برگردان به زبان ساده
خدایگان خراسان و آفتاب کمال
که وقف کرد برو ذوالجلال عزّو جلال
هوش مصنوعی: خدای بزرگ خراسان و منبع تمام خوبیها، که عظمت و شکوهش را به خداوند بزرگ تقدیم کرده است.
یمین دولت و دولت بدو نموده هنر
امین ملت و ملت بدو گرفته جمال
هوش مصنوعی: دولت و سرزمین زیر جمله خداوند و هنرهای او به نمایندگی از ملت در زیباییها و فضائل خود را به او نسبت میدهند.
همی خدای ز بهر بقای دولت او
از آفرینش بیرون کند فنا و زوال
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر حفظ و ادامه حکومت او، قصد دارد فانی بودن و زوال را از آفرینش برکند.
یکی درخت بر آمد ز جود او بفلک
که برگ او همه جاه است و بار او همه مال
هوش مصنوعی: یکی درخت از بخشندگی او به آسمان رسید، که برگهایش نشانهی مقام و جایگاه است و میوههایش نمایانگر ثروت و دارایی.
بهار خندان از رنگ آن درخت اثر
درخت طوبی از شاخ آن درخت مثال
هوش مصنوعی: درخت طوبی با شاخ و برگهایش زیبایی و شادابی بهار را به نمایش میگذارد و تأثیر آن رنگارنگی درختان دیگر را نشان میدهد.
از آن به هشت بهشت آیتی است روز قضا
وزین به هفت زمین نعمتی است گاه نوال
هوش مصنوعی: در روز سرنوشت، نشانهای از بهشتهای هشتگانه وجود دارد و در هفت زمین، نعمتی وجود دارد که گاه به انسان میرسد.
گر آن عطا که پراکنده داد جمع شود
ز حدّ دریا بیش آید و ز وزن جبال
هوش مصنوعی: اگر آن بخشش که به همه داده شده، جمع شود، از حد دریا بیشتر خواهد شد و از وزن کوهها سنگینتر خواهد بود.
چو عقل خاطر او را هزار مرتبتست
چو چرخ همت او را دو صد هزار خیال
هوش مصنوعی: عقل او به اندازهای پر است که میتواند هزاران مرتبه را در خود جا دهد، و ارادهاش به قدری قوی و گسترده است که دوصد هزار فکر و خیال را به همراه دارد.
نه آب بحر ز ابر سخای او قطره است
نه سنگ کوه بوزن عطای او مثقال
هوش مصنوعی: هیچیک از نعمتهای بزرگ، مانند آب دریا و سنگ کوه، به اندازهی عطای او کوچکی و ناچیزی ندارند.
چو نام او شنوی شادمانه گردد دل
چو روی او نگری فر خجسته گردد فال
هوش مصنوعی: هرگاه نام او را بشنوی، دل شاد و خوشحال میشود و وقتی به چهرهاش نگاه کنی، احساس خوشبختی و خوش شانسی میکنی.
اگر بهمت او بودی اصل و غایت ملک
فلکش دیوان بودی ، ستارگان عمال
هوش مصنوعی: اگر به همت او بودی، ملک و دنیا باید یکپارچه زیر نظر او میبود و ستارگان به عنوان کارگزاران او عمل میکردند.
اگرش پیش نیاید بجود بحر و جبل
بپیشش آید جبر و قدر بروز قتال
هوش مصنوعی: اگر او به میدان نبرد نیاید، حتی کوهها و دریاها هم در مقابلش میایستند و تقدیر و سرنوشت در روز جنگ به او روی میآورند.
اگر بترک بکاوند مشهد ایلک
وگر به هند بجویند دخمۀ چیپال
هوش مصنوعی: اگر در مکان مقدسی بگذرند یا در هند به جستجوی چیزی بنشینند، هیچ کدام از اینها از ارزش معنوی یا روحی آنها کاسته نخواهد شد.
ز خاک تیره خروش هزیمتی شنوند
چنانکه زو بزمین اندر اوفتد زلزال
هوش مصنوعی: صدای غم و اندوه ناشی از شکست، از خاک تیره برمیخیزد، همانطور که وقتی زلزلهای اتفاق میافتد، زمین به لرزه درمیآید.
ز زخم آن گهر آگین پرند مینا رنگ
ز گام آن فرس مهر سمّ ماه نعال
هوش مصنوعی: به دلیل جراحاتی که مرغ مینا به خود زده، رنگش تغییر کرده است و اثر قدمهای اسبی تماشایی، نشانهای از زیبایی ماه را نشان میدهد.
بترک جایگهی نیست ناشده رنگین
به هند ناحیتی نیست ناشده اطلال
هوش مصنوعی: هیچ مکان زیبایی در دنیا وجود ندارد که رنگ و لعابی نداشته باشد و هیچ ویرانهای نیست که در آن نشانهای از گذشتهی پررنگ و جلوهگر وجود نداشته باشد.
ایا ستارۀ تأیید و عالم تو قیر
قوام و قاعدۀ ملک و قبلۀ اقبال
هوش مصنوعی: ای ستارهای که نشانهی تأیید و شناخت هستی، تو پایهگذار و محور حکومت و راهنمای استقبال و توجه مردم هستی.
ز سال و ماه نویسند مردمان تاریخ
بتو نویسد تاریخ خویشتن مه و سال
هوش مصنوعی: انسانها در سال و ماه به نوشتن تاریخ مشغولاند، اما تو باید تاریخ خودت را بنویسی و آن را از مه و سال زندگیات بگیری.
بهر کجا خردست و بهر کجا هنرست
همی ز دانش و کردار تو زنند مثال
هوش مصنوعی: هر جا که عقل و هنر وجود داشته باشد، از دانایی و رفتار تو به عنوان نمونه یاد میشود.
خرد هنر نکند تا نخواهد از تو نظر
هنر اثر نکند تا نگیرد از تو مثال
هوش مصنوعی: خی wisely only when it desires your attention, and art does not leave a trace unless it finds an example in you.
هوا که تیر تو بیند بر آیدش دندان
اجل که تیغ تو بیند بریزدش چنگال
هوش مصنوعی: اگر هوا تیر نگاه تو را ببیند، اجل به دندانش میگیرد، و اگر تیغ تو را مشاهده کند، چنگالهایش را به زمین میریزد.
درنگ ز امر تو آموخته است خاک زمین
شتاب ز اسب تو آموخته است باد شمال
هوش مصنوعی: زمین به خاطر تو بیتابی کرده و خاک آن درس شتاب را از اسب تو گرفته است، و باد شمال هم از سرعت و حرکت تو آموخته است.
ز بیم تیغ تو تیره بود دل کافر
بنور دین تو روشن بود دل ابدال
هوش مصنوعی: دل کافر از ترس تیغ تو تاریک و ناامید است، ولی دل مردان خدا با نور دین تو درخشان و روشن است.
سیاست تو بگیتی علامت مهدیست
کجا سیاست تو نیست ، فتنۀ دجال
هوش مصنوعی: سیاست تو نشانهای از وجود مهدی در دنیا است. جایی که سیاست تو نیست، فتنه و آشوب دجال حاکم است.
«بس ای ملک » ز عطای تو خیره چون گویند
که «بس» نشان ملالت بود ز کبر دلال
هوش مصنوعی: ای سرمايهٔ محبوب، از بخششهای تو خیره و حیرانم. وقتی میگویند «بس»، نشاندهندهٔ رنج و دلزدگی است که از بزرگی و تکبر دلالت میکند.
نه بس بود که تو بر خلق رحمتی ز ایزد
بجای رحمت ایزد خطاست لفظ ملال
هوش مصنوعی: این گفته به این معناست که محبت و رحمتی که تو به مردم داری، از جانب خداوند نشأت میگیرد و تنها این کار کافی نیست. همچنین اشاره میکند که لفظ و عنوان «ملال» به جای رحمت، نادرست و ناامیدکننده است. این بیان به اهمیت واقعی محبت و رحمتی که از دل برمیخیزد میپردازد.
همینکه گفت همه فخر شاعران بمن است
ز شعر گویان پرسید بایدش احوال
هوش مصنوعی: زمانی که گفت همه شاعران به من افتخار میکنند، از شعرای دیگر خواست تا دربارهاش بگویند و اطلاعاتی ارائه دهند.
اگر بدعوی او شاعران مقر آیند
درست گشت و نماند اندرین حدیث جدال
هوش مصنوعی: اگر شاعران بخواهند به دعوای او باهم بپردازند، این مسائل به درستی حل میشود و دیگر در این کار بحث و جدلی باقی نمیماند.
فغان کنند ز جودت ، فغان نباید کرد
فغان ز محنت و از رنج باید و اهوال
هوش مصنوعی: از بزرگواری تو شکایت نمیکنند، بلکه باید از درد و رنج و سختیها ناله کرد.
همینکه گوید : از شاعری مرا بس بود
اگر بداندش از شاعری بسست مقال
هوش مصنوعی: زمانی که کسی بگوید: من از شاعری به اندازه کافی میدانم، اگر آن شخص این موضوع را بفهمد که در واقع هیچ علم و آگاهی از شاعری ندارد.
نماند گوید ازین بیش جای شکر مرا
بهر دو گیتی در روزنامۀ اعمال
هوش مصنوعی: دیگر جایی برای گفتن ندارد، باید شکرگزاری کنم که برای هر دو دنیا به من فرصت عمل داده شده است.
نگفته شکر چنین بیکرانه جاه گرفت
اگر بگفتی خود چند یافتی اجلال ؟
هوش مصنوعی: اگر به او نگفته بودند که به چنین مقام بلند و گستردهای رسیده است، آیا اگر خودش میدانست چه اندازه ارزش و احترام کسب کرده بود؟
ترا نصیحت کردست کز کفایت و جود
کرانه گیر و بتقدیر سال بخش اموال
هوش مصنوعی: توجه داشته باش که نصیحت شدهای که باید از توانمندی و بخشندگی خود بهرهبرداری کنی و بر اساس سرنوشت سال، اموالت را تقسیم کنی.
نه بسته گشت ترا دخل کت نماند چیز
نه جز گشادن ملک است فعل تو ز افعال
هوش مصنوعی: اگر اموال تو محدود شوند و نتوانی چیزی به دست آوری، تنها کاری که باقی میماند، حرکتی است که میتوانی برای گشایش و بهبود وضعیت خود انجام دهی.
کدام سال بود کاندرو تو نستانی
ولایتی که زر و مال او فزون ز رمال
هوش مصنوعی: کدام سال بود که در ناحیهای تو زندگی میکردی که ثروت و مال آن بیشتر از دارایی رمالان بود؟
همی بگوید کاندر تو آن همی شنوم
که در مسیح ز جهال و جملۀ عذال
هوش مصنوعی: همواره میگوید که در وجود تو چیزی را میشنوم که در مسیح، به خاطر نادانی و همهی سایر عذابیها وجود دارد.
اگر خدای بخواهد نگفت و آن بترست
که گفت وصف ترا در روایت جهال
هوش مصنوعی: اگر خدا بخواهد، کسی نمیتواند بگوید و این نکته نگرانکنندهتر است که آنهایی که نادان هستند، تو را به اشتباه وصف کنند.
چنان خبر که شنیدم ز معجزات مسیح
عیانش در تو همی بینم ای شه ابطال
هوش مصنوعی: من با شنیدن اخبار معجزات مسیح، روشنایی و حقیقت آن را در وجود تو نیز میبینم، ای پادشاه بزرگ.
اگر بدعوت او مرده زنده کرد خدای
خرد بحجت تو رسته شد ز بند ضلال
هوش مصنوعی: اگر به دعوت او مردهای زنده شود، خداوند با حکمتش تو را از بند گمراهی رهایی بخشیده است.
نیاز کشته ز جود تو زنده گشت بسی
گشاده کف تو پوشیدش از بقا سربال
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر محبت و بخشش تو جانش را از دست داده بود، دوباره زنده شد. دستهای گشاده تو باعث شد تا او با حالت سربلند و با زندگی تازهای به جلو بیاید.
ملک فریب نهادست خویشتن را نام
کش از عطای تو ای شاه خوب گشت احوال
هوش مصنوعی: پادشاه برای فریب دیگران، خود را به طور خاصی معرفی کرده است. اما به برکت عطای تو، حال و روز او به خوبی تغییر کرده است.
غلط کند که کس اندر جهان ترا نفریفت
نرفت و هم نرود در تو حیلت محتال
هوش مصنوعی: هیچکس در این دنیا نمیتواند تو را فریب دهد و هرگز هم نمیتواند در تو دسیسه بگوید.
اگر فریفته باشد کسی بدادن چیز
فریفته است بروزی مهیمن متعال
هوش مصنوعی: اگر کسی فریب چیزی را بخورد، در واقع در دام آن چیز افتاده است و روزی بزرگ و باعظمت به او نخواهند داد.
مگر نداند اندازۀ عطات همی
که صرّه هاش همی بدره گشت و بدره جوال
هوش مصنوعی: آیا او نمیداند که اندازهی بخششها نیز تغییر میکند، به طوری که تنگدستی آغاز میشود و روزی فرا میرسد که نیاز به جمعآوری بیشتر احساس میشود؟
زمین بسیم تو سیمین همی کند چهره
هوا بزرّ تو زرّین همی کند اشکال
هوش مصنوعی: زمین به سیم تو زینت میشود و چهره آسمان به سبب زیبایی تو مانند طلا جلوهگر میشود.
دویست خدمت تو بار نیست بر یکدل
یکی عطای تو بارست بر دو صد حمال
هوش مصنوعی: دو صد خدمت به تو برای یک دل سنگین نیست، اما یک بخشش تو بر دو صد باربر سنگینی میکند.
سؤال رفتی پیش عطا پذیره کنون
همی عطای تو آید پذیره پیش سؤال
هوش مصنوعی: اگر تو به پیش عطا رفتهای و به او درخواست کردهای، اکنون هم متوجه باش که عطای تو نیز به عنوان پاداش در پیش درخواست تو خواهد آمد.
نخست گفت که بس از عطا که سیر شدم
بکرد باز تقاضای بدره و خرطال
هوش مصنوعی: شخص ابتدا گفت که بعد از دریافت هدایا و سیر شدن از آنها، دوباره درخواست نقره و طلا کرد.
محال باشد سیری نمودن از نعمت
دگر بریدن از خدمت تو نیز محال
هوش مصنوعی: نمیتوان از نعمتها سیر شد و همچنین نمیتوان از خدمت تو دست کشید.
چه عرضه باید کردن بفخر خدمت خویش
بر آن کسی که جهان بر سخای اوست عیال
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به بیان این نکته میپردازد که چه شایستگی و افتخاری میتوان به کسی که دنیا به لطف و generosity او وابسته است، ارائه داد. این شخص به حدی بزرگوار است که دیگران تحت حمایت او قرار دارند. به عبارت دیگر، از آنجا که او خود به همه نیکی میکند، ارائه خدمات و افتخارات به او به نوعی چالشبرانگیز به نظر میرسد.
بخاره بر بنتابد فروغ طلعت شمس
بشوره بر بنبارد سرشک آب زلال
هوش مصنوعی: نور پیوستهای از چهرهی زیبای او میتابد و از آسمان، قطرات صاف و زلالی به زمین میبارد.
اگر نه عمر من از بهر خدمتت خواهم
حرام کردم بر خویشتن هر آنچه حلال
هوش مصنوعی: اگر بخواهم عمرم را صرف خدمت به تو کنم، پس بر خودم حرام کردهام هر چیزی را که حلال است.
ز عمر مرد چه جوید فزون ز خدمت تو
بدشت یوز چه خواهد به از سرین غزال
هوش مصنوعی: یک مرد عاقل از عمر خود چه چیزی بیشتر میخواهد؛ او فقط به خدمت تو میپردازد. به مانند یوز، که از چنگ زادن غزال بالاترین بهره را خواهد داشت.
جز آنکه بست و ببندد بخدمت تو میان
که آسمانش مطیعست و بخت نیک سگال
هوش مصنوعی: تنها اوست که میتواند میان تو و دیگران حائل شود، زیرا آسمان در خدمت اوست و سرنوشت خوبی را برایش رقم زدهاند.
نه با ولیت ببزم تو ماند اصل نیاز
نه با عدوت برزم تو ماند اصل جدال
هوش مصنوعی: باید توجه کرد که نه با دوستت جنگ و جدل کنی، چون نیاز واقعی در ارتباط با اوست و نه با دشمن خود به خصومت بپردازی، زیرا این هم اصل دشمنی را زیر سؤال میبرد.
کند حسام تو ز اسقف تهی بلادالروم
چنانکه کشور هند از برهمن و چیپال
هوش مصنوعی: سلاح تو، مانند شمشیر، میتواند قدرت و نفوذ کلیسا را در سرزمین روم از بین ببرد، همانطور که کشور هند میتواند از نفوذ برهمن و طبقه برهمنی رهایی یابد.
قضا نشان علامت کنی بجای حریر
قدر عنان جنیبت کنی بجای دوال
هوش مصنوعی: سرنوشت به عنوان نشانهای عمل میکند، به جای پارچه نرم و لطیف. قدرت اداره کردن خود را به جای زین و مداوم به دست بگیر.
نهی بپای عدو بر اجل بشکل شکیل
که هست زخم ترا شیر شرزه شکل شکال
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به چالش و مقاومت در برابر دشمن اشاره دارد. میتوان گفت افرادی که با وجود مشکلات و زخمها به مبارزه ادامه میدهند، نشان از قدرت و شجاعت آنهاست. در واقع، این بیانگر نوعی استقامت و زیبایی در رفتار و افعال در مواجهه با مشکلات و چالشهاست.
اگر بنور کسی خاک را صفت گوید
از آن صوابتر آید که مر ترا بهمال
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند خاک را با زیبایی توصیف کند، از آن بهتر است که تو را به زشتترین شکل توصیف کند.
اگر ببزم تو دریا بود خزینۀ تو
بیک عطای تو بیشک سراب گردد و نال
هوش مصنوعی: اگر من از آن خزانهای که در دل دریا نهفته است برخیزم، حتی اگر عطای تو بسیار باشد، بیشک تنها به یک سراب و آوای نالیدن تبدیل خواهد شد.
همیشه تا فلک است و جهان و جانورست
همی بخندد آجال بر سر آمال
هوش مصنوعی: در هر زمانی که آسمان و دنیا و موجودات زنده وجود داشته باشند، سرنوشت همواره بر آرزوها میخندد.
دوام دولت را با تو باد مهر و وفا
قوام ملت را با تو باد قرب و وصال
هوش مصنوعی: با تو باد محبت و وفاداری که به دوام و پایداری حکومت کمک میکند، و با تو باد نزدیکی و ارتباط که موجب استحکام ملت میشود.
هنر بطبع بپرور سخن بفضل بگوی
جهان بعدل بگیر و عدو به تیغ بمال
هوش مصنوعی: هنر ذاتاً به سخنوری نیاز دارد و با لطف و محبت بیان میشود. در دنیا تلاش کن که عدالت را برپا کنی و در برابر دشمنان خود با قاطعیت عمل کن.
ایا غضایری ای شاعری که در دل تو
بجز تو هر که بود جمله ناقص اند ونکال
هوش مصنوعی: ای غضایری، ای شاعری! در دل تو اگر غیر از خودت کسی باشد، همه ناقص و ناتماماند و قابل توجه نیستند.
نگاهدار تو در خدمت ملوک زبان
بجد بکوش و مده عقل را بهزل و هزال
هوش مصنوعی: به تماشای تو در خدمت پادشاهان، به جد و جدی تلاش کن و اجازه نده که عقل به بیهودهگویی و بیمعنایی کشیده شود.
بیک دو بیت حدیث شریف گفته بدی
چنانکه از غرضت نقش بر نبد تمثال
هوش مصنوعی: در این دو بیت، سخنی با افتخار و زیبا بیان شده است که به گونهای حاکی از اهمیت و ارزش گفتمان است. اشاره به اینکه گفتهها و احادیثی که از دل برمیخیزند، باید به گونهای باشند که تأثیر عمیقی بر دلها بگذارند و نشانگر نیات واقعی گوینده باشند. به عبارت دیگر، بیان عمیق و حقیقتی که از دل نشأت میگیرد، فراموش نشدنی و باوفا خواهد بود.
دو نوع را تو ز یک جنس می قیاس کنی
مجانست نبود در میان زرّ و سفال
هوش مصنوعی: دو نوع چیز را از یک جنس مقایسه میکنی، در حالی که هیچ تشابهی در میان طلا و سفال وجود ندارد.
اگر بگفتن مفضال فاضلت بُد قصد
نخست باری بشناس فاضل از مفضال
هوش مصنوعی: اگر گفته شود که انسانهای برجسته و با فضیلت وجود دارند، ابتدا باید بفهمیم که فرد با فضیلت را از فردی که فقط ظاهری از فضیلت دارد، چگونه تشخیص دهیم.
در آنکه قسمت کردی نکو تأمل کن
اگر بگرد دولت عقل را ره است و مجال
هوش مصنوعی: در موضوع تقسیمات و قسمتهای زندگی، به درستی فکر کن. اگر در این مورد دقت کنی، میبینی که عقل و اندیشه راهی به سوی کامیابی و موفقیت دارند.
هنر بدست بیانست از اختیار سخن
چنانکه زیر زبانست پایگاه رجال
هوش مصنوعی: برای بیان هنر، نیاز به کلام و گفتاری مناسب داریم؛ همانطور که زمان و مکانی برای ظهور مردان بزرگ وجود دارد.
زیادتی چکنی کان بنقص باز شود
کزین سبیل نکوهیده گشت مذهب غال
هوش مصنوعی: اگر بر نقصها و کاستیها تأکید کنی، خود را به بیراهه میکشی و این روش میتواند باعث ناپسند شدن اعتقادات و اصولی شود که دنبال کردهای.
مباش کم ز کسی کو سخن نداند گفت
ز لفظ معنی باید همی نه بالابال
هوش مصنوعی: احتیاط کن که با کسی صحبت نکن که از گفتگو چیزی نمیفهمد؛ زیرا برای بیان معنا باید به کلمات و مفاهیم توجه کرد، نه اینکه فقط به طور سطحی به واژهها نگاه کنیم.
از آنکه خواهد گفت اشارتی بکند
اگر بحرف بگردد زبان مردم لال
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد اطلاعاتی را بیان کند، بهتر است اشارهای به آن کند، زیرا اگر بخواهد مستقیماً صحبت کند، ممکن است دیگران نتوانند او را درک کنند.
سخن فرستی خام و نبشته بر سر شعر
بجای تاج نهی بیهده همی خلخال
هوش مصنوعی: اگر سخنی ناپخته و نادرست بگویی و به جای اینکه بر آن شعر زیبا تاج بگذاری، بیهوده زینتهای اضافی بر آن بیفزایی، تنها به خودت آسیب میزنی.
چنان مخاطبه از شاعران نکو نبود
که این مخاطبه باشد همال را بهمال
هوش مصنوعی: این گفتوگو از شاعران نیکو نبود، زیرا این نوع مکالمه به دلیل شباهتهای موجود در آن، با همدیگر تشابه دارد و از نظر سطح و کیفیت یکسان نیست.
ازو رسید بتو نقد سه هزار درم
ز بنده بودن او چون کشید باید یال
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی سه هزار درم به تو داده که حاصل تلاش و زحمت کسی است که از او بهرهمند شدهای. این نشان میدهد که برای استفاده از این ثروت، باید نسبت به او و زحماتی که کشیده است، متعهد و مسئول باشی.