوعی: فضای دنیا به خاطر غم و اندوه فشرده شده است، مانند دل عاشق که از عشق پر شده و مانند چشمان پر از حسادت است.
هوای روضه گیتی شکفته شد زآنسان
که نوبهار خط گلرخان سیم اندام
هوش مصنوعی: فضای باغ جهانی به طرز زیبایی شکوفا شده است، به گونه‌ای که بهار نوبهار مانند خط‌هایی از چهره زیبای زنان با اندام‌های باریک و جذاب، خودنمایی می‌کند.
قضا نهاده بکام زمانه معجونی
که بهر ساختن آن قدر گرفته بوام
هوش مصنوعی: سرنوشت بر اساس زمانه، ترکیبی خاص را به وجود آورده که برای ساخت آن، مدتی طولانی صرف شده است.
بشاشت دل اطفال در شب نوروز
نشاط خاطر صایم بصبح عید صیام
هوش مصنوعی: شادی دل کودکان در شب نوروز موجب خوشحالی روزه‌داران در صبح عید می‌شود.
هم از دریچه امکان نمود صورت امن
چنانکه عارض خورشید از شکاف غمام
هوش مصنوعی: از طریق دریچه‌ای که امکانات را نشان می‌دهد، تصویری امن و آرام به وجود می‌آید، درست مثل اینکه نور خورشید از میان شکاف ابرها نمایان می‌شود.
هم از نتیجه افیون امن شاهد تیغ
نهاده پهلوی راحت بخوابگاه نیام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نتیجه‌ی مصرف افیون باعث شده است که فرد احساس آرامش کند و به خواب عمیقی فرو برود، به گونه‌ای که حتی به خطرات اطرافش هم توجهی نمی‌کند.
بگوش عارضه صوت عدم رسید ازدهر
بچشم حادثه میل فنا کشید ایام
هوش مصنوعی: صوت عدم به گوش عارضه رسید و از زمان، چشم به وقوع حادثه دوخت که به سمت فنا حرکت می‌کند.
ز اتفاق طبایع درآشیان وفاق
شود بطعمه شاهین بزرگ بچه حمام
هوش مصنوعی: به خاطر تصادف طبیعت، در مکانی که توافق و هماهنگی وجود دارد، جوجه کبوتر به طعمه‌ی شاهین بزرگ تبدیل می‌شود.
نیاید از دهن باز یک نفس بیرون
زبان کبک ملمع لباس طرفه خرام
هوش مصنوعی: هیچ صدایی از دهان کسی خارج نمی‌شود، مانند زبان کبکی که به نرمی و لطافت در حال راه رفتن است.
ز غایت شفقت تیز میکند ناخن
بعزم خارش اعضای آهوان ضرغام
هوش مصنوعی: به خاطر شدت محبت و رحمت، ناخن‌هایش را تیز می‌کند تا بداند که چگونه به اعضای آهوان وحشی رسیدگی کند.
ز پنجه شانه گرگان همی شود دشوار
چو موی کج شود از باد بر تن اغنام
هوش مصنوعی: وقتی که باد موهای گله‌سگان را به هم می‌ریزد، کار برشان دشوار می‌شود، همان‌طور که موهای کج بر بدن گوسفندها ایجاد مشکل می‌کند.
زمانه در کنف عافیت قرار گرفت
چنانکه در دل عاشق نگارسیم اندام
هوش مصنوعی: دنیا در آرامش و امنیت قرار گرفته است، همان‌طور که در دل عاشق، زیبای محبوبش جا دارد.
دراز شد سخنم مختصر کنم تقریر
زمانه را بکف عدل شاه داده زمام
هوش مصنوعی: سخن من طولانی شده است و باید آن را خلاصه کنم. زمانه را به دست عدالت شاه سپرده‌اند و او هدایت آن را بر عهده دارد.
زبانگ هیبت و از نعره صلابت اوست
فلک فکنده عنان و صبا گسسته لجام
هوش مصنوعی: صدا و قدرت او چنان است که آسمان از شدت تاثیر آن به زانو درآمده و بادها کنترل خود را از دست داده‌اند.
نماز شام نه از پرتو لوامع مهر
برنگ لاله بود ذیل چرخ ازرق فام
هوش مصنوعی: نماز شام تحت تأثیر نور ستاره‌ها و زیبایی‌های آسمان شب نبود؛ بلکه رنگ لاله به خاطر زلالی و شفافیتش در زیر آسمان آبی موجود بود.
بجرم آنکه برأیش سر معارضه داشت
قضا بریده سر آفتاب بر سر بام
هوش مصنوعی: به دلیل آنکه کسی با او مخالفت کرد، تقدیر سر خورشید را از بالای بام برید.
برسم عبرتش اکنون سپهر گرداند
بگرد خطه عالم بنیزه بهرام
هوش مصنوعی: به حالتی که با نشانه‌های عبرت‌آمیزش، آسمان، اکنون در حال چرخش است و در این گردش، سرزمین‌های مختلف را با تیرهای نازک بهرام هدف قرار می‌دهد.
از آن زمان که سراپرده معالی او
ورای منظر کون و مکان گرفته مقام
هوش مصنوعی: از وقتی که خیمه‌ی عظمت و بزرگی او، بالاتر از دیدگاه‌های مادی و دنیایی قرار گرفته، مقام خاصی دارد.
بروی بستر لیل و نهار میغلطد
فلک ز رنج حسد چون مریض بی آرام
هوش مصنوعی: در خواب و بیداری، دنیا به دور خود می‌چرخد و به خاطر حسد و غم، مثل بیمارانی که آرامش ندارند، در حال ناآرامی است.
وگر چنانچه حدیثم نمیکنی باور
دلیل قانع اینک کبودی اندام
هوش مصنوعی: اگر دلیل قانع و محکمی برای سخن گفتن از خودت نداری، حالا ببین که این تن زخمی و کبود نشانه‌ای از حقیقت است.
چه سود پوشد اگر دشمنش زره از بیم
نمیکند ببدن مرغ روح وی آرام
هوش مصنوعی: چه فایده دارد اگر دشمن از ترس زره بپوشد، در حالی که روح مرغی که در بدنش است آرام نیست؟
چه منع طایر آبی نماید از طیران
بروی آب ز موج افکند صبا گردام
هوش مصنوعی: پرنده آبی چگونه می‌تواند در آب بپرد، وقتی که نسیم، موج‌ها را به نرمی می‌جنباند؟
بتازه میکنم انشا گهر فشان نظمی
که داد عکس سوادش ضیا به ماه تمام
هوش مصنوعی: من به تازگی شعری را می‌نویسم که در آن زیبایی و درخشش عکسی به اندازه روشنی ماه کامل را به تصویر می‌کشد.