برگردان به زبان ساده
نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل
چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل
هوش مصنوعی: بهار تازه رسید و مانند محبوبی که به عشق میخندد، گلها مانند لحظههای وصال محبوب، به دور و اطراف میریزند و هر علف و خار هم به زیبایی گلها میافزاید.
گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما
کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل
هوش مصنوعی: یک گلفروش وجود داشت که به خاطر درد و ناراحتی قلبی ما، بهار را به بیاحترامی در بازار گل تبدیل کرد.
بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است
بر دماند باد زآه مجرمان بردار گل
هوش مصنوعی: چون کائنات به پیروزی و خوشبختی نزدیک میشود و این سرنوشت را انتظار میکشد، بادی که از زیاندیدگان و گناهان میوزد، به مانند لالهای در سرما خواهد بود.
بعد ازین از فیض رنگ آمیزی فصل بهار
خامه نیرنگ ریزد بر در و دیوار گل
هوش مصنوعی: پس از این، با زیباییهای بهار، قلمی که از رنگ و نیرنگ مینویسد، بر در و دیوار گلها نقش میزند.
از نهال قامت خوبان در این موسم رواست
گر بجای عشوه ریزد در دم رفتار گل
هوش مصنوعی: در این فصل، درست است که از قامت زیبا و دل نواز خوبان بهرهمند شویم، اگر به جای لوندی و فریبندگی، رفتاری چون گل داشته باشند.
مشهد بخت مرا پژمرده گلبرگی رسید
بسکه از بذل چمن گردید بی مقدار گل
هوش مصنوعی: بخت من مانند گلی پژمرده است که دیگر ارزش خودش را از دست داده و در میان چمنها بیفایده شده است.
در چنین فصلی که از فیض هوای نوبهار
در زمین شوریده میروید زنوک خار گل
هوش مصنوعی: در این فصل که با طراوت بهار در زمین زندگی و نشاط به وجود میآورد، گلها از لابهلای خارها و مشکلات سر بر میآورند.
شاید ار گلبن صفت بر گلخن از فیض هوا
پرده های عنکبوت انگیزد از هر کار گل
هوش مصنوعی: اگر هوای خوش و لطیف به باغی که پر از گل است بیفتد، ممکن است که از آنجا تارهای عنکبوت به هر سو کشیده شود و همه چیز را زیباتر کند.
گرچه مستغنی بود عاشق ز فیض هر هوا
روید از نور نگاهش در دم دیدار گل
هوش مصنوعی: عاشق هرچند از نعمتهای الهی بینیاز است، اما در لحظهای که محبوبش را میبیند، متوجه زیبایی و روشنی نگاه او میشود که همچون نوری در دلش میتابد.
سایه گردد موج زن بی جنبش گل از نسیم
چون کند با این رطوبت سایه بر دیوار گل
هوش مصنوعی: با وزیدن نسیم، گل بیحرکت مانند سایهای بر دیوار ظاهر میشود، گویی که موجی آن را فراگرفته است. این رطوبت باعث میشود که نمای گل بهطور خاص و زیبا بروز کند.
گرهمی داند که تاراج خزانی در پی است
از چه مینازد بمشتی درهم و دینار گل
هوش مصنوعی: اگر کسی بداند که در پی فصل خزانی، همه چیز به سرعت از دست میرود، دیگر چرا به جمعآوری چند سکه طلا و نقره افتخار کند؟
مغز عالم را معطر کرد و بویا میکند
از شمیم خلق داور شمه ای اظهار گل
هوش مصنوعی: عقل و دانش عمیق، فضا را خوشبو و دلپذیر میکند و از عطر وجود انسانها، نشانهای از زیبایی و لطافت را به نمایش میگذارد.
گلشن اقبال و دولت شاه اکبر کز ازل
بوی خلقش کرد از خواب عدم بیدار گل
هوش مصنوعی: باغ خوشبختی و ثروت سلطنت شاه اکبر، از ابتدای خلقت بوی زندگی و وجود را به موجودات داد و آنها را از خواب عدم بیدار کرد.
گر صبا از رزمگاه او درآید در بهشت
از دهانش خون چکد در خواهش زنهار گل
هوش مصنوعی: اگر نسیم از میدان جنگ او بیاید، در بهشت از دهانش خون بریزد و در تقاضای کمک به گل بگوید.
خلق او گر توبه فرمای گنهکاران شود
از لب تائب دمد هنگام استغفار گل
هوش مصنوعی: اگر مردم بخواهند که توبه کنند و گناهکاران را عفو کنند، در این صورت در زمان استغفار، گل از لب تائب خواهد دمید.
جاه او دید آسمان و چشمه خورشید ، گفت
بلبلی از باغ ما بگرفته در منقار گل
هوش مصنوعی: او جلال و زیبایی آسمان و تابش خورشید را مشاهده کرد و گفت که بلبل باغ ما گلی را در منقار دارد.
گر نسیم باد لطف او وزد در صحن دیر
بردمد مانند شاخ از رشته زنار گل
هوش مصنوعی: اگر نَسیمِ دلانگیزِ الطاف او در صحن دیر بوزد، مانند شاخی که از رشتههای ارادت و محبت گل میروید، زندگی و شکوهی تازه به وجود میآورد.
جوهر اول طلب کرد از ضمیر او گلی
مهر و مه را پا بسر برزد که هان بردار گل
هوش مصنوعی: ماده اولیه عشق را از دل او خواست؛ گلی از عشق و ماه را بر سرش نهاد و گفت: حالا این گل را بگیر و بردار.
در گلستانی که باد لطف او جان پرور است
از دم عیسی شود پژمرده و بیمار گل
هوش مصنوعی: در باغی که خوشبویی و دلانگیزی آن به خاطر نوازشهای اوست، حتی گلها میتوانند پژمرده و بیمار شوند، همانطور که معجزه عیسی زندگی را به آنها میبخشد.
عزم او گر باغبان دهر گردد دور نیست
گر شود چون آفتاب اندر جهان بسیار گل
هوش مصنوعی: اگر اراده او به باغبانی زمانه معطوف شود، دور نیست که مانند آفتاب در جهان، گلهای فراوانی بروید.
ای که از اندیشه عدل صلاح اندیش تو
بر نفس بندد ره غمازی اسرار گل
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر فکر عادلانهات، به درستی بر رفتار خود نظارت میکنی و از ناپاکیها دوری میکنی، باید بدانی که مانند گل، رازهای زیبایی در دل تو نهفته است.
از دماغ باغ بگشاید شمیمش سیل خون
گر ز آب چشمه تیغت شود نمدار گل
هوش مصنوعی: بوی خوش صبحگاهی از باغ به مشام میرسد و اگر خون از چشمه شمشیری بریزد، گلهای زیبا خیس خواهند شد.
گر ز راه کوی خصمت رو بگلزار آورد
گردد از فیض نسیم صبحدم بیزار گل
هوش مصنوعی: اگر از مسیر دشمن خود به باغی بیایی، نسیم صبحگاهی تو را از زیبایی گلها دور میکند.
ور بیاد روی اعدای تو گل بر سر زنند
رنگ نیلوفر برآرد بر سر دستار گل
هوش مصنوعی: اگر در یاد تو دوستان گلی بر سر بگذارند، رنگ نیلوفر بر روی دستار گل ظاهر میشود.
گر نگردد طبع رنگ آمیز تو گلشن طراز
ای ز فیضت خرم و خندان بهر گلزار گل
هوش مصنوعی: اگر طبیعت تو به زیبایی و رنگآمیزی نپردازد، دیگر نمیتوان انتظار داشت که گلها و باغها از وجود تو شاداب و خندان باشند.
در حریم روضه ارکان کجا از یک نهال
بر خلاف رنگ و بوی هم بروید چارگل
هوش مصنوعی: در محیط زیباترین مکانها، چطور ممکن است یک نهال با رنگ و بویی متفاوت از دیگر گلها رشد کند؟
باد خشمت گروزد بد گلشن از تحریک برگ
چون دل بلبل کند الماس را افکار گل
هوش مصنوعی: باد خشم تو باعث میشود که گلستان تحت تأثیر قرار بگیرد، مانند آن که دل بلبل وقتی به گل فکر میکند، الماس را تحت تأثیر قرار میدهد.
گر ضمیرت مایه آرایش بستان دهد
آسمان آسا شود سرچشمه انوار گل
هوش مصنوعی: اگر ذهن و دل تو زیبا و پاک باشد، مانند آسمان، میتوانی سرچشمهای از نور و زیبایی به دیگران هدیه کنی.
باد اگر با مژده لطفت بعالم سر نهد
صورت چین را دهد از گوشه دستار گل
هوش مصنوعی: اگر باد با خبر خوبی به دنیا بیاید، صورت زیبا و دلنشین چهره را به گوشه دستار گلی میسپارد.
مرگ در عهدت بخلد از بهر گلچیدن رود
تا برد ، گاه عیادت بر سر بیمار گل
هوش مصنوعی: مرگ در کنار تو جاودانه است تا زمانی که رود گلابی را بچیند و گاهگاه به عیادت بیمار گلی بیاید.
در دل تنگ شهیدان از نشاط عهد تو
روید از پیکان ناوک غنچه وز سوفار گل
هوش مصنوعی: در دلهای پر از احساس و محدود شهیدان، شادی و شعف زمانه تو به شکوفهها و گلها جان میبخشد و صدای ساز و نغمههای دلانگیز در فضا پخش میشود.
تا در افشانی کند بر شاهدان بزم تو
این غزل در باغ طبعم میکند تکرار گل
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به زیبایی و جذابیت بزم و محفل دارد. شاعر میگوید که غزلش مانند گلی در باغ طبع اوست که به طور مکرر میشکفد و در این بزم زیبایی خود را به نمایش میگذارد. به نوعی، شاعر از قدرت کلام و هنر خود برای تجلیل از زیبایی و لذت بزم استفاده میکند و تلاش دارد تا آن را دوباره و دوباره زنده کند.