شمارهٔ ۱۹ - در مدح جلال الدین اکبرشاه
کجا بحسن بود با تو همعنان نرگس
تو چشم عالمی و چشم بوستان نرگس
بعشوه باج گرفتی زبوستان افروز
اگر چو چشم تو بودی کرشمه دان نرگس
فتاد چشم تو بیمار و ترک عشوه گرفت
زپشت پای بر آرد سراین زمان نرگس
خمار مستی خود را بغمزه تو فروخت
دگر نماند متاعیش در دکان نرگس
نهاد چشم تو مسند به پیشگاه بهشت
اگر بزیر نگین یافت بوستان نرگس
نکرده جرمی و از شرم بر زمین بیند
ازین صفت شده مقبول مردمان نرگس
بعالم آمده خسرو ترنج زر بر کف
ز جهل نامش کردند سادگان نرگس
گهی شراب ، گهی شربت بنفشه خورد
ز جام لاله که شوخ است و ناتوان نرگس
بحسن لیلی باغ است لیک مجنون وار
نهاده بر سر هر موی آشیان نرگس
عروس حجله باغ است و از حریر سپید
کشیده مقنعه برگرد روی از آن نرگس
زبان طعنه سوسن زکام چون نکشد
اگر نه روی چمن دیده در میان نرگس
زلاله کرد بظاهر قبول دعوی حسن
ولی نهان زده چشمک به ارغوان نرگس
بجای خون خورشش در رحم مگر میبود
که مست شد متولد ببوستان نرگس
زبسکه نیست بخویش اعتمادش از مستی
نهاده در بغل لاله سرمه دان نرگس
برای طفل بنفشه ز غنچه سیراب
فروگذاشته پستان چو دایگان نرگس
چمن ز سایه سنبل هزار شب دارد
اگر چه ساخته خورشید را عیان نرگس
کشد زهر سر مو شعله لیک این عجب است
که بی فتیله بود شمع بوستان نرگس
فراسیاب چمن راست بهر جنگ خزان
سمند باد وزره سبزه و سنان نرگس
لباس خضر بپوشید و طاس بازی کرد
ز شیخکان مشعبد دهد نشان نرگس
سحر که دیده گردون بشش جهت باز است
کند بشعبده تقلید آسمان نرگس
کسی ندیده بعالم قماش نور افشان
مگر گرفته زبر جیس طیلسان نرگس
چو غنچه کیسه پر از زرکن ای چمن که دگر
رساند بر در دروازه کاروان نرگس
مگر بدامن احسان شاه زد پنجه
که گنج سیم وزرش رویداز بنان نرگس
خیال کجرویش سایه بر دماغ افکند
کش اوفتاد ز سر مغز در دهان نرگس
مگر ز نعمت خلقش بهار خوان آراست
که چشم دوخته برصحن بوستان نرگس
ز بسکه حور و ملک دیده بر درش سودند
سزد که رویدش از خاک آستان نرگس
اگر بخواب ببیند جمال رفعت او
کلاه گوشه رساند به آسمان نرگس
صبا زحاجب او نرخ سرمه می پرسد
مگر بخاک درش دوخت دیدگان نرگس
اگر بصحن چمن فی المثل شجاعت او
دهد نهیب که هین یاسمین و هان نرگس
چو عکس لاله زند یاسمین در آب آتش
چو شاخ بید کشد خنجر از میان نرگس
بصحن باغ زگنجینه امانت او
بدوش دیده کشد گنج شایگان نرگس
اگر بدست کند گرد راه او بنهد
دکان سرمه فروشی زدیدگان نرگس
اگر بنامیه عنفش تسلط آموزد
بدست قوس قزح بشکند کمان نرگس
سیادت تو جهان را برنگ و بو دارد
زخستگی است چنین خرم و جوان نرگس
کنند سجده برش سرکشان باغ اگر
نشان دهی که نچیند کسی فلان نرگس
نجوم ثابت و سیار بر تو افشانند
اگر هوس کنی از باغ آسمان نرگس
دوچشم خویش بناخن برآورد رضوان
اگر طلب کنی از روضه جنان نرگس
زبحر دست تو جدول مگر بریده که هست
بجای آب ز فواره زرفشان نرگس
اگر ز لذت مدح تو آگهی یابد
بجای چشم برون آورد زبان نرگس
ز باغ لطف تو گلها دمد که برچیند
فضاله چین ز کران سوسن از میان نرگس
چنان هوای تو بگرفت پای تا بسرش
که جای مغز نماندش در استخوان نرگس
نعیم وجود تو مخصوص جنس حیوان نیست
ز پای تا بسر آمد شکم از آن نرگس
شمایل تو نویسد بنورسان چمن
زبان کلکش از آن گشت گلفشان نرگس
مبارزان ترا زاشتیاق چهره وچشم
ز تیغ لاله برون آید از سنان نرگس
نظر ببخت حسودت گشاد از آنرو یافت
سپیدی مژه در بدو عنفوان نرگس
دیار خلق تو بی فضله آنچنان که خرند
برای هیزم گلخن ز باغبان نرگس
بدون فیض تو بینا کجا شود هر چند
ز بوی جامه یوسف دهد نشان نرگس
زدیش برسر دستار وزین خیال گذشت
که سر بر آورد از جیب آسمان نرگس
ز باغ مدح تو دوشیزگان خاطر من
بسر زدند زشوخی یکان یکان نرگس
سزد که دیر بخدام روضه تو رسد
که کرده دامن هر بیت را گران نرگس
چو مجلس تو زگلهای چینیش ننگ است
بدامن از چه کنند این بهشتیان نرگس
بر این چمن نظری کن که از میانه او
دمیده سنبل و ریحان و از کران نرگس
تبارک الله ازین باغ دلگشا که در او
بچار فصل بود تازه و جوان نرگس
نسیم نسبت مدحت گشاد غنچه او
وگرنه چون رهد از آفت خزان نرگس
زبسکه داشت زخلقت امید عفو و عطا
بشهر مدح تو آورده کاروان نرگس
ببزم مدح تو مهمان بود ولی ز ادب
صف نعال گزیند چو میزیان نرگس
ز فیض نسبت مدح تو تاجداری یافت
ز پشت پای بر آرد سراین زمان نرگس
ببین که از چمن طبع من بمجلس تو
چگونه گشت ز دنبال هم روان نرگس
نهند گوش ملایک به جای نرگسدان
ز باغ طبع چو بخشم به عرشیان نرگس
شمارهٔ ۱۸ - درثنا وستایش: آمد آشفته بخوابم شبی آن مایه نازشمارهٔ ۲۰ - درستایش حضرت امیر علیه السلام: این بارگاه کیست که گویند بی هراس
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کجا بحسن بود با تو همعنان نرگس
تو چشم عالمی و چشم بوستان نرگس
هوش مصنوعی: کجا میتوان حسن و زیبایی را مانند تو پیدا کرد؟ تو چشمی هستی که دنیا را به تماشا مینشینند و بهشت نیز به تو حسادت میکند.
بعشوه باج گرفتی زبوستان افروز
اگر چو چشم تو بودی کرشمه دان نرگس
هوش مصنوعی: ای عیش و لذت، تو از باغی که نورانی است، باج گرفتهای، اگر تو مانند چشمی بودی که در نرگس میخکوب است، میتوانستی حرکات نرگس را درک کنی.
فتاد چشم تو بیمار و ترک عشوه گرفت
زپشت پای بر آرد سراین زمان نرگس
هوش مصنوعی: چشمهای تو بیتاب و بیمار شدهاند و به خاطر زیبایی و فریباییات، دیگر در پس پاهای تو سر بر نمیآورند؛ در این لحظه، نرگس (نماد زیبایی و عشق) به گریه افتاده است.
خمار مستی خود را بغمزه تو فروخت
دگر نماند متاعیش در دکان نرگس
هوش مصنوعی: مستی و سرخوشیام را به نگاه و flirt تو واگذار کردم؛ دیگر هیچ کالایی برای عرضه در دکان زیبایی تو باقی نمانده است.
نهاد چشم تو مسند به پیشگاه بهشت
اگر بزیر نگین یافت بوستان نرگس
هوش مصنوعی: چشم تو به مانند تختی است در برابر بهشت، اگر زیر نگین آن، باغ نرگس را ببینی.
نکرده جرمی و از شرم بر زمین بیند
ازین صفت شده مقبول مردمان نرگس
هوش مصنوعی: او هیچ گناهی نکرده و از روی شرم به زمین نگاه میکند. به همین خاطر، به خاطر این ویژگیاش مورد تحسین مردم قرار گرفته است.
بعالم آمده خسرو ترنج زر بر کف
ز جهل نامش کردند سادگان نرگس
هوش مصنوعی: خسرو، که در عالم آمده، در دستش ترنج طلا است، اما به دلیل نادانی عوام، او را سادهدل و نادان مینامند.
گهی شراب ، گهی شربت بنفشه خورد
ز جام لاله که شوخ است و ناتوان نرگس
هوش مصنوعی: گاهی انسان شراب مینوشد و گاهی نوشیدنیای از گل بنفشه، از جامی که ساخته شده از گل لاله، زیرا نرگس، که زیبا و ناتوان است، خوشخلق و بازیگوش است.
بحسن لیلی باغ است لیک مجنون وار
نهاده بر سر هر موی آشیان نرگس
هوش مصنوعی: لیلی مانند گلی زیبا و بهشتی است، اما مجنون به صورت دیوانه وار، بر روی هر تار موی او، خانهای برای نرگسها ساخته است.
عروس حجله باغ است و از حریر سپید
کشیده مقنعه برگرد روی از آن نرگس
هوش مصنوعی: عروس در باغ زیبایی با لباس سفید پردهنشین شده و چهرهاش را با مقنعهای به رنگ حریر پوشانده است. مانند گلی نرگس، جلب توجه میکند.
زبان طعنه سوسن زکام چون نکشد
اگر نه روی چمن دیده در میان نرگس
هوش مصنوعی: چرا زبان سوسن به طعنه نمیسراید، اگر چمن را در میانه نرگس نبیند؟
زلاله کرد بظاهر قبول دعوی حسن
ولی نهان زده چشمک به ارغوان نرگس
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این گل زیبا، به ظاهر ادعای زیبایی میکند، اما در باطن، به گل ارغوانی اشاره میکند و رازهایی در دل خود دارد.
بجای خون خورشش در رحم مگر میبود
که مست شد متولد ببوستان نرگس
هوش مصنوعی: به جای اینکه در رحم مادرش خونش باشد، اگر او مست و سرمستِ زیبایی گل نرگس متولد شده باشد، چه میشد؟
زبسکه نیست بخویش اعتمادش از مستی
نهاده در بغل لاله سرمه دان نرگس
هوش مصنوعی: به خاطر انکه او به خود اعتماد ندارد، از سرمستی، گل نرگس را در آغوش لاله نهاده است.
برای طفل بنفشه ز غنچه سیراب
فروگذاشته پستان چو دایگان نرگس
هوش مصنوعی: بنفشهای که مانند یک کودک است، برای سیراب شدن از غنچهاش، پستان مادرش را نادیده میگیرد، درست مانند دایهای که به نرگس شیر میدهد.
چمن ز سایه سنبل هزار شب دارد
اگر چه ساخته خورشید را عیان نرگس
هوش مصنوعی: چمن در سایهی سنبل در طول هزار شب زیبایی دارد، هرچند که نرگس، با وجود اینکه تحت نور خورشید رشد کرده، خود را نمایان میکند.
کشد زهر سر مو شعله لیک این عجب است
که بی فتیله بود شمع بوستان نرگس
هوش مصنوعی: زهر سر مو میتواند شعلهای به وجود آورد، اما نکته جالب این است که شمع بوستان نرگس بدون نیاز به فتیله روشن است.
فراسیاب چمن راست بهر جنگ خزان
سمند باد وزره سبزه و سنان نرگس
هوش مصنوعی: فارسیاب در چمن آماده جنگ است، در حالی که باد پاییزی میوزد و زرهاش از سبزه و نیزهاش از نرگس تشکیل شده است.
لباس خضر بپوشید و طاس بازی کرد
ز شیخکان مشعبد دهد نشان نرگس
هوش مصنوعی: شخصی لباس خضر را به تن کرده و با حالت طاس به بازی مشغول است، در حالی که از معلمان و بزرگترها نشانهای از زیبایی و ظرافت را میخواهد.
سحر که دیده گردون بشش جهت باز است
کند بشعبده تقلید آسمان نرگس
هوش مصنوعی: صبح که میشود، آسمان در شش جهت باز میشود و به ترفند خود، زیبایی و جذابیت نرگس را به نمایش میگذارد.
کسی ندیده بعالم قماش نور افشان
مگر گرفته زبر جیس طیلسان نرگس
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا نوری را که میتابد، ندیده است مگر آنکه از پارچهای نرم و زیبا مانند پردهای که از غنچه گل نرگس ساخته شده، به دست آمده باشد.
چو غنچه کیسه پر از زرکن ای چمن که دگر
رساند بر در دروازه کاروان نرگس
هوش مصنوعی: ای چمن، همانند غنچهای که پر از طلاست، تو نیز به زودی به کاروان نرگسها نزدیک خواهی شد و آن را به دروازه میرسانی.
مگر بدامن احسان شاه زد پنجه
که گنج سیم وزرش رویداز بنان نرگس
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که دست کمکی از طرف پادشاه به ما برسد که مانند گنجی از طلا و نقره از دستان زیبای نرگس برآید؟
خیال کجرویش سایه بر دماغ افکند
کش اوفتاد ز سر مغز در دهان نرگس
هوش مصنوعی: تصور چهرهی زیبا و فریبندهاش همچون سایهای بر روی چهرهام افتاده و باعث شده که از هوش بروم و در دل نرگسها گرفتار شوم.
مگر ز نعمت خلقش بهار خوان آراست
که چشم دوخته برصحن بوستان نرگس
هوش مصنوعی: آیا به خاطر نعمتهای خداوند بهار زیبا و دلانگیز شده است که چشمها به تماشای باغ نرگس دوخته شده است؟
ز بسکه حور و ملک دیده بر درش سودند
سزد که رویدش از خاک آستان نرگس
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت آن در انتظار زائران است، باید به او از خاک آستان نرگس احترام گذاشت.
اگر بخواب ببیند جمال رفعت او
کلاه گوشه رساند به آسمان نرگس
هوش مصنوعی: اگر کسی در خواب جمال و زیبایی او را ببیند، باید بداند که او به اندازهای بلندمرتبه و باعظمت است که کلاهی به گوشه آسمان رسانده است.
صبا زحاجب او نرخ سرمه می پرسد
مگر بخاک درش دوخت دیدگان نرگس
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی از حجاب او درباره قیمت سرمه میپرسد؛ آیا نمیبیند که غم و اندوه چشمان نرگس به خاک درگاه او دوخته شده است؟
اگر بصحن چمن فی المثل شجاعت او
دهد نهیب که هین یاسمین و هان نرگس
هوش مصنوعی: اگر در باغ، شجاعت او صدایی به گلها بزند و بگوید: "ببینید یاسمین و نرگس چقدر زیبا هستند"
چو عکس لاله زند یاسمین در آب آتش
چو شاخ بید کشد خنجر از میان نرگس
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر لاله در آب منعکس میشود، یاسمین و آتش بهطور خاصی جلوه میکنند و در این میان، بید مانند خنجری از دل نرگس به سمت بالا کشیده میشود.
بصحن باغ زگنجینه امانت او
بدوش دیده کشد گنج شایگان نرگس
هوش مصنوعی: در باغ، چشم به زیباییهای منحصر به فرد گل نرگس میدوزد؛ این گل گنجی از امانت الهی است که در دل طبیعت نهفته شده و مانند گنجی ارزشمند به نظر میرسد.
اگر بدست کند گرد راه او بنهد
دکان سرمه فروشی زدیدگان نرگس
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند از نگاه زیبای او چیزی به دست آورد، میتواند در کنار راه او یک دکان سرمهفروشی بزند، یعنی به قدری زیبایی و جذابیت دارد که میتواند دیگران را مجذوب کند.
اگر بنامیه عنفش تسلط آموزد
بدست قوس قزح بشکند کمان نرگس
هوش مصنوعی: اگر عشق به قامت معشوق غالب شود، مانند قوس قزح کمان نرگس را میشکند.
سیادت تو جهان را برنگ و بو دارد
زخستگی است چنین خرم و جوان نرگس
هوش مصنوعی: وجود تو مانند عطر و رنگی است که بر این دنیا سایه افکنده و نشانهای از لطافت و جوانی است، همانند گل نرگس که سرشار از شادابی و زیبایی است.
کنند سجده برش سرکشان باغ اگر
نشان دهی که نچیند کسی فلان نرگس
هوش مصنوعی: اگر نشان بدهی که هیچ کسی جرأت ندارد آن نرگس را بچیند، سرکشهای باغ به نشانه احترام برای تو سجده خواهند کرد.
نجوم ثابت و سیار بر تو افشانند
اگر هوس کنی از باغ آسمان نرگس
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، ستارههای ثابت و در حال حرکت به تو هدیه میدهند، مانند گلی زیبا از باغ آسمان.
دوچشم خویش بناخن برآورد رضوان
اگر طلب کنی از روضه جنان نرگس
هوش مصنوعی: اگر رضوان، نگهبان بهشت، از گل نرگس بخواهد دو چشم خود را با ناخن خود بکند، تو هم میتوانی از بهشت درخواست کنی.
زبحر دست تو جدول مگر بریده که هست
بجای آب ز فواره زرفشان نرگس
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که دریا، به جای آب، از فوارهها نرگس بریزد؟ این نشان دهندهً زیبایی و خاص بودن دست توست که برتر از هر چیز دیگری است.
اگر ز لذت مدح تو آگهی یابد
بجای چشم برون آورد زبان نرگس
هوش مصنوعی: اگر کسی از لذت تمجید و ستایش تو مطلع شود، به جای اینکه چشم به راه باشد، زبان نرگس را بیرون میآورد. یعنی به جای انتظار بلاغت و زیبایی، به طور غیرمستقیم و با زبانی شیرین به ستایش تو میپردازد.
ز باغ لطف تو گلها دمد که برچیند
فضاله چین ز کران سوسن از میان نرگس
هوش مصنوعی: از باغ محبت تو گلها شکوفا شوند تا فضولات و زبالهها را از کنار سوسن جمع کند و آنها را از میان نرگس بدوشد.
چنان هوای تو بگرفت پای تا بسرش
که جای مغز نماندش در استخوان نرگس
هوش مصنوعی: به قدری عشق و جذبه تو بر دل و جان او سایه افکنده که دیگر جایی برای اندیشیدن و تفکر باقی نمانده است.
نعیم وجود تو مخصوص جنس حیوان نیست
ز پای تا بسر آمد شکم از آن نرگس
هوش مصنوعی: وجود تو تنها به حیوانات محدود نمیشود، از سر تا پا، زیباییات از جمله به خاطر چشمان نرگست است که دل را میرباید.
شمایل تو نویسد بنورسان چمن
زبان کلکش از آن گشت گلفشان نرگس
هوش مصنوعی: شکل و قوام تو با نورهای چمن توصیف شده است و زبان زیبای تو باعث شده تا گلی مانند نرگس در باغ blossomed.
مبارزان ترا زاشتیاق چهره وچشم
ز تیغ لاله برون آید از سنان نرگس
هوش مصنوعی: مبارزان به خاطر عشق و شوق، چهره و چشمشان به مانند گل لاله خونین میشود و از بند چشمی که به نرگس اشاره دارد، به آزادی میرسند.
نظر ببخت حسودت گشاد از آنرو یافت
سپیدی مژه در بدو عنفوان نرگس
هوش مصنوعی: نگاه بخت حسادتات به تو روشن شد و از همین رو، در اوایل جوانیات، سپیدی مژههایت را مانند گل نرگس به دست آوردی.
دیار خلق تو بی فضله آنچنان که خرند
برای هیزم گلخن ز باغبان نرگس
هوش مصنوعی: در دیار تو، مردم به قدری بیلطافت و بیاحساس هستند که به خاطر نیازهایشان، مثل خرها برای چوب و هیزم تلاش میکنند. آنها فقط برای تأمین نیازهای خود، به باغبان نرگس نزدیک میشوند.
بدون فیض تو بینا کجا شود هر چند
ز بوی جامه یوسف دهد نشان نرگس
هوش مصنوعی: اگرچه انسان ممکن است شواهدی از زیبایی را ببیند، اما بدون لطف و کمک تو، نمیتواند حقیقت را درک کند. هرچند که نشانههایی از زیبایی شگفتانگیز مانند بوی لباس یوسف وجود داشته باشد، اما بدون فیض تو، بینایی واقعی محقق نمیشود.
زدیش برسر دستار وزین خیال گذشت
که سر بر آورد از جیب آسمان نرگس
هوش مصنوعی: کسی به سر دستار خود ضربهای زد و در حالتی خیالانگیز گذشت. ناگهان، نرگسی از جیب آسمان سر بیرون آورد.
ز باغ مدح تو دوشیزگان خاطر من
بسر زدند زشوخی یکان یکان نرگس
هوش مصنوعی: دوشیزگان زیبای باغ تو، مانند گل نرگس، با شوخیهای خود، شادی و نشاط را به یاد من آوردند.
سزد که دیر بخدام روضه تو رسد
که کرده دامن هر بیت را گران نرگس
هوش مصنوعی: شایسته است که پس از مدتی، زیارت روضه تو نصیبم شود، زیرا هر گوشه از این باغ با زلف نرگس آراسته شده است.
چو مجلس تو زگلهای چینیش ننگ است
بدامن از چه کنند این بهشتیان نرگس
هوش مصنوعی: وقتی مجلس تو با گلهای چین آراسته شده است، ننگ است که به دامن نرگسهای بهشتی چه کار کنند؟
بر این چمن نظری کن که از میانه او
دمیده سنبل و ریحان و از کران نرگس
هوش مصنوعی: به چمن نگاهی بنداز که از وسط آن گل سنبل و ریحان روییده و در حاشیهاش گل نرگس به چشم میخورد.
تبارک الله ازین باغ دلگشا که در او
بچار فصل بود تازه و جوان نرگس
هوش مصنوعی: خدا را سپاس که این باغ دلپذیر را داریم که در آن چهار فصل وجود دارد و نرگسهای تازه و جوان میبالند.
نسیم نسبت مدحت گشاد غنچه او
وگرنه چون رهد از آفت خزان نرگس
هوش مصنوعی: نسیم به خاطر زیبایی او در وصفش سخن میگوید و اگر نه، وقتی که نرگس از خطرات پاییز رها شود، این زیبایی از بین خواهد رفت.
زبسکه داشت زخلقت امید عفو و عطا
بشهر مدح تو آورده کاروان نرگس
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه امید به عفو و بخشش در زندگی از آفرینش بسیار زیاد است، کاروان نرگس به شهر ستایش و مدح تو آمده است.
ببزم مدح تو مهمان بود ولی ز ادب
صف نعال گزیند چو میزیان نرگس
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف شخصی میپردازد که در میهمانی حضور دارد و از سر ادب و احترام، به جای اینکه به راحتی نشسته و از خود نشان دهد، به طور متواضعانه و با احتیاط رفتار میکند. این فرد همانند فردی که در کنار گل نرگس نشسته است، با دقت و احتیاط عمل میکند و به زیبایی دیگران توجه دارد. در کل، شاعر به اهمیت ادب و تواضع در رفتار اشاره میکند.
ز فیض نسبت مدح تو تاجداری یافت
ز پشت پای بر آرد سراین زمان نرگس
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و احترامی که به تو دارند، آن کسی که بر قلهی محبوبیت ایستاده، به خاطر ثواب و زیبایی تو، سرش را از پشت پا بلند میکند و خود را نشان میدهد.
ببین که از چمن طبع من بمجلس تو
چگونه گشت ز دنبال هم روان نرگس
هوش مصنوعی: ببین که چطور از دل من، احساسات و زیباییها به سمت تو و جمع تو سرازیر شدهاند، مثل نرگسهایی که در دنباله هم میرویند.
نهند گوش ملایک به جای نرگسدان
ز باغ طبع چو بخشم به عرشیان نرگس
هوش مصنوعی: فرشتگان به جای گلی زیبا مانند نرگس در باغ طبع من گوش میسپارند؛ زمانی که نرگس را به اهل آسمان میبخشم.