گنجور

شمارهٔ ۳۰ - حسب حالی از خویشتن

رفتم ای غم زپی عمر شتابان رفتم
بشتاب ار طلبت هست زمن هان رفتم
مشتاب ای غم دنیا که بگردم نرسی
بکن از دور وداعم که شتابان رفتم
ایها الناس بگوئید مبارک بادم
کز صنم خانه تن در حرم جان رفتم
الوداع ای من دردی کش بیهوشی دوست
کاینک از خویش ببوی می رهبان رفتم
تا حد دشت محبت که قیامتگاه است
پیش روی غم دل مروحه جنبان رفتم
درد، همدوش و بلا بر اثر و غم در پیش
تا براحتگه تسلیم بدینسان رفتم
هوس گریه شبم نشتر غم داد بدست
رگ ابری بگشودم که بطوفان رفتم
آرزو کشتم و خون خوردم و عشرت کردم
نه در جور زدم نی بر احسان رفتم
گر حکومت همه عدل است کمش گیر که من
باد پیمودم و همدوش سلیمان رفتم
همه را ماتمی حسرت دنیا دیدم
چون بماتمکده گبر و مسلمان رفتم
کس عنان گیر نشد ورنه من از بیت حرم
تا در بتکده ، درسایه ایمان رفتم
خضر اگر نیست قدم میزن و میکوش که من
رفتم آخر بحرم وز ره خذلان رفتم
پای کوبان بحرم رفتم و عیبم کردند
بدر دیر مغان ناصیه کوبان رفتم
من کجا ، کشمکش رد و قبولش زکجا
نیک رفتم که نه کافر نه مسلمان رفتم
آفتاب آمد و در زیر سرم بالین شد
چون بخواب عدم ارحسرت جانان رفتم
صفحه تیغم از آن نسخه خلداست که دوش
بشبیخون سپاه غم الوان رفتم
هرکجا مژده اندوه نوی بشنودم
جستم از درد گران توشه و رقصان رفتم
منم آن سیر زجان گشته که با تیغ و کفن
بدر خانه جلاد عزلخوان رفتم
سفته ام گوهری ، از من بخر ، اما مفروش
که به دریوزه آن بر در صد کان رفتم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفتم ای غم زپی عمر شتابان رفتم
بشتاب ار طلبت هست زمن هان رفتم
هوش مصنوعی: من از زندگی پر از غم و غصه خارج شدم و به سرعت از تو جدا شدم. اگر به دنبال من هستی، بدان که من رفته‌ام.
مشتاب ای غم دنیا که بگردم نرسی
بکن از دور وداعم که شتابان رفتم
هوش مصنوعی: ای غم دنیا، از من دور شو که نمی‌خواهم به تو نزدیک شوم. من به سرعت می‌روم و نمی‌خواهم به آنچه تو به من می‌گویی برسم.
ایها الناس بگوئید مبارک بادم
کز صنم خانه تن در حرم جان رفتم
هوش مصنوعی: ای مردم، بگویید که من خوشحالم زیرا از دنیای مادی جدا شدم و به دنیای معنوی و روحانی پیوستم.
الوداع ای من دردی کش بیهوشی دوست
کاینک از خویش ببوی می رهبان رفتم
هوش مصنوعی: خداحافظ ای کسی که در درد و رنج به سر می‌بری، از بی‌هوشی دوست یاد می‌کنی، اکنون از خود به سوی می‌رهبان رفته‌ام.
تا حد دشت محبت که قیامتگاه است
پیش روی غم دل مروحه جنبان رفتم
هوش مصنوعی: به اندازه وسعت دشت عشق که محل قیامت است، با غم دل به سوی آن رفتم و خود را به این احساس تسلیم کردم.
درد، همدوش و بلا بر اثر و غم در پیش
تا براحتگه تسلیم بدینسان رفتم
هوش مصنوعی: درد و رنج همیشه همراه من بوده و با غصه و مشکلات در برابر من قرار دارند. تا اینکه به آرامش و سکون رسیدم و تسلیم این وضعیت شدم.
هوس گریه شبم نشتر غم داد بدست
رگ ابری بگشودم که بطوفان رفتم
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که در شب به گریه بیفتم، چرا که درد و غم به من سخت فشار می‌آورد. اشک‌های من مانند رگ‌های بارانی باز می‌شوند و در طوفان احساسات غرق می‌شوم.
آرزو کشتم و خون خوردم و عشرت کردم
نه در جور زدم نی بر احسان رفتم
هوش مصنوعی: من آرزوهای خود را از بین بردم و در عین حال رنج و درد را تحمل کردم و با وجود این همه سختی، باز هم به خوشگذرانی پرداختم. نه به کسی ظلم کردم و نه بر دیگران نیکی نمودم.
گر حکومت همه عدل است کمش گیر که من
باد پیمودم و همدوش سلیمان رفتم
هوش مصنوعی: اگر همه جا عدالت برقرار باشد، قدرت را کم می‌خواهم، زیرا من از سرنوشت عبور کرده‌ام و در کنار سلیمان قدم برداشته‌ام.
همه را ماتمی حسرت دنیا دیدم
چون بماتمکده گبر و مسلمان رفتم
هوش مصنوعی: همه را در حال سوگواری و افسوس بر زندگی دنیوی دیدم، به گونه‌ای که مانند افرادی که در یک مکان سوگواری هستند، چه از پیروان ادیان مختلف باشند و چه نه.
کس عنان گیر نشد ورنه من از بیت حرم
تا در بتکده ، درسایه ایمان رفتم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس راضی به کنترل نشد، اما من از خانه خدا تا در خانه بت، با سایه ایمان حرکت کردم.
خضر اگر نیست قدم میزن و میکوش که من
رفتم آخر بحرم وز ره خذلان رفتم
هوش مصنوعی: اگر خضر نیست، تلاش کن و ادامه بده، چون من به دریا رسیدم و از مسیری که می‌دانستم رفتم.
پای کوبان بحرم رفتم و عیبم کردند
بدر دیر مغان ناصیه کوبان رفتم
هوش مصنوعی: با شوق و شادی به میخانه رفتم و مردم در آن‌جا عیب و نقص‌های مرا آشکار کردند. در حالی که با سر افراشته و افتخار به این مکان رفته بودم.
من کجا ، کشمکش رد و قبولش زکجا
نیک رفتم که نه کافر نه مسلمان رفتم
هوش مصنوعی: من در کجا هستم که سرنوشت من به چه سمتی می‌رود؟ من در راهی خوب پیش رفتم که نه به کفر افتادم و نه به ایمان محکم رسیده‌ام.
آفتاب آمد و در زیر سرم بالین شد
چون بخواب عدم ارحسرت جانان رفتم
هوش مصنوعی: خورشید طلوع کرد و بر سر من سایه‌ای از آرامش فراهم آورد. در خواب عدم، به یاد تو، ای جانانم، رفته‌ام.
صفحه تیغم از آن نسخه خلداست که دوش
بشبیخون سپاه غم الوان رفتم
هوش مصنوعی: تیغ من از آن نسخه جاودانه است که دیشب به حمله سپاه متنوع غم رفتم.
هرکجا مژده اندوه نوی بشنودم
جستم از درد گران توشه و رقصان رفتم
هوش مصنوعی: هر زمان که خبر خوشی درباره ناراحتی‌ام به گوشم می‌رسد، از درد و رنج خود فرار کرده و با شادابی و سرور به سمت آن می‌روم.
منم آن سیر زجان گشته که با تیغ و کفن
بدر خانه جلاد عزلخوان رفتم
هوش مصنوعی: من فردی هستم که با تمام درد و رنج‌ها و به یاد مرگ، به سراغ شخصی رفتم که به عنوان جلاد شناخته می‌شود. با وجود این که می‌دانستم او چه کارهایی می‌تواند بکند، به منزلش رفتم.
سفته ام گوهری ، از من بخر ، اما مفروش
که به دریوزه آن بر در صد کان رفتم
هوش مصنوعی: من یک گوهر باارزش دارم که می‌توانی از من خریداری کنی، اما آن را به دیگران نشان نده و نفروش، چون من درهای زیادی را برای به دست آوردن آن یک گوهر گذرانده‌ام.