شمارهٔ ۲۶ - در مدح حکیم ابوالفتح
چهره پرداز جهان رخت کشد چون بجمل
شب شود نیمرخ و روز شود مستقبل
چشم شب تنگ شود دایره مردمکش
دیده روز بتدریج برآید احول
مردم دیده آن ژاله و گرما بصفت
بیضه دیده این روغن و دیبا بمثل
خون سودایی شب زائد و فاسد گردد
لاجرم نشتر روزش بگشاید اکحل
روز چون کرم بریشم همه بر خویش تند
هر چه شب رد کند از معده چو زنبور عسل
بعد از این ترجمه روز شود صاحب کل
بعد از این شب بنگین نقش کند عبداقل
وقت آنست کنون کز اثر عیش و نشاط
می نگنجد بصراحی و صراحی ببغل
جام یاقوت و می لعل بهم پالاید
اثر نامیه چون لاله و داغش بمثل
نامیه چون چمن سبزه دهد اتمامش
ناقص از کارگه آرند بباغ از مخمل
عرق از شبنم گل داغ شود بر رخ حور
اخگر از فیض هوا سبز شود در منقل
چمن آید بچمن بهر تماشای جمال
بلبل آید بر بلبل بتمنای غزل
گیرد از فیض هوا طبع جواهر دارو
خصمت ار سوده الماس کند در مکحل
بسکه هر خار گلی کرده عجب نیست اگر
یاسمین بشکفد از نشتر زنبور عسل
پیش باغ و چمن دهر کنون گر رضوان
نسخه خلد برین باز گشاید بمثل
صورت خلد ازین باغ مفصل یابد
سیرت این چمن از خلد ببیند مجمل
حور گیسو بمیان بسته درآید بچمن
تا لبالب کند از سنبل وگل جیب و بغل
بسکه از سنبل وگل یافت صفا نزدیکست
کز پی بوسه دو لب را بهم آرد جدول
شاید ار عذر پرستار پذیزند بحشر
بسکه برداشت صفا صورت عزی و هبل
انبساطی است در این فصل که بی کاوش عقل
شاید ار باز شود عقده ما لاینحل
لیلی از گوشه محمل بنمود است جمال
یا بود لاله که سر برزده از دامن تل
حاسد آزار شوم زین غزل تازه که باز
موسم شادی بلبل شد و اندوه جعل
شمارهٔ ۲۵ - تجدید مطلع: منم که شیشه ام از لوح مدعا بیرنگشمارهٔ ۲۷ - تجدید مطلع: ای شب هجر تو در دیده خورشید سبل
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چهره پرداز جهان رخت کشد چون بجمل
شب شود نیمرخ و روز شود مستقبل
هوش مصنوعی: وقتی چهرهپرداز جهان، نقاب از چهره برمیدارد و شب فرا میرسد، همه چیز در نیم رخ دیده میشود و روز بعد، همه چیز روشن و قابل دیدن خواهد شد.
چشم شب تنگ شود دایره مردمکش
دیده روز بتدریج برآید احول
هوش مصنوعی: چشم شب به تدریج بسته میشود و دایرهای که انسانها را به صف میکشد، به آرامی روشن میشود.
مردم دیده آن ژاله و گرما بصفت
بیضه دیده این روغن و دیبا بمثل
هوش مصنوعی: مردم آن باران و گرما را مانند فرم تخمک میبینند و این روغن و پارچه را مانند چیزی لطیف و نفیس تصور میکنند.
خون سودایی شب زائد و فاسد گردد
لاجرم نشتر روزش بگشاید اکحل
هوش مصنوعی: خون احساسات و دغدغههای شبانه به دلیل فشار و سنگینیای که دارد، در نهایت باید روزی آزاد شود و به روشنی درآید. در این زمان، نشانههای روشنتری از آنچه در دل داشتیم نمایان خواهد شد.
روز چون کرم بریشم همه بر خویش تند
هر چه شب رد کند از معده چو زنبور عسل
هوش مصنوعی: روز مانند کرم ابریشم است که به طور مداوم و با تندی بر روی خود حرکت میکند؛ همانطور که شب میگذرد و مانند زنبور عسل، همه چیز را از درون خود عبور میدهد.
بعد از این ترجمه روز شود صاحب کل
بعد از این شب بنگین نقش کند عبداقل
هوش مصنوعی: در آینده، روزی خواهد رسید که صاحب همه چیز روشن خواهد شد و بعد از این شب تاریک، انسانی خلاق و باهوش ظهور خواهد کرد.
وقت آنست کنون کز اثر عیش و نشاط
می نگنجد بصراحی و صراحی ببغل
هوش مصنوعی: زمان آن فرارسیده که دیگر از شادی و لذت در دلم جایی برای نگهداشتن شراب نیست و بطری شراب در کناریام قرار دارد.
جام یاقوت و می لعل بهم پالاید
اثر نامیه چون لاله و داغش بمثل
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر زیبایی از یک جام یاقوتی و می لعل اشاره میکند که همچون گل لاله درخشان و متمایز است. اثر و نشانی که از خود به جا میگذارد، مانند داغی است که بر روی گل و یا در روی زندگی انسان باقی میماند. در واقع، زیبایی و عمق احساسات به وضوح در این تصویر نمایان است.
نامیه چون چمن سبزه دهد اتمامش
ناقص از کارگه آرند بباغ از مخمل
هوش مصنوعی: اگر چمن سبز رنگ باشد، نام آن هم منقوش و زیباست، اما اگر درختان باغها را با پارچهای نرم و مجلل بپوشانند، زیبایی آن ناقص خواهد بود.
عرق از شبنم گل داغ شود بر رخ حور
اخگر از فیض هوا سبز شود در منقل
هوش مصنوعی: با گرم شدن شبنم گل، چهره حوری مانند آتش میشود و از نعمت هوای تازه، جرقهای در منقل ایجاد میشود.
چمن آید بچمن بهر تماشای جمال
بلبل آید بر بلبل بتمنای غزل
هوش مصنوعی: چمن به خاطر زیبایی خود به جمع میآید و بلبل برای لذت بردن از غزل میآید.
گیرد از فیض هوا طبع جواهر دارو
خصمت ار سوده الماس کند در مکحل
هوش مصنوعی: اگر از نعمت و خلوص هوا، استعداد و شخصیت با ارزش پیدا کنی، حتی اگر دشمن تو را با الماس هم زینت کند، باز هم به تو آسیب نمیزند.
بسکه هر خار گلی کرده عجب نیست اگر
یاسمین بشکفد از نشتر زنبور عسل
هوش مصنوعی: اگر هر خار و خسی به گل بیفتد، جای تعجب نیست که یاسمین از نیش زنبور عسل شکوفا شود.
پیش باغ و چمن دهر کنون گر رضوان
نسخه خلد برین باز گشاید بمثل
هوش مصنوعی: اگر در دنیا باغ و چمنی وجود داشته باشد، به قدری زیبا و دلپذیر است که اگر بهشت هم در برابر آن باز شود، باز هم نمیتواند به زیبایی و جذابیت آن برسد.
صورت خلد ازین باغ مفصل یابد
سیرت این چمن از خلد ببیند مجمل
هوش مصنوعی: بهار زیبایی شباهت خود را از باغ بزرگ میگیرد و گلهای این چمن، شکل و شمایل بهشت را در خود دارند.
حور گیسو بمیان بسته درآید بچمن
تا لبالب کند از سنبل وگل جیب و بغل
هوش مصنوعی: دختر زیبایی که موهایش را به زیبایی به جلو آورده، به باغ میآید تا جیب و آغوشش را پر از گل و سنبل کند.
بسکه از سنبل وگل یافت صفا نزدیکست
کز پی بوسه دو لب را بهم آرد جدول
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و طراوت گل و سنبل، احساس شادی و سرزندگی به وجود آمده که حتی بر روی لبهایم نیز به خاطر بوسهای لطیف، حالتی خاص ایجاد میکند.
شاید ار عذر پرستار پذیزند بحشر
بسکه برداشت صفا صورت عزی و هبل
هوش مصنوعی: شاید اگر در روز قیامت عذر پرستار معبودها را بپذیرند، به خاطر این است که زیبایی و صفای صورت معبودها مثل عزی و هبل را در نظر بگیرند.
انبساطی است در این فصل که بی کاوش عقل
شاید ار باز شود عقده ما لاینحل
هوش مصنوعی: در این فصل، حالتی از شادی و سرور وجود دارد که اگر بدون بررسی و تفکر به آن بپردازیم، شاید بتواند گرههای مشکلاتی که در ذهن داریم را باز کند.
لیلی از گوشه محمل بنمود است جمال
یا بود لاله که سر برزده از دامن تل
هوش مصنوعی: لیلی از کنار محمل خود زیباییاش را نشان داد یا اینکه این لاله بود که سرش را از دامن تپه بیرون آورده است.
حاسد آزار شوم زین غزل تازه که باز
موسم شادی بلبل شد و اندوه جعل
هوش مصنوعی: حسود از این غزل جدید من آزار خواهد دید، زیرا دوباره زمان شادی بلبل فرارسیده و اندوه به پایان رسیده است.