گنجور

شمارهٔ ۸ - در مدح امیر نصر بن ناصر الدین سبکتگین گوید

سده جشن ملوک نامدارست
ز افریدون و از جم یادگارست
زمین گویی تو امشب کوه طورست
کزو نور تجلّی آشکارست
گر این روزست شب خواندش نباید
و گر شب روز شد خوش روزگارست
همانا کاین دیار اندر بهشت است
که بس پرنور و روحانی دیارست
فلک را با زمین انبازی آمد
که رسم هر دو تن در یک شمارست
همه اجرام آن ارکان نورست
همه اجسام این اجزای نارست
اگر نه کان بیجاده است گردون
چرا باد هوا بیجاده بارست
چه چیزست آن درخت روشنایی
که بر یک اصل و شاخش صد هزارست
کهی سرو بلندست و گهی باز
عقیقین گنبد زرّین نگارست
ار ایدون کو بصورت روشن آمد
چرا تیره دمش همرنگ قارست
گر از فصل زمستانست بهمن
چرا امشب جهان چون لاله زارست
بلاله ماند این لیکن نه لاله است
شرار آتش نمرود و نارست
همی مر موج دریا را بسوزد
بدان ماند که خشم شهریارست
سپهبد میر نصر ناصر دین
که دین را پشت و دولت را شعارست
بجائی کز نیاز آنجا تموزست
نسیم جود او تازه بهارست
بجای زخم او خارا خمیرست
بجای بخششش دریا غبارست
بر شمشیر او مغفر شکافست
سر پیکان او جوشن گذارست
به پیش عزم او صحرا و دشت است
حصار دشمن ، ار چند استوارست
امارت را بلفظش اتفاقست
حکومت را برأیش اعتبارست
بکار اندر حکیم پیش بین است
ببار اندر امیر بختیارست
بشادی در کریم و چیز بخش است
بخشم اندر حلیم و بردبارست
گر او را بنده باشی عزّ و فخرست
جز او را بنده باشی ذلّ و عارست
بتیغ قهرش اندر فلسفی را
نشان جبر و آن اختیارست
بحد فضلش اندر هندسی را
طریق هندسه علم نزارست
از آن زردست دایم روی دینار
که نزد جود او دینار خوارست
امیر ار خوار دینارست شاید
کزو مدّاح او دینار خوارست
شکار خسروان مرغ است و نخجیر
سپهبد خسرو خسرو شکارست
نشاط شهر یاران روز بزم است
نشاط او بروز کارزارست
بر او ممتحن را دستگاهست
بر او منهزم را زینهارست
چنان خواهند ازو خواهندگان چیز
که پنداری که نزدش مستعارست
جهان را آسمان پر نوال است
خدم را پادشاه حق گزارست
بروز جنگ مر شمشیر او را
دنی تر چیز شیر مرغزارست
ازو خواهند یمن و یسر کورا
میان یمن و یسر اندر قرارست
همانجا یمن باشد کو یمین است
همانجا یسر باشد کو یسارست
رسومش مر نکایت را مزاج است
مثالش مر جلالت را عیارست
ز حرص عفو کو دارد بگیتی
گرامی تر بنزدش اعتذارست
الا تا مایۀ ظلمت ز نورست
الا تا مایۀ نور از نهارست
الا تا هر کجا نازست رنج است
الا تا هر کجا خرماست خارست
بقا بادش چنان کورا مرادست
همی تا دور گردون را مدارست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سده جشن ملوک نامدارست
ز افریدون و از جم یادگارست
هوش مصنوعی: جشن سده به عنوان فستیوالی برای گرامیداشت پادشاهان بزرگ ایران مانند افریدون و جم شناخته می‌شود و نشانه‌ای از یادگاری از آن‌هاست.
زمین گویی تو امشب کوه طورست
کزو نور تجلّی آشکارست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زمین امشب مانند کوه طور است که نور الهی از آن ساطع می‌شود و شاهد جلوه‌افشانی روشنی در آن هستیم.
گر این روزست شب خواندش نباید
و گر شب روز شد خوش روزگارست
هوش مصنوعی: اگر امروز روز است، نباید آن را شب بنامیم و اگر شب به روز تبدیل شود، چه خوب که روزها خوش باشند.
همانا کاین دیار اندر بهشت است
که بس پرنور و روحانی دیارست
هوش مصنوعی: این سرزمین بهشتی است که سرشار از نور و روحانیّت می‌باشد.
فلک را با زمین انبازی آمد
که رسم هر دو تن در یک شمارست
هوش مصنوعی: آسمان و زمین به هم نزدیک شدند و هر دو در یک راستا قرار گرفتند.
همه اجرام آن ارکان نورست
همه اجسام این اجزای نارست
هوش مصنوعی: تمامی اجرام آسمانی دارای نور و روشنی هستند و تمامی اجسام روی زمین از اجزای نارس و ناتمام تشکیل شده‌اند.
اگر نه کان بیجاده است گردون
چرا باد هوا بیجاده بارست
هوش مصنوعی: اگر آسمان و دنیا بی‌خود و بی‌هدف است، پس چرا باد و هوای بی‌هدف از اینجا می‌گذرد؟
چه چیزست آن درخت روشنایی
که بر یک اصل و شاخش صد هزارست
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به یک درخت خاص اشاره دارد که پر از روشنی و نور است. این درخت بر مبنای یک اصل است و به ازای هر شاخه‌اش، تعداد زیادی ویژگی یا زحمت دارد. به عبارت دیگر، این درخت نمادی از کثرت و روشنی است که از یک منبع واحد نشأت می‌گیرد.
کهی سرو بلندست و گهی باز
عقیقین گنبد زرّین نگارست
هوش مصنوعی: هر از گاهی سرو بلندی وجود دارد و گاهی هم گنبد زرین و زیبایی همچون عقیق به چشم می‌آید.
ار ایدون کو بصورت روشن آمد
چرا تیره دمش همرنگ قارست
هوش مصنوعی: چرا کسی که به وضوح نورانی است، در دمی تیره به رنگ خاک درآمده است؟
گر از فصل زمستانست بهمن
چرا امشب جهان چون لاله زارست
هوش مصنوعی: اگرچه بهمن فصل زمستان است، اما چرا امشب دنیا مثل گلزار زیبا به نظر می‌رسد؟
بلاله ماند این لیکن نه لاله است
شرار آتش نمرود و نارست
هوش مصنوعی: این گل به ظاهر زیباست، اما در واقع لاله نیست؛ بلکه شعله‌ای از آتش نمرود است که به‌خوبی رشد نکرده است.
همی مر موج دریا را بسوزد
بدان ماند که خشم شهریارست
هوش مصنوعی: موج دریا به شدت و خشونت مشغول سوختن و نابودی است، همانطور که خشم یک پادشاه می‌تواند ویرانگر و خطرناک باشد.
سپهبد میر نصر ناصر دین
که دین را پشت و دولت را شعارست
هوش مصنوعی: سپهبد میر نصر، پشتیبان دین است و حمایت از دین را واجب می‌داند، ضمن اینکه دولت را نمادی از قدرت و بیتاب به حساب می‌آورد.
بجائی کز نیاز آنجا تموزست
نسیم جود او تازه بهارست
هوش مصنوعی: جایی که در آن احساس نیاز وجود دارد، مانند فصل تابستان است و نسیم سخاوت او حال و هوای بهار را تازه می‌کند.
بجای زخم او خارا خمیرست
بجای بخششش دریا غبارست
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که به جای درد و زخم، سنگ خارا وجود دارد و به جای عطا و بخشش او، غبار دریا نمایان است. به عبارت دیگر، نشان می‌دهد که آسیب و رنج او به جای خود، سختی و سنگینی دارد و بخشش و عطای او به صورت ناچیز و خرد وجود دارد.
بر شمشیر او مغفر شکافست
سر پیکان او جوشن گذارست
هوش مصنوعی: بر روی شمشیر او کلاه‌خود آسیب دیده و شکاف‌دار است و سر پیکان او مانند زره‌ای است که بر تن می‌شود.
به پیش عزم او صحرا و دشت است
حصار دشمن ، ار چند استوارست
هوش مصنوعی: عزم و اراده او مانند دشت و صحراست، که حتی اگر دشمنان در اطرافش مستحکم باشند، او را محدود نمی‌توانند کرد.
امارت را بلفظش اتفاقست
حکومت را برأیش اعتبارست
هوش مصنوعی: ساختمان فقط به نام و عنوان خود اعتبار ندارد، بلکه حکومت و قدرت به فکر و اندیشه‌ای که پشت آن است بستگی دارد.
بکار اندر حکیم پیش بین است
ببار اندر امیر بختیارست
هوش مصنوعی: در کار حکیم نیاز به دقت و بینش است، اما در تلاش برای موفقیت، خوش شانسی و شرایط مناسب نقش مهمی دارد.
بشادی در کریم و چیز بخش است
بخشم اندر حلیم و بردبارست
هوش مصنوعی: شادی در صفات نیکو مانند کرم و بخشندگی است و من نیز در راه مهربانی و بردباری بخشنده هستم.
گر او را بنده باشی عزّ و فخرست
جز او را بنده باشی ذلّ و عارست
هوش مصنوعی: اگر به او (خدا) بندگی کنی، موجب عزت و افتخار است، ولی اگر به غیر او بندگی کنی، سبب ذلت و ننگ خواهد بود.
بتیغ قهرش اندر فلسفی را
نشان جبر و آن اختیارست
هوش مصنوعی: با نیروی خشم او، فلسفه را به نشانه جبر و اختیار نشان می‌دهد.
بحد فضلش اندر هندسی را
طریق هندسه علم نزارست
هوش مصنوعی: به خاطر استعداد و دانش والای او، راه و مسیری در علم هندسه پیدا نشده است.
از آن زردست دایم روی دینار
که نزد جود او دینار خوارست
هوش مصنوعی: همیشه زردرویی و دلبستگی به پول باعث میشود که انسان به راحتی از ارزش آن کم کند، زیرا در برابر generosity و بخشش واقعی، ثروت هیچ اهمیتی ندارد.
امیر ار خوار دینارست شاید
کزو مدّاح او دینار خوارست
هوش مصنوعی: اگر امیر از دینار خوار باشد، شاید به خاطر او هم مداحش به دنبال پول باشد.
شکار خسروان مرغ است و نخجیر
سپهبد خسرو خسرو شکارست
هوش مصنوعی: در این متن به نوعی اشاره شده که شکار کردن برای پادشاهان مانند خسرو، به عنوان یک سرگرمی و تفریح است، و همچنین نشان‌دهنده قدرت و عظمت آنها در دنیا است. در حقیقت، شکار کردن برای چنین شخصیت‌هایی نمادین و دارای معنای عمیق‌تری است که به جایگاه اجتماعی و سیاسی آنها می‌افزاید.
نشاط شهر یاران روز بزم است
نشاط او بروز کارزارست
هوش مصنوعی: شادی و سرزندگی در بین دوستان و در مراسم جشن و عیش و نوش است، ولی شادابی و vigor او در میدان جنگ و سختی‌ها نمایان می‌شود.
بر او ممتحن را دستگاهست
بر او منهزم را زینهارست
هوش مصنوعی: بر او که در آزمون و امتحان است، تجهیزات و امکاناتی وجود دارد و بر او که در حال شکست و ناامیدی است، باید مراقبت و احتیاط کرد.
چنان خواهند ازو خواهندگان چیز
که پنداری که نزدش مستعارست
هوش مصنوعی: آن‌ها به قدری از او چیز می‌خواهند که گویی آن چیزها به طور موقت در اختیارش است.
جهان را آسمان پر نوال است
خدم را پادشاه حق گزارست
هوش مصنوعی: دنیا مانند آسمانی پر از نعمت‌هاست و خدمت‌گزاران واقعی در پیشگاه خداوند، به عنوان پادشاهان قرار دارند.
بروز جنگ مر شمشیر او را
دنی تر چیز شیر مرغزارست
هوش مصنوعی: در زمان بروز جنگ، شمشیر او نسبت به دیگر چیزها، مانند ویژگی‌های شیر جنگل است.
ازو خواهند یمن و یسر کورا
میان یمن و یسر اندر قرارست
هوش مصنوعی: با او می‌خواهند که یمن و یسر را به دست بیاورند، زیرا در میان این دو سرزمین، حقیقتی وجود دارد.
همانجا یمن باشد کو یمین است
همانجا یسر باشد کو یسارست
هوش مصنوعی: در آن مکان، سعادت و خوشبختی وجود دارد که راست‌قامت و درستکار باشد، و در همان جا، آسایش و آرامش هست که با کارهای نیک و مثبت گره خورده است.
رسومش مر نکایت را مزاج است
مثالش مر جلالت را عیارست
هوش مصنوعی: آداب و رسوم او ویژگی‌ای است مانند حالتی که در داستان‌ها دیده می‌شود و نمونه‌ای از بزرگی و عظمتش معیاری برای شناخت است.
ز حرص عفو کو دارد بگیتی
گرامی تر بنزدش اعتذارست
هوش مصنوعی: کسی که از روی حرص و طمع به دنبال عفو و بخشش است، نزد او اعتذار و طلب بخشش از هر چیزی در دنیا ارزش بیشتری دارد.
الا تا مایۀ ظلمت ز نورست
الا تا مایۀ نور از نهارست
هوش مصنوعی: اینگونه است که تاریکی از روشنی نشأت می‌گیرد و این حقیقت نیز وجود دارد که نور از سپیده‌دم به وجود می‌آید.
الا تا هر کجا نازست رنج است
الا تا هر کجا خرماست خارست
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی و ناز وجود دارد، رنج و درد هم در آن جا هست و هر جا که نعمت و خرما باشد، مشکلات و زحمت‌ها هم حضور دارند.
بقا بادش چنان کورا مرادست
همی تا دور گردون را مدارست
هوش مصنوعی: دوست عزیـز، بقا و ماندگاری مانند یک حادثه یا آرزوست که تا زمانی که چرخ روزگار به گردش خود ادامه دهد، ادامه خواهد داشت.