گنجور

شمارهٔ ۱۱ - در وصف کشمیر

هر سوخته جانی که به کشمیر درآید
گر مرغ کباب است که با بال پر آید
بنگر که زفیضش بشود گوهر یکتا
جاییکه خزف گر رود آنجا گهر آید
وآنگه بچنین فصل که در ساحت گلزار
از لطف هوا چاشت نسیم سحر آید
از بلبل خاموش دل باغ گرفته است
او را چه گنه محمل گل دیر ترآمد
گل هم چه کند باد صبا خواست که عرفی
آید سوی کشمیر وگلش بر اثر آید
گوهفته ای از شاهد گل حجله تهی باش
تا بلبل شیراز در این باغ در آید
نشکفته گل اما بمثل بر رگ شاخی
گر پایه نهم خون گلم تا کمر آید
وقت است که کل برفکند پرده زرخ باز
زآنسان که زفانوس چراغی بدر آید
مهتاب گل از هم بشکافد قصب شاخ
وز لمعه او سیب قمر لعل تر آید
فردوس بدروازه کشمیر رسیده است
کو مدعیی گر نگرنده است درآید
زیبایی کشمیر گرش باعث عشوه ست
من میخرم ار زال فلک عشوه گر آید
این سبزه و این چشمه و این لاله و این گل
آن شاخه ندارد که بگفتار در آید
آن چشمه که رضوان چو رود تشنه بسویش
کوثر بسرش تیزتر و تشنه تر آید
آن لاله که هنگام تراشیدن خارا
از رخنه سنگ و دهن تیشه برآید
در چاشت که از شبنم گل گرد فشانست
آن باد که در هند گرآید جگر آید
تا رنگ گلی نشکفد از تابش خورشید
حربا نکند میل که خورشید برآید
از بسکه کند جذب رطوبت خطرش نیست
گر ساغر چینی ز هوا بر حجر آید
حاجت بدوزخم ارفتدش قطع محال است
گر سنگدلی مایل قطع شجر آید
زن کز مدد نشو و نما، زخم نخستین
مصمت شده تا زخم دگر بر اثر آید
کشمیر بهشتی است فریبنده که شبلی
آید چو در او، صومعه بروی سقر آید
طاووس مثالی که نیفشاند پر و بال
هر لمحه برنگ دگر اندر نظر آید
زیبنده عروسی که نیفزوده جمالش
هر دم بنظر خوشتر و شاداب تر آید
هر لحظه که شاداب و ترش بینم ، گویم
بگشای بغل بو که در آغوش درآید
یاد از روش خود کنم و بزم خداوند
هر گه که صبا از چمنش جلوه گر آید
چون بوی گل آید کنم از انجمنش یاد
تا نگهت گل مایه صد درد سرآید
هر گه که بعزم سفر از شوق تو عرفی
آید بوداع وی و با چشم تر آید
زاری کند از شش جهت آغاز که مشتاب
کین فصل و سه فصل دگرم بر اثر آید
لیک از همه خلدست که بی طوف جنانت
چندان نکند مکث که وقت ثمر آید
کشمیر بر او واله او واله کشمیر
اما نه چنان کش بدل از دیده در آید
کارش همه انباشتن چشمه گریه است
هرگاه که سیمای تو در اندر نظر آید
ترسد که در این خاک چو از شوق تو گیرد
خون جگرش گل شود آنگه بدر آید
از بسکه ملایم صفت افتاده هوایش
بیم است که آه سحرش بی اثر آید
حکم تواش آورد بکشمیر و گرنه
کی از سر آن خاک بخاک دگر آید
می آید و می سوزد از این رشک که کشمیر
چون یافت که آید به کجا بر اثر آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر سوخته جانی که به کشمیر درآید
گر مرغ کباب است که با بال پر آید
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق و دلبسته باشد و به کشمیر بیاید، حتی اگر مانند مرغی کباب شده باشد و با بال‌هایش پرواز کند، نشان‌دهنده‌ی عمق احساسات و زیبایی‌های عشق اوست.
بنگر که زفیضش بشود گوهر یکتا
جاییکه خزف گر رود آنجا گهر آید
هوش مصنوعی: به وجود آن شخص توجه کن که در اثر الطاف او، گوهر نایابی به وجود می‌آید. هر جا که اشیاء کم‌ارزش بروند، آنجا گوهر ارزشمند نیز خواهد بود.
وآنگه بچنین فصل که در ساحت گلزار
از لطف هوا چاشت نسیم سحر آید
هوش مصنوعی: در آن زمان که در باغ گل، به خاطر لطافت هوا، صبحگاهان نسیم دلپذیر وزیدن می‌گیرد.
از بلبل خاموش دل باغ گرفته است
او را چه گنه محمل گل دیر ترآمد
هوش مصنوعی: بلبل ساکت، دلی از باغ گرفته و متوجه شده که گلی که باید زودتر بیاورد، دیر رسیده است. بی‌خودی و نابه‌جایی این اتفاق، گناهی ندارد.
گل هم چه کند باد صبا خواست که عرفی
آید سوی کشمیر وگلش بر اثر آید
هوش مصنوعی: گلی چه کار می‌تواند بکند وقتی که باد صبا می‌خواهد عرفی به کشمیر برود و گلش تحت تاثیر قرار بگیرد؟
گوهفته ای از شاهد گل حجله تهی باش
تا بلبل شیراز در این باغ در آید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برای مدتی از زیبایی و جذابیت گل کنار بکشی تا بلبل شیراز بتواند وارد باغ شود و از زیبایی‌های آن لذت ببرد. به عبارتی دیگر، برای اینکه زیبایی و شگفتی‌هایی جدید وارد زندگی‌ات شود، گاهی لازم است که از برخی از چیزهای زیبا و دوست‌داشتنی فاصله بگیری.
نشکفته گل اما بمثل بر رگ شاخی
گر پایه نهم خون گلم تا کمر آید
هوش مصنوعی: گل هنوز شکفته نشده اما به مانند یک شاخه‌ای که به آن آویزان است، می‌خواهم که اگر خون من به ناحیه کمر برسد، نشانه‌ای از جوانی و زندگی من باشد.
وقت است که کل برفکند پرده زرخ باز
زآنسان که زفانوس چراغی بدر آید
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که پرده‌ها کنار بروند و چهره زیبایی نمایان شود، همان‌طور که چراغی از فانوس به‌دور می‌آید و نورش را پخش می‌کند.
مهتاب گل از هم بشکافد قصب شاخ
وز لمعه او سیب قمر لعل تر آید
هوش مصنوعی: ماه روشنایی خود را به سرزمین گل‌ها می‌تاباند، درختان میوه‌دار را شکوفا می‌کند و از درخشندگی‌اش، سیب‌هایی با رنگی سرخ و زیبا به بار می‌آورد.
فردوس بدروازه کشمیر رسیده است
کو مدعیی گر نگرنده است درآید
هوش مصنوعی: بهشت به دروازه‌ی کشمیر رسیده است. هر کس که ادعایی دارد، اگر نگاهی به آن بیندازد، می‌تواند وارد آن شود.
زیبایی کشمیر گرش باعث عشوه ست
من میخرم ار زال فلک عشوه گر آید
هوش مصنوعی: زیبایی کشمیر اگر باعث جاذبه و دلربایی است، من هم حاضر هستم حتی اگر زمانه سختی‌ها را به رویم بیاورد، آن را بپذیرم.
این سبزه و این چشمه و این لاله و این گل
آن شاخه ندارد که بگفتار در آید
هوش مصنوعی: این سبزه، چشمه، لاله و گل، همه زیبایی‌هایی هستند که نمی‌توانند به زبان بیایند و احساسات خود را بیان کنند.
آن چشمه که رضوان چو رود تشنه بسویش
کوثر بسرش تیزتر و تشنه تر آید
هوش مصنوعی: چشمه‌ای که بهشت خواهان آن است، به‌قدری زیبا و دل‌انگیز است که رودی تشنه به سویش می‌جوشد و شتابان می‌زند.
آن لاله که هنگام تراشیدن خارا
از رخنه سنگ و دهن تیشه برآید
هوش مصنوعی: آن لاله‌ای که از درز سنگ و زیر ضربه‌ی تیشه بیرون می‌آید.
در چاشت که از شبنم گل گرد فشانست
آن باد که در هند گرآید جگر آید
هوش مصنوعی: در صبح که گل‌ها پر از شبنم هستند و عطر آنها به فضا منتشر می‌شود، بادی که از هند می‌وزد، دل‌انگیز و جگرسوز است.
تا رنگ گلی نشکفد از تابش خورشید
حربا نکند میل که خورشید برآید
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل‌ها رنگ نباخته‌اند و در سایه هستند، نمی‌تواند با افزایش نور خورشید به حضور آن واکنشی نشان دهد.
از بسکه کند جذب رطوبت خطرش نیست
گر ساغر چینی ز هوا بر حجر آید
هوش مصنوعی: از آنجا که این ظرف چینی به شدت رطوبت را جذب می‌کند، حتی اگر از هوا به سنگ بیفتد، خطری برای آن نخواهد داشت.
حاجت بدوزخم ارفتدش قطع محال است
گر سنگدلی مایل قطع شجر آید
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌ای برای دلشکستگی به دل رسیده باشد، هرگز نمی‌توان آن را برطرف کرد، حتی اگر سنگدل باشد و بخواهد درختی را قطع کند.
زن کز مدد نشو و نما، زخم نخستین
مصمت شده تا زخم دگر بر اثر آید
هوش مصنوعی: زنی که از کمکی برای رشد و شکوفایی‌اش برخوردار نبوده، زخم اولی‌اش به شدت تیره و عمیق شده و هنوز زخم دیگری به وجود نیامده است.
کشمیر بهشتی است فریبنده که شبلی
آید چو در او، صومعه بروی سقر آید
هوش مصنوعی: کشمیر مکان زیبا و وسوسه‌انگیزی است که وقتی شبلی در آن وارد شود، گویی که به دنیای دیگری رفته و از عذاب‌های دیگر فاصله می‌گیرد.
طاووس مثالی که نیفشاند پر و بال
هر لمحه برنگ دگر اندر نظر آید
هوش مصنوعی: طاووس نمونه‌ای است که هر لحظه پر و بالش را به رنگی متفاوت به نمایش می‌گذارد و در هر نگاه جدید، جلوه‌ای جدید پیدا می‌کند.
زیبنده عروسی که نیفزوده جمالش
هر دم بنظر خوشتر و شاداب تر آید
هوش مصنوعی: عروسی که زیبایی‌اش هر لحظه بیشتر می‌شود و در نگاه دیگران خوش‌تر و شاداب‌تر به نظر می‌رسد، واقعاً شایسته است.
هر لحظه که شاداب و ترش بینم ، گویم
بگشای بغل بو که در آغوش درآید
هوش مصنوعی: هر زمانی که شادی و تلخی را تجربه کنم، به خودم می‌گویم که در آغوش کسی بروم و اندکی آرامش بگیرم.
یاد از روش خود کنم و بزم خداوند
هر گه که صبا از چمنش جلوه گر آید
هوش مصنوعی: هر زمانی که نسیم بهشتی از گلزارش عبور کند، به یاد روش و راه خود در محضر خداوند می‌نشینم و از آن لحظات لذت می‌برم.
چون بوی گل آید کنم از انجمنش یاد
تا نگهت گل مایه صد درد سرآید
هوش مصنوعی: وقتی بوی گل به مشامم می‌رسد، یاد تو را از جمع دوستانم می‌کنم؛ زیرا خاطر تو می‌تواند باعث ایجاد دردسرهای زیادی برای من شود.
هر گه که بعزم سفر از شوق تو عرفی
آید بوداع وی و با چشم تر آید
هوش مصنوعی: هر بار که به قصد سفر از شوق تو دلدار به یاد تو می‌افتم، اشک در چشمانم جمع می‌شود و با احساسی عمیق از تو وداع می‌کنم.
زاری کند از شش جهت آغاز که مشتاب
کین فصل و سه فصل دگرم بر اثر آید
هوش مصنوعی: از هر سو ناله و فریاد می‌زند که نزنید بر من، زیرا این فصل سختی است و باقی فصول هم به تبع این دوران دشوار خواهند بود.
لیک از همه خلدست که بی طوف جنانت
چندان نکند مکث که وقت ثمر آید
هوش مصنوعی: اما از همه باغ‌ها، بهشت این است که بدون سر و صدا و مکث، زمانی که میوه‌اش می‌رسد، به زندگی ادامه می‌دهد.
کشمیر بر او واله او واله کشمیر
اما نه چنان کش بدل از دیده در آید
هوش مصنوعی: کشمیر به خاطر زیبایی‌هایش او را مجذوب کرده، او هم برای کشمیر احساس شیدایی دارد، اما نه به گونه‌ای که فقط از دور برگردد و آن را ببیند.
کارش همه انباشتن چشمه گریه است
هرگاه که سیمای تو در اندر نظر آید
هوش مصنوعی: هر وقت که چهره تو در ذهنم می‌آید، من تمام حواسم به جمع‌آوری اشک‌هایم است.
ترسد که در این خاک چو از شوق تو گیرد
خون جگرش گل شود آنگه بدر آید
هوش مصنوعی: نگران است که اگر از شوق تو در این زمین خون جگرش را بریزد، گل خواهد شد و سپس از آن بیرون خواهد آمد.
از بسکه ملایم صفت افتاده هوایش
بیم است که آه سحرش بی اثر آید
هوش مصنوعی: به خاطر لطافت و آرامش هوای او، این نگرانی وجود دارد که ممکن است در دل صبح، ناله و آه او بی‌تأثیر باشد.
حکم تواش آورد بکشمیر و گرنه
کی از سر آن خاک بخاک دگر آید
هوش مصنوعی: اگر تو حکم کنی، من اورا می‌کشم؛ وگرنه چه کسی از این زمین به خاک دیگری خواهد رفت؟
می آید و می سوزد از این رشک که کشمیر
چون یافت که آید به کجا بر اثر آید
هوش مصنوعی: کشمیر به دلیل زیبایی و جذابیتش باعث حسادت و ناراحتی می‌شود. این زیبایی به قدری است که دیگران به خاطر آن می‌سوزند و در دل حسرت می‌خورند که چرا چنین زیبایی به آنجا آمده و چه تأثیری بر محیط گذاشته است.