گنجور

شمارهٔ ۹ - در مدح یمین الدوله محمود غزنوی

باد نورزی همی در بوستان بتگر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ همچون کلبۀ بزّاز پر دیبا شود
باد همچون طلبۀ عطار پر عنبر شود
سونش سیم سپید از باغ بردارد همی
باز همچون عارض خوبان زمین اخضر شود
روی بند هر زمینی حلّه چینی شود
گوشوار هر درختی رشتۀ گوهر شود
چون حجابی لعبتان خورشید را بینی ز ناز
گه برون آید ز میغ و که بمیغ اندر شود
دفتر نوروز بندد بوستان کردار شب
تا کواکب نقطۀ اوراق آن دفتر شود
افسر سیمین فرو گیرد ز سر کوه بلند
باز مینا چشم و دیبا روی و مشکین سر شود
روز هر روزی بیفزاید چو قدر شهریار
شب چو عمر دشمنان او همی کمتر شود
خسرو مشرق یمین دولت آن شاه عجم
کآفرینش بر سر دولت همی افسر شود
کافری را کو موافق شد بدل مؤمن شود
مؤمنی را کو مخالف شد بدل کافر شود
زیر هر حرفی ز لفظش عالمی مضمر شدست
زیر هر بیتی ز علمش عالمی مضمر شود
باد با دست ندیمش بادۀ سوری شدست
چرخ با پای خطیبش پایۀ منبر شود
آب جودش بر دمد زرّین شود گیتی همه
آتش خشمش بخیزد سنگ خاکستر شود
رنج لاغر با نهاد رای او فربه شود
گنج فربه با گشاد دست او لاغر شود
گرچه باشد قوّت پروردگان جان خرد
چون بمدحش رنج بیند جان خرد پرور شود
اختر سعدست گویی طلعت میمون او
چون بنزدش راه یابد مرد نیک اختر شود
باد دیدستی که اندر خرمن کاه اوفتد
همچنان باشد که او اندر صف لشکر شود
سدّ اسکندر بعزمش ساحت صحرا شود
ساحت صحرا بحزمش سدّ اسکندر شود
از عطا بخشیدن و تدبیر او نشگفت اگر
زرّ گیتی خاک گردد ، خاک گیتی زر شود
سیرت آزاده وارش ناظر آزاد گیست
منظر آزادگان بی سیرتش مخبر شود
نعت هر کس را همی یکسان شود اصل سخن
جون بنعت او رسد اصل سخن دیگر شود
چون بیندیشم خرد مر نظم را مانی شود
چون بنظم آرم زبان مر لفظ را آزر شود
نعت گویی جز بنام او ، سخن ضایع شود
تخم چون بر شوره کاری ضایع و بی بر شود
آب گردد آذر ار بر حلم او یابد گذر
باز آب ار بگذرد بر خشم او آذر شود
شست باید لفظ را تا نعت او گویی بدان
بخت باید زّر را تا تاج را در خور شود
چون ز احکامش سخن گویی شود جوهر عرض
چون ز آثارش سخن رانی عرض جوهر شود
آنکه او را جوید ار چاکر بود مهتر شود
و آنکه زو بگریزد ار مهتر بود چاکر شود
خلق او بر دیو بندی دیو را مردم کند
اسم او بر خار داری ، خار نیلوفر شود
مهر او بر سنگ بندی موم گردد ساعتی
مدح او بر خاک خوانی چشمۀ کوثر شود
جود او گر بر بیابان اوفتد دریا شود
خشم او گر بر زمین افتد زمین اخگر شود
تا فرود آید همی بر بنده از ایزد قضا
تا دعای نیکمردان سوی ایزد بر شود
زندگانی بادش و پیروزی و شادی و کام
تا بهفت اقلیم گیتی داد را داور شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باد نورزی همی در بوستان بتگر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
هوش مصنوعی: در روزهای بهاری، باد به آرامی در باغ می‌وزد و باعث می‌شود که هر درختی به نوعی زیبا و دل‌انگیز تبدیل شود.
باغ همچون کلبۀ بزّاز پر دیبا شود
باد همچون طلبۀ عطار پر عنبر شود
هوش مصنوعی: باغ مانند خانه‌ای از پارچه‌های نازک و زیبا پر از زیبایی و زینت می‌شود، و باد مشابه یک طلبه‌ی عطار پر از عطر و خوشبویی می‌گردد.
سونش سیم سپید از باغ بردارد همی
باز همچون عارض خوبان زمین اخضر شود
هوش مصنوعی: سروهای سپید باغ را خواهد چید و دوباره مانند چهره زیبا به زمین رنگین و سرسبز می‌بخشد.
روی بند هر زمینی حلّه چینی شود
گوشوار هر درختی رشتۀ گوهر شود
هوش مصنوعی: در هر نقطه‌ای که زندگی به جریان بیفتد، زیبایی‌ها و ارزش‌ها شکل می‌گیرند و طبیعت به نوعی به زینت و زیبایی تازه‌ای دست می‌یابد.
چون حجابی لعبتان خورشید را بینی ز ناز
گه برون آید ز میغ و که بمیغ اندر شود
هوش مصنوعی: وقتی که پرده‌ای بر روی خورشید می‌افتد، زیبایی آن را می‌بینی و گاه که از پس ابرها بیرون می‌آید و گاه هم دوباره در بین ابرها پنهان می‌شود.
دفتر نوروز بندد بوستان کردار شب
تا کواکب نقطۀ اوراق آن دفتر شود
هوش مصنوعی: در روز نوروز، بوستان به زیبایی و شکوه خود پایان می‌دهد و شب فرا می‌رسد. شب به مانند کواکب و ستاره‌ها می‌تواند نقطه‌ای از آن دفتر زندگی باشد که ماجراها و یادها را در آن ثبت می‌کنیم.
افسر سیمین فرو گیرد ز سر کوه بلند
باز مینا چشم و دیبا روی و مشکین سر شود
هوش مصنوعی: بر روی قله‌ی بلند، افسر نقره‌ای خود را پایین می‌آورد. مانند پرچم باز می‌شود و چهره‌ها با زیبایی چشم‌های مینا، پارچه‌ی دیبا و موهای مشکی درخشان به نظر می‌رسند.
روز هر روزی بیفزاید چو قدر شهریار
شب چو عمر دشمنان او همی کمتر شود
هوش مصنوعی: هر روز بر قدر و اعتبار شهریار افزوده می‌شود و شب، که نشانه عمر دشمنان اوست، کم‌کم به پایان می‌رسد.
خسرو مشرق یمین دولت آن شاه عجم
کآفرینش بر سر دولت همی افسر شود
هوش مصنوعی: خسرو مشرق، یعنی شاهی از سرزمین‌های شرقی، که از نعمت و دولت برخوردار است. طوری که قدرت و عظمتش باعث می‌شود که خلقت و سرنوشت نیز برای او افتخار و توفیق بیاورد.
کافری را کو موافق شد بدل مؤمن شود
مؤمنی را کو مخالف شد بدل کافر شود
هوش مصنوعی: اگر کسی که در ظاهر کافر است با دل خدایی قبول کند، مانند مؤمن می‌شود، و اگر کسی که مؤمن است با دل‌تنگی نسبت به ایمانش رو به مخالفت آورد، به مانند کافر می‌شود.
زیر هر حرفی ز لفظش عالمی مضمر شدست
زیر هر بیتی ز علمش عالمی مضمر شود
هوش مصنوعی: هر کلمه‌ای که گفته می‌شود، دنیایی از معانی پنهان در خود دارد و هر بیت شعری نیز می‌تواند حاوی دانشی عمیق و گسترده باشد.
باد با دست ندیمش بادۀ سوری شدست
چرخ با پای خطیبش پایۀ منبر شود
هوش مصنوعی: باد با دست ما به چنگ نمی‌آید، اما در این میان، خطیب می‌تواند با پای خود بر روی منبر بایستد.
آب جودش بر دمد زرّین شود گیتی همه
آتش خشمش بخیزد سنگ خاکستر شود
هوش مصنوعی: خاطر مهربانی و بخشش او همچون آب زلال و گواراست که همه جا را روشن می‌کند، اما خشم او مانند آتش است که باعث می‌شود هر چیزی از شدت آتش بسوزد و به خاکستر تبدیل شود.
رنج لاغر با نهاد رای او فربه شود
گنج فربه با گشاد دست او لاغر شود
هوش مصنوعی: رنج و زحمت و سختی‌کشیدن، انسان را قوی‌تر می‌کند و بر او می‌افزاید، در حالی که نعمت و ثروت ممکن است به دلیل بی‌احتیاطی و دست‌دادهی، فرد را ضعیف و بی‌مقدار کند.
گرچه باشد قوّت پروردگان جان خرد
چون بمدحش رنج بیند جان خرد پرور شود
هوش مصنوعی: هرچند که خردمندان با قدرت و استوارند، اما زمانی که در مدح او با زحمت و رنج روبه‌رو شوند، جان آنها به قدری پرورش می‌یابد که به کمال و بالندگی می‌رسند.
اختر سعدست گویی طلعت میمون او
چون بنزدش راه یابد مرد نیک اختر شود
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که خوش شانسی و نیکبختی همانند یک ستاره خوش اقبال است که چهره‌ای نیکو و خوشایند دارد. زمانی که فرد خوبی به نزد او می‌رود، سرنوشت او هم به نیکبختی تغییر می‌یابد.
باد دیدستی که اندر خرمن کاه اوفتد
همچنان باشد که او اندر صف لشکر شود
هوش مصنوعی: باد را تصور کن که چگونه در میان کاه‌ها می‌چرخد و پراکنده می‌شود. حال این وضعیت را به زمانی تشبیه کن که باد در صف یکی از لشکرها قرار بگیرد و به همان گونه در آنجا نیز به حرکت درآید.
سدّ اسکندر بعزمش ساحت صحرا شود
ساحت صحرا بحزمش سدّ اسکندر شود
هوش مصنوعی: اسکندر با اراده‌اش می‌تواند بیابان را تبدیل به یک منطقه منظم و قابل استفاده کند و همچنین با احتیاط و تدبیرش، می‌تواند مرزهای تعیین‌شده را به‌سختی حفظ کند.
از عطا بخشیدن و تدبیر او نشگفت اگر
زرّ گیتی خاک گردد ، خاک گیتی زر شود
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که با توجه به بخشش و تدبیر خداوند، اگر طلاهای دنیا به خاک تبدیل شوند، ممکن است خاک نیز به طلا تبدیل شود. در واقع، این موضوع به قدرت و اراده الهی اشاره دارد و نشان می‌دهد که او می‌تواند هر چیزی را به هر شکلی که بخواهد تغییر دهد.
سیرت آزاده وارش ناظر آزاد گیست
منظر آزادگان بی سیرتش مخبر شود
هوش مصنوعی: رفتار و شخصیت فرد آزاده، نشان‌دهنده آزادی اوست. کسانی که بی‌توجه به ویژگی‌های خود، در ظاهر به آزادی می‌پردازند، نمی‌توانند از آن بهره‌مند شوند.
نعت هر کس را همی یکسان شود اصل سخن
جون بنعت او رسد اصل سخن دیگر شود
هوش مصنوعی: هر فردی را با توجه به ویژگی‌هایش توصیف می‌کنند، اما زمانی که به چهره‌ی واقعی او بپردازیم، موضوع به کلی تغییر می‌کند.
چون بیندیشم خرد مر نظم را مانی شود
چون بنظم آرم زبان مر لفظ را آزر شود
هوش مصنوعی: وقتی به نظم و ترتیب فکر می‌کنم، درمی‌یابم که اگر زبانم را به نظم درآورم، کلماتم به زیبایی و هماهنگی درمی‌آیند.
نعت گویی جز بنام او ، سخن ضایع شود
تخم چون بر شوره کاری ضایع و بی بر شود
هوش مصنوعی: اگر درباره او سخن نگوییم، تمام سخنان بی‌ارزش و بی‌ثمر خواهد بود؛ همان‌طور که اگر دانه‌ای در زمین شور بکاریم، نتیجه‌ای نخواهد داشت و بی‌محصول خواهد ماند.
آب گردد آذر ار بر حلم او یابد گذر
باز آب ار بگذرد بر خشم او آذر شود
هوش مصنوعی: اگر آب بر صبر و تحمل او عبور کند، به آتش تبدیل می‌شود، و اگر آب از خشم او بگذرد، آن وقت همچنان به آتش تبدیل می‌شود.
شست باید لفظ را تا نعت او گویی بدان
بخت باید زّر را تا تاج را در خور شود
هوش مصنوعی: برای بیان صفات او، باید واژه‌ها را به‌خوبی بشوییم و پاک کنیم. همچنین برای اینکه تاج بر سر بگذاریم، باید از دستان خود طلا بسازیم.
چون ز احکامش سخن گویی شود جوهر عرض
چون ز آثارش سخن رانی عرض جوهر شود
هوش مصنوعی: زمانی که درباره قوانین و احکام او صحبت می‌کنی، جوهر و حقیقت وجودی او نمایان می‌شود؛ و وقتی که از نشانه‌ها و آثار او سخن به میان می‌آوری، جوهر و حقیقت آن نشانه‌ها نیز به ظهور می‌رسد.
آنکه او را جوید ار چاکر بود مهتر شود
و آنکه زو بگریزد ار مهتر بود چاکر شود
هوش مصنوعی: کسی که به جستجوی او برآید، اگر در مقام خدمت باشد، بزرگ‌تر و محترم‌تر می‌شود؛ و کسی که از او دوری کند، حتی اگر در مقام بزرگی باشد، به مرتبه خدمتکاری تنزل می‌کند.
خلق او بر دیو بندی دیو را مردم کند
اسم او بر خار داری ، خار نیلوفر شود
هوش مصنوعی: آفریدگان او، دیوانه‌وار، دیو را به انسانی مبدل می‌کنند. نام او بر روی خارها می‌نشیند و آن خارها به گل نیلوفر تبدیل می‌شوند.
مهر او بر سنگ بندی موم گردد ساعتی
مدح او بر خاک خوانی چشمۀ کوثر شود
هوش مصنوعی: عشق او می‌تواند سنگ را به شکل موم تبدیل کند و لحظه‌ای ستایش او می‌تواند خاک را به چشمه‌ای زنده و روشن مبدل سازد.
جود او گر بر بیابان اوفتد دریا شود
خشم او گر بر زمین افتد زمین اخگر شود
هوش مصنوعی: اگر سخاوت و generosity او بر بیابان بریزد، آن بیابان به دریا تبدیل می‌شود؛ اما اگر خشم او بر زمین بیفتد، آن زمین به خاکستر تبدیل خواهد شد.
تا فرود آید همی بر بنده از ایزد قضا
تا دعای نیکمردان سوی ایزد بر شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که فرمان الهی بر من نازل شود، دعاهای نیکمردان به درگاه خداوند می‌رسد.
زندگانی بادش و پیروزی و شادی و کام
تا بهفت اقلیم گیتی داد را داور شود
هوش مصنوعی: زندگی پر از سعادت و موفقیت و خوشی باشد تا در همه جا و در تمام دنیا، خداوند حکم کند و دادگری کند.

حاشیه ها

1398/12/17 14:03
رضا فراهانی

در تصحیح محمد دبیر سیاقی بیت دوم به این صورت آمده : باغ هم چون کلبه بزاز پر دیبا شود
راغ هم چون طبله ی عطار پر عنبر شود

1400/07/22 14:10
مجید majidrazzazi@gmail.com

در بیت اول، واژه "نوروز"، در بیت سوم واژه "سوسن" و در بیت پنجم واژه "گه" اشتباهی تایپ شده.