گنجور

شمارهٔ ۲۹ - تجدید مطلع

چون ز لطف آری ببالین من بیمار گل
از پی آرایش تابوت هم بردار گل
گر بجنت بگذری حاشا که رضوان در رهت
سوسن و سنبل بیفشاند بلی ناچار گل
جلوه کن در روضه تا حوران بدست انفعال
از فروغ چهره بر پایت کنند ایثار گل
زاهدا بوی مراد از هر گلی ناید بیاد
تا می آلود آوریم از خانه خمار گل
رحمی ای طالع بروی شاهد امید ما
مشت خس تا کی فشانی برفشان یکبار گل
وقت گل سر بر زدن گر از دلم یاد آورند
مشت خون گردد کسان را بر سرو دستار گل
جنت از کونین و باغ حسن از عرفی کز او
هر نگاهش را بدامن هست صد خروار گل
عهد داور بین کز آن زلف و چنین حسن غیور
میفشاند هر طرف بر خوابگاه یار گل
داورا باغی است طبع دلفروزم کاندر او
غوطه در آتش زند چون مرغ آتشخوار گل
گر بتابد نور خورشید ضمیرم برچمن
رازها سازد عیان از پرده عینک وار گل
در سرود وصف اخلاق تو میریزد برون
بلبل طبعم بجای نغمه از منقار گل
در مزاجش ره نیابد خشگی طبع خزان
گر زآب طبع من گردد رطوبت دار گل
بی نزاعش از چه در خوبی مسلم داشتند
گر نبرد از حسن طبعم مایه ای در کار گل
آنکه برگی از ریاض جوهر اول بدید
گو بیاور باغ طبع عرفی و بشمار گل
تا نه بیداد خزان در گلشن عالم شود
منظر مرجان اساسش تا زمین هموار گل
باد ایوان دماغ و دیده عمر ترا
از صفای جوهر و عطر نفس معمار گل

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون ز لطف آری ببالین من بیمار گل
از پی آرایش تابوت هم بردار گل
هوش مصنوعی: وقتی که تو با محبت و لطف خود بر سر بالین من می‌نشینی، حتی گل‌هایی که برای تزیین تابوتم آورده‌اند را نیز برمیدارم.
گر بجنت بگذری حاشا که رضوان در رهت
سوسن و سنبل بیفشاند بلی ناچار گل
هوش مصنوعی: اگر به بهشت بروی، به هیچ وجه رضوان نمی‌تواند در مسیر تو گل‌های سوسن و سنبل بپاشد، بلکه به ناچار باید گل بیاورد.
جلوه کن در روضه تا حوران بدست انفعال
از فروغ چهره بر پایت کنند ایثار گل
هوش مصنوعی: به نمایش خود در باغ بپرداز تا پریان، تحت تأثیر زیبایی چهره‌ات، گل‌ها را به پای تو بیفشانند.
زاهدا بوی مراد از هر گلی ناید بیاد
تا می آلود آوریم از خانه خمار گل
هوش مصنوعی: ای زاهد، بوی خواسته‌ها و آرزوها از هیچ گلی به مشام نمی‌رسد، مگر اینکه ما از ساقی مستی گل را به خانه بیاوریم.
رحمی ای طالع بروی شاهد امید ما
مشت خس تا کی فشانی برفشان یکبار گل
هوش مصنوعی: ای سرنوشت، بر ما رحم کن و به محبوب ما بخند! تا کی باید به این رنج و درد ادامه دهیم؟ یک بار هم که شده، بگذار گل‌های زیبایی بروید و خوشی‌ها به سراغ ما بیایند.
وقت گل سر بر زدن گر از دلم یاد آورند
مشت خون گردد کسان را بر سرو دستار گل
هوش مصنوعی: هنگامی که گلوله‌ای از سر گل برمی‌دارم و به یاد دل برمی‌خیزد، کسانی که به یاد من می‌افتند از احساسات عمیق و درد ناشی از این یادآوری به شدت متاثر می‌شوند.
جنت از کونین و باغ حسن از عرفی کز او
هر نگاهش را بدامن هست صد خروار گل
هوش مصنوعی: بهشت از دو عالم به وجود آمده و باغ زیبایی از عطر و جمال است که هر نگاهی به آن، همچون باران گل‌های فراوانی را بر دامن می‌ریزد.
عهد داور بین کز آن زلف و چنین حسن غیور
میفشاند هر طرف بر خوابگاه یار گل
هوش مصنوعی: در اینجا به عهدی اشاره شده که داور (خداوند) بسته است، به این شکل که زلف و زیبایی غمزه‌دار به هر سو می‌بارد و بر خوابگاه محبوب گل‌ها را ریخته است. این صحنه به زیبایی و طراوت عشق توصیف شده است.
داورا باغی است طبع دلفروزم کاندر او
غوطه در آتش زند چون مرغ آتشخوار گل
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی و جذابیت یک باغ اشاره دارد که روح و دل را شاد می‌کند. در این باغ، احساسات و شور و شوقی وجود دارد که می‌تواند آدمی را به شدت تحت تاثیر قرار دهد، حتی به اندازه‌ای که مانند یک پرنده‌ای که در آتش می‌سوزد به نظر می‌رسد. در واقع، این توصیف نشان‌دهنده کشش و وسوسه‌هایی است که در عاشقانه‌ها یا روابط عاطفی وجود دارد.
گر بتابد نور خورشید ضمیرم برچمن
رازها سازد عیان از پرده عینک وار گل
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید حقیقت وجودم بر دلم بتابد، رازهای نهفته‌ای مانند گل‌های درون باغ به وضوح نمایان خواهد شد.
در سرود وصف اخلاق تو میریزد برون
بلبل طبعم بجای نغمه از منقار گل
هوش مصنوعی: بلبل در توصیف اخلاق تو، به جای نغمه‌سرایی، گل را به منقار خود می‌گیرد و از آن خارج می‌کند. این نشان‌دهنده‌ی عشق و محبت او به ویژگی‌های توست.
در مزاجش ره نیابد خشگی طبع خزان
گر زآب طبع من گردد رطوبت دار گل
هوش مصنوعی: در حالت روحی و روانی او، خشکی و کسالت نمی‌تواند جایی پیدا کند. اگر مزاج او از ویژگی‌های منطق و طبع من نشأت بگیرد، به نرمی و شادابی گل تبدیل می‌شود.
بی نزاعش از چه در خوبی مسلم داشتند
گر نبرد از حسن طبعم مایه ای در کار گل
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که برخی از افراد بدون هیچ مشکلی و جدال، بر خوبی و زیبایی چیزی توافق دارند. در واقع، اگر زیبایی و طبع خوب من نبود، هیچ دلیلی وجود نداشت که به این راحتی درباره گل و زیبایی‌اش نظر بدهند.
آنکه برگی از ریاض جوهر اول بدید
گو بیاور باغ طبع عرفی و بشمار گل
هوش مصنوعی: کسی که یک ورق از زیبایی‌های طبیعت را مشاهده کرد، بیاید و باغ احساس خود را با گل‌هایش بشمارد.
تا نه بیداد خزان در گلشن عالم شود
منظر مرجان اساسش تا زمین هموار گل
هوش مصنوعی: تا وقتی که ظلم و ستم فصل خزان در باغ هستی پدیدار نشود، زیبایی و جلوه‌گری مرجان‌ها در زمین نیز برقرار است.
باد ایوان دماغ و دیده عمر ترا
از صفای جوهر و عطر نفس معمار گل
هوش مصنوعی: باد ایوان، از تنفس و عطر عطر گل، به یاد و خاطره‌های شیرین عمر تو، نغمه می‌سراید و زیبایی‌های زندگی را به تصویر می‌کشد.

حاشیه ها

1402/08/02 21:11
سید مصطفی سامع

شعر شماره ۷۹
رهبر حی 

ابتدا کردم به نام قادر دادار گل
مطلعم گل  خامه ام گل مصرع واشعار گل

حمد گویم قادری را کو بود حی و قدیم
ذکر او گل شکر او گل  حمد آن بادار گل

پس از آن آرم به لب نعت شه لولاک را 
اصل بستان رسالت احمد مختار گل

سرور و سردار کل انبیا خیر البشر
راه او گل ، شرع او گل  دین آن دلدار گل

 مدح خوانم  از امیرمؤمنان شاه عرب
کو بود  فتاح خیبر  حیدر کرار گل

خوانده  نفس مصطفی اورا به قرآن کبریا
نص او گل  آیه  گل ام الکتابِ یار گل 
 
زهره زهرای اطهر  پاره قلب رسول 
عصمتش گل عفتش گل  عترت  اطهار گل

صد چو حاتم ریزه خوار سفره مولا حسن
بخشش گل جود او گل بذل بی اظهار گل

سبط احمد رهبر آزادگان شاه شهید
کربلا در کربلا  گل عشق آن سالار گل

سید سجاد امام العارفین  زین العباد
ورد او گل طاعتش گل سبحه و دستار گل 

پنجمین شمع هدایت باقرعلم  لَدُن
بینشش گل دانشش گل یاسمن رخسار گل

جعفر نیکو لقب صادق بود بحر علوم
مسلکش گل مشربش گل مذهب سرشار گل

موسی کاظم بود فرخنده خو، نیکو صبور
حلم اوگل صبر او گل میرخوش کردار گل

شاه دین شمس ولایت  هشتمین پیشوا رضا 
آستان گل روضه گل آن گنبد دوار گل

جان جانان خسرو خوبان به عالم شاه جواد 
رأفتش گل شفقتش گل حب آن سردار گل

حجت دهم نقی سلطان دریا دل نقی 
سالکش گل عارفش گل هادی دیندار گل

 عسکری میر امم دارد به سامره مقام 
نام او گل شان او گل  میمنت آثار گل 

رهبر حی قطب دوران مهدی دنیا ودین 
دوری اش گل غیبتش گل انتظارِ یار گل 


سامعا در انتظار او بود هستی همه
گر بیاید می شود این گلستان پر بار گل
۵-۸-۱۴۰۲
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن