شمارهٔ ۶ - در مدح شاه ناصر الدین بوالمظفر
عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است
چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن
هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک
زیر هر بندی ازو یک مشت مشک اذفر است
طبع او طبع بهار آمد که دایم همچو او
گلبر است و گل نگار و گل کش و گل پرور است
گر همی گل پرورد طبع بهاران کار اوست
طبع او گل پرورد زیرا که گل را مادر است
چون بهار آید ز طبع او دمد نی ریح گل
این بهار از گل دمیده ست این از آن نیکوتر است
من نه این جویم ، نه آن خواهم که هر دو بیهده ست
نو بهار من مدیح شاه فیروز اختر است
شاه نصرت ناصر الدین بوالمظفر کز ظفر
در جهان معروف گشت آنجا که شهر و کشور است
گر هنر جویی هنر مر طبع او را خادم است
گر ظفر خواهی ظفر مر عزم او را کهتر است
نام هرکس را به گیتی آفرین زیور بود
باز نام او به گیتی آفرین را زیور است
لفظ او بشنو اگر گوهر همی جویی از آنک
زیر هر حرفی ز لفظ او کناری گوهر است
هر گه را روشن نماید روز بی دیدار او
دیده در چشمش نه دیده آب داده خنجر است
تا ز جودش پر نشد هر چند آز و طمع بود
پر نگشت از مدح او هر چند درج و دفتر است
چون به مدحش دست بردی معنی اندر لفظ تو
زینتی گیرد که گویی دستبرد آزر است
گر کسی مر عرض جاهش را بیندیشد به وهم
وهم او خطی بود کان خط فلک را محور است
ور کسی از تیغ تیز او نیندیشد به عقل
عقل او چیزی شود کان چیز اجل را رهبر است
آدمی را طبع باد و خاک و آب و آتش است
باز او را طبع فضل و علم و جود و مفخر است
چون نیابد آنچه زو آید همی از هیچ کس
گر نه مر ترکیب طبعش را مزاجی دیگر است
مخبرش بگرفت گیتی سر بسر در فضل او
گرچه بسیارست مخبر هم نه بیش از منظر است
هیچ معبر هست در دریای جود او گذر
باز مر دریای قلزم را فراوان معبر است
اجتهاد او نظام علم یزدانی شده ست
اعتقاد او ثبات ملت پیغمبر است
رنگ تیغش صاعقه وار است کاندر عکس او
سنگ خارا بر فروزد گرچه صعب و منکر است
ز آذرستش اصل از آن رو روشن و سوزنده گشت
روشن و سوزنده را استاد من گفت آذر است
رنگ نیلوفر بود رنگش از آن از بیم او
جز به آب اندر نباشد هر کجا نیلوفر است
خدمتش توفیر اقبال است زو بیرون مشو
هرکه از توفیر بیرون شد به تقصیر اندر است
هرچه هست اندر جهان آن چیز را باشد دری
جود او روزی و رحمت راه شادی را در است
عدل او قولیست کاین گیتی بدو در مدغم است
فضل او لفظی است کان گیتی بدو در مضمر است
زین جهان مندیش او را گیر کو نه زین جهان
سر به از افسر علی حال ار چه نیکو افسر است
خوب طلعت پیشگاه و پاک سیرت خسرو است
نیک مدحت پادشاه و دادگستر مهتر است
همچنان کز نفس او گیتی مر او را حاسد است
همچنان کز عدل او گیتی مر او را چاکر است
این پدر داند پسر کاین پادشه فرزند اوست
وان پسر کورا نماید سوی دانا دختر است
معنی مردان نیارد هیچکس جز کردگار
............................................
آنکه منکر بود روز حشر و روز بعث را
رزم او دیده مقر آمد که روز محشر است
هر که فخر آرد توان دانست زو آرد همی
هر که خط بیند بداند کان دلیل مسطر است
تا زمین تیره است و پاکست آب و آتش روشنست
تا خراج طبعها زیر است و گردون از بر است
تا که رسم آمد غم و امید و شادی خلق را
رنگ شادان احمر است و رنگ غمگین اصفر است
دولتت پایبنده باد و ملکت افزاینده باد
کو به ملک و دولت باقی شگفت اندر خور است ؟
عید فرخ بادش و دل خرم و گیتی به کام
هر که او را جز چنین خواهد در ایزد کافر است
شمارهٔ ۵ - در مدح سلطان مسعود غزنوی: شهریار دادگستر خسرو مالک رقابشمارهٔ ۷ - در مدح ابوالمظفر نصر بن سبکتگین: بت که بتگر کندش دلبر نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عنبر است آن حلقه گشته زلف او یا چنبر است
چنبر است آری ولیکن چنبر اندر عنبر است
هوش مصنوعی: حلقهای که در موهای او دیده میشود، مانند عنبر خوشبو است. بله، این حلقه همانند چنبر است، اما چنبر در حقیقت درون عنبر قرار دارد و عطری دارد.
اصل او از زنگ و بر یک اصل او سیصد شکن
هر شکنجی را که بینی ز اصل او سیصد سر است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود او به مانند زنگ است که منبعی دارد و از آن منبع، سهصد حالت یا شکل متفاوت ایجاد میشود. هر کجا که رنج یا مشکلی را ببینی، میتوان به اصل واحدی اشاره کرد که از آن سهصد جنبه مختلف و متنوع به وجود آمده است.
هر سری را باز سیصد بند گوناگون چنانک
زیر هر بندی ازو یک مشت مشک اذفر است
هوش مصنوعی: هر شخصی دارای بسیاری از ویژگیها و ویژگیهای مختلف است، به طوری که زیر هر یک از این ویژگیها، یک ذره عطر و ماهیت خاص نهفته است.
طبع او طبع بهار آمد که دایم همچو او
گلبر است و گل نگار و گل کش و گل پرور است
هوش مصنوعی: آن فرد با طبیعتی شاداب و سرزنده مانند بهار است که همیشه پر از زیبایی و لطافت است. او همچون گلهای زیبا، دلنشین و پر از طراوت است و توانایی پرورش زیباییها را دارد.
گر همی گل پرورد طبع بهاران کار اوست
طبع او گل پرورد زیرا که گل را مادر است
هوش مصنوعی: اگر طبیعت بهاری گل را میپروراند، این کار به خاطر طبیعت خودش است که گل را میسازد، زیرا گل مادر دارد.
چون بهار آید ز طبع او دمد نی ریح گل
این بهار از گل دمیده ست این از آن نیکوتر است
هوش مصنوعی: وقتی بهار بیاید، از ذات او بوی لطیفی به مشام میرسد. عطر گلهای این بهار ناشی از جمال اوست و این عطر از آن گلها بهتر است.
من نه این جویم ، نه آن خواهم که هر دو بیهده ست
نو بهار من مدیح شاه فیروز اختر است
هوش مصنوعی: من نه به دنبال این هستم و نه آن را میخواهم، زیرا هر دو پوچ و بیفایدهاند. تنها چیزی که برای من مهم است، ستایش و تمجید از شاه خوشبخت و پیروزمند من است.
شاه نصرت ناصر الدین بوالمظفر کز ظفر
در جهان معروف گشت آنجا که شهر و کشور است
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش شاه ناصرالدین بوالمظفر اشاره دارد که به خاطر پیروزیها و موفقیتهایش در جهان شناخته شده است. او به عنوان یک فرمانروای تاثیرگذار در بین شهرها و کشورهای مختلف معروف شده است.
گر هنر جویی هنر مر طبع او را خادم است
گر ظفر خواهی ظفر مر عزم او را کهتر است
هوش مصنوعی: اگر به دنبال هنر هستی، باید بدانید که استعداد تو مانند یک خدمتکار برای آن هنر خواهد بود. و اگر به دنبال پیروزی هستی، باید تلاش و ارادهات را در نظر بگیری، زیرا پیروزی به عزم و اراده تو بستگی دارد.
نام هرکس را به گیتی آفرین زیور بود
باز نام او به گیتی آفرین را زیور است
هوش مصنوعی: نام هر فرد در دنیا مانند زینتی برای اوست و در عین حال، خود نام خداوند نیز زینت و زیبایی است.
لفظ او بشنو اگر گوهر همی جویی از آنک
زیر هر حرفی ز لفظ او کناری گوهر است
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت و معنا هستی، به کلمات او گوش کن؛ زیرا در زیر هر حرفی از کلام او، یک گوهر و نکته ارزشمند نهفته است.
هر گه را روشن نماید روز بی دیدار او
دیده در چشمش نه دیده آب داده خنجر است
هوش مصنوعی: هر وقت که روز روشن میشود، من به خاطر او که در کنارم نیست، با دیدهای گریان و نگران به دنیای اطراف نگاه میکنم. این نگرانی مثل خنجری است که به جانم زخم میزند و به من آب نمیدهد.
تا ز جودش پر نشد هر چند آز و طمع بود
پر نگشت از مدح او هر چند درج و دفتر است
هوش مصنوعی: تا زمانی که بخشش او کامل نشود، هر چند که خواسته و طمع داشته باشی، از ستایش او سیر نخواهی شد، هر چند که نوشتهها و یادداشتها زیاد باشند.
چون به مدحش دست بردی معنی اندر لفظ تو
زینتی گیرد که گویی دستبرد آزر است
هوش مصنوعی: وقتی در ستایش او سخن میگویی، کلامت چنان زیبا و پرجاذبه میشود که گویی هنری همچون هنر آذر (فرزند مائده) در آن نهفته است.
گر کسی مر عرض جاهش را بیندیشد به وهم
وهم او خطی بود کان خط فلک را محور است
هوش مصنوعی: اگر کسی به جایگاه خود فکر کند و به آن اهمیت بدهد، حالتی از خیال را تجربه میکند که همانند خطی است که محور آسمان را تشکیل میدهد.
ور کسی از تیغ تیز او نیندیشد به عقل
عقل او چیزی شود کان چیز اجل را رهبر است
هوش مصنوعی: اگر کسی از تیزی شمشیر او فکر نکند، عقل او نمیتواند به نتیجهای برسد که آن نتیجه، راهنمای مرگ است.
آدمی را طبع باد و خاک و آب و آتش است
باز او را طبع فضل و علم و جود و مفخر است
هوش مصنوعی: انسان از عناصر طبیعی مانند باد، خاک، آب و آتش تشکیل شده است، اما در عین حال دارای ویژگیهای برجستهای مانند فضل، علم، generosity (بخشش) و افتخار نیز میباشد.
چون نیابد آنچه زو آید همی از هیچ کس
گر نه مر ترکیب طبعش را مزاجی دیگر است
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند چیزی را که از او میآید به دست آورد، این نشاندهنده آن است که مزاج و طبع او با دیگران متفاوت است.
مخبرش بگرفت گیتی سر بسر در فضل او
گرچه بسیارست مخبر هم نه بیش از منظر است
هوش مصنوعی: خبرنگار همه جای دنیا را در فضایل او میبیند، اما در واقع آگاهی او از این فضائل محدود به دیدهوری خودش است و هیچکس نمیتواند فراتر از آنچه میبیند، اطلاعات داشته باشد.
هیچ معبر هست در دریای جود او گذر
باز مر دریای قلزم را فراوان معبر است
هوش مصنوعی: در دریای سخاوت او، هیچ راهی برای عبور وجود ندارد، اما دریای دیگر، یعنی دریای قلزم، پر از راهها و عبورهای مختلف است.
اجتهاد او نظام علم یزدانی شده ست
اعتقاد او ثبات ملت پیغمبر است
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش او باعث شده که دانش الهی شکل بگیرد و ایمان او موجب ثبات و استحکام جامعه پیامبر شده است.
رنگ تیغش صاعقه وار است کاندر عکس او
سنگ خارا بر فروزد گرچه صعب و منکر است
هوش مصنوعی: رنگ تیغ او مانند صاعقهای درخشان است که اگر بر روی سنگ سختی بیفتد، آن را میسوزاند. هرچند این موضوع دشوار و غیر قابل قبول به نظر میرسد.
ز آذرستش اصل از آن رو روشن و سوزنده گشت
روشن و سوزنده را استاد من گفت آذر است
هوش مصنوعی: آتش به عنوان منبعی از روشنی و گرما شناخته میشود و به همین دلیل برخی آن را با نام آذر میشناسند. استاد من این ویژگیها را به آتش نسبت داد و تأکید کرد که آتش، روشن و سوزان است.
رنگ نیلوفر بود رنگش از آن از بیم او
جز به آب اندر نباشد هر کجا نیلوفر است
هوش مصنوعی: رنگ نیلوفر به خاطر ترس او تنها در آب نمایان میشود و هر جا که نیلوفر باشد، همین رنگ را خواهد داشت.
خدمتش توفیر اقبال است زو بیرون مشو
هرکه از توفیر بیرون شد به تقصیر اندر است
هوش مصنوعی: دستیابی به او به اندازهٔ شانس و اقبال بستگی دارد. از او فاصله نگیر، زیرا هر کسی که از لطف و رحمت او دور شود، به گناه و خسران گرفتار خواهد شد.
هرچه هست اندر جهان آن چیز را باشد دری
جود او روزی و رحمت راه شادی را در است
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان وجود دارد، از لطف و بخشش اوست. روزی و رحمت او، راهی به سوی شادی فراهم میآورد.
عدل او قولیست کاین گیتی بدو در مدغم است
فضل او لفظی است کان گیتی بدو در مضمر است
هوش مصنوعی: عدالت خداوند، سخنی است که این جهان به آن وابسته و در آن محو است. فضل و نیکی او نیز عبارتی است که در این جهان نهفته و پنهان است.
زین جهان مندیش او را گیر کو نه زین جهان
سر به از افسر علی حال ار چه نیکو افسر است
هوش مصنوعی: به فکر مسائل دنیوی نباش و به کسی وابسته نکن، چرا که ارزش و مقام شخصی به این دنیا نیست و حتی اگر هم افسر و مقامدار باشد، در نهایت آنچه مهم است جایگاه معنوی و درونی افراد است.
خوب طلعت پیشگاه و پاک سیرت خسرو است
نیک مدحت پادشاه و دادگستر مهتر است
هوش مصنوعی: شخصی که چهرهای زیبا و دلنشین دارد و همچنین دارای اخلاقی نیکو است، شایستهی ستایش و تقدیر است. او که پادشاه و دادگستر است، در مقام و منزلت خود برتر از دیگران قرار دارد.
همچنان کز نفس او گیتی مر او را حاسد است
همچنان کز عدل او گیتی مر او را چاکر است
هوش مصنوعی: همچنان که به خاطر نفس او، جهان حسرتش را میخورد، به همین نحو به خاطر عدلش، جهان همچون خدمتگزارش است.
این پدر داند پسر کاین پادشه فرزند اوست
وان پسر کورا نماید سوی دانا دختر است
هوش مصنوعی: این پدر میداند که فرزند او، این پادشاه، چه کسی است و آن پسر به سمت دختری که داناست، توجه میکند.
معنی مردان نیارد هیچکس جز کردگار
............................................
هوش مصنوعی: هیچکس جز خداوند نمیتواند به اندازهٔ مردان حقایق و فضائل را بشناسد و درک کند.
آنکه منکر بود روز حشر و روز بعث را
رزم او دیده مقر آمد که روز محشر است
هوش مصنوعی: کسی که به روز رستاخیز و قیامت اعتقادی ندارد، در واقع در جنگ و نبردی به سر میبرد که او در آن به روشنی میبیند که روز قیامت در پیش است.
هر که فخر آرد توان دانست زو آرد همی
هر که خط بیند بداند کان دلیل مسطر است
هوش مصنوعی: هر کسی که به خود میبالد، به خوبی میداند که این خودبالیدگی دلیلی بر برتری او نیست. و هر کسی که نوشتهای را میبیند، میفهمد که آن نوشته نشاندهندهٔ چیزی است که در آن نهفته است.
تا زمین تیره است و پاکست آب و آتش روشنست
تا خراج طبعها زیر است و گردون از بر است
هوش مصنوعی: در این عالم، تا زمانی که زمین تاریک و خنک است، آب و آتش درخشان و واضحاند. به همین ترتیب، تا وقتی که خواستهها و طبیعت انسانها زیر سطح قرار دارد، آسمان بر ما حکمفرماست.
تا که رسم آمد غم و امید و شادی خلق را
رنگ شادان احمر است و رنگ غمگین اصفر است
هوش مصنوعی: وقتی که غم و امید و شادی به وجود آمد، رنگ شادی مردم قرمز شاداب است و رنگ غمشان زرد کمرنگ است.
دولتت پایبنده باد و ملکت افزاینده باد
کو به ملک و دولت باقی شگفت اندر خور است ؟
هوش مصنوعی: خوشبختی و سرزمینت همیشه پایدار باد و روز به روز بر وسعت و رونق آن افزوده شود. چه کسی نمیداند که در این دنیا، چیزهایی هستند که ماندگار نیستند و این شگفتآور است؟
عید فرخ بادش و دل خرم و گیتی به کام
هر که او را جز چنین خواهد در ایزد کافر است
هوش مصنوعی: سال نو مبارک باشد و دل شاد و جهانی پر از خوشی برای هر کسی که جز این آرزو در دل ندارد. کسانی که غیر از این را بخواهند، کافر به خدا به شمار میآیند.