گنجور

شمارهٔ ۴۳ - قصیدهٔ ذیل متعلق به غضائری است که عنصری در قصیدهٔ خود که بدنبال خواهد آمد بانتقاد و خرده گیری از آن پرداخته است

اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
مرا ببین که ببینی کمال را بکمال
من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
گه ضعیفی و بیچارگی و سستی حال
من آن کسم که فغانم بچرخ زهره رسید
ز جود آن ملکی کم ز مال داد ملال
روا بود که ز بس بار شکر نعمت شاه
فغان کنم که ملالم گرفت زین اموال
چو شعر شکر فرستم ازین سپس بر شاه
نگر چه خواهم گفتن ز کبر و غنج و دلال
بس ای ملک که نه لؤلؤ فروختم به سلم
بس ای ملک که نه گوهر فروختم بجوال
بس ای ملک که ازین شاعری و شعر مرا
ملک فریب بخوانند و جادوی محتال
بس ای ملک که جهانرا بشبهت افکندی
که زر سرخست این یا شکسته سنگ و سفال
بس ای ملک که ضیاع من و عقار مرا
نه آفتاب مساحت کند نه باد شمال
بس ای ملک که نه قرآن بمعجز آوردم
که ذوالجلالش چندین جلال داد و جمال
بس ای ملک که نه گوگرد سرخ گشت سخن
نه کیمیا که ازو هیچکس ندید خیال
بس ای ملک که دگر جای شعر شکر نماند
مرا بهر دو جهان در صحیفۀ اعمال
بس ای ملک که من اندر تو آن همی شنوم
که در مسیح شنیدم ز جملۀ جهال
بس ای ملک که بس از غالیان یافه سخن
سته شوی و بر آن تیغت افکند اشعال
بس ای ملک که دو دست ترا بگاه عطا
نه با زمانه قیاس و نه بر گذشته مثال
بس ای ملک که جهان سر بسر حدیث منست
میان حاسد و ناحاسدم همیشه جدال
بس ای ملک که زمانه عیال نعمت تست
بمن رهی چه رسد زین همه زمانه عیال
بس ای ملک که ترا صد هزار سال بقاست
قیاس گیر و بتقدیر سال بخش اموال
بس ای ملک که عطایت نه گنج و کان سنجند
ملوک را همه معیار باشد و مثقال
بس ای ملک که من از بس عطات سیر شدم
نه زانکه نعمت بر من حرام گشت و وبال
بس ای ملک که ملوک از گزافه گرد کنند
بهر زمین و نترسد کس از حرام و حلال
همی بترسم کز شاعری ملال آرم
ملال مدح تو کفرست و جاودانه ضلال
همه یکایک دینار و بدرۀ تو و گنج
اسیر روز مصافت و صید روز قتال
خراج قیصر روم است و سر گزیت خلم
بهای بندگی دلهرا ابا چیپال
زهی ملک که حلال اینچنین بود دینار
به تیغ پالده در خون خصم داده صقال
هزار بتکده آواره کرده هر یک ازو
هزار شیر دمنده بقهر کرده شکال
بلای برهمنانست و قهر قرمطیان
هلاک اهرمنانست و آفت دجال
ز بهر جود تو آورده از عدم بوجود
نکو کنندۀ احوال و راحت از اهوال
ملوک را همه بگسستی از مدیح طمع
ایا مظفر فیروز بخت خوب خصال
بدین بها که تو یک بیت من خریدستی
سریر و ملک نخرند و تاج و جاه و جمال
ایا ملک تو ازین آفتاب راد تری
زبان هرکه نیارد دلیل بادا لال
نه آفتاب بچندین هزار سال کند
همیشه زر که تو از بهر من دهی همه سال
دو دست تو بعطا گاه بر مبارز خواست
نه موج دریا پیش آمدش نه کان جبال
همه ملوک جهان را کجا ثنا گویند
عطا تو بخشی ای خسرو خجسته فعال
کنون بعالم در مالک الملوک تویی
جمالش همه از تست گاه جود و نوال
صواب کرد که پیدا نکرد هر دو جهان
یگانه ایزد دادار بی نظیر و همال
وگرنه هر دو ببخشیدتی بگاه عطا
امید بنده نماندی به ایزد متعال
به بیت مال تو اندر ز جود تو همه سال
نهیب مالامال است و کیل مالامال
ازین سپس بزمین بر کجا مصاف کنی
چو قصد لشکر دشمن کنی بگاه رحال ،
نه عرض هفت زمین با دو دست و تیغ تو شاه
مصاف لشکر جودست و لشکر اقبال
حصار نیست که دندان پیل تو نگشاد
زمین که سم ستورت برو نکرد اشکال
بسا بچرخ بر آورده کاخ دشمن تو
بیارمیده ز بیم زوال و یافته هال
که باز خورد بدو باد زنده پیل تو شاه
کنون رسوم دیارست و کند و مند اطلال
دوال کردد اندام پیل وار عدوت
چو برزنند بر آن کوس پیلی تو دوال
برستخیز نیاز آورد مخالف را
چو «خیز خیز» بطبل اندر افکند طبال
هگرز دیدۀ دشمن بباغ دولت خویش
بلند سرو نبیند نه نونشانده نهال
چنانکه چشمۀ خورشید روز دولت تو
ندید خواهد تا روزگار حشر زوال
هر آنکه کوته کرد از مدیح شاه زبان
دراز کرد بدو شیر آسمان چنگال
بگرد جانش پیچاند اژدهای فلک
چو خط دایره گرد اندر آردش دنبال
هنوز جود تو مر بنده را نداده عطا
هنوز بنده مر او را نکرده هیچ سؤال
دو چاکرند ملکرا ز جملۀ رهیان
چنین هزار هزار دگر طغان و ینال
بنام تیغ یمانی یکی و دیگر جود
فنای مال یکی وان دگر در آمال
هزار دینار آن جود بینهایت داد
هزار دیگر آن اژدهای اعدا مال
کجا عطا دهد این ره که باز گردد پیل
ز بدره باز ندانی مغاک را ز اطلال
بشعر یاد کند روزگار برمکیان
دقیقی آنگه کآشفته شد برو احوال
سحاق ابن ابراهیم را چه بهره رسید
ز فضل برمک و آن شعر قافیه بر دال
بیک دو بیت ندانم چه داد فضل بدو
فسانه باک ندارد ز نامحال و محال
مرا دو بیت بفرمود شهریار جهان
بر آن صنوبر عنبر عذار مشکین خال
دو بدره زر بفرستاد و دو هزار درم
برغم حاسد و تیمار بدسگال نکال
چو آفتاب شدم در جهان گشاده زبان
بدل چه داد دو بیت مرا ، دو بیت المال
چه گفت حاسد و آنکس که بدسگال منست
بباطن اندر و در آشکار نیک سگال :
دو بدره یافتی از نعمت و کرامت شاه
غنی شدی ، دگر از جور روزگار منال
بلی دو بدرۀ دینار یافتم بتمام
حلال و پاکتر از شیر دایگان باطفال
هزار جیحون بگذاشته است هر دینار
چو خضر از بر دریا و صد هزار جبال
بتیغ هندی از هندوان گرفته بقهر
دلیل نیکی و نیک اختری و فرخ فال
هزار بود و هزار دگر ملک بفزود
ز یک غزل که ز من خواست بر لطیف غزال
دو موسم آمد هر سال از کرامت شاه
ز کاروان جمال و ز کاروان جلال
امیدوارم کاین بار صد هزار تمام
بمن فرستد بر تال (؟) فیل بر فبال
برحل همت من بر عطا فرستد شاه
که کرگدنش نتابد ، نه نیز ماهی وال
همان صنم که بمن بر نکرد چشم از عجب
نداد فرقت او مر مرا امید وصال
کنون همی رسدم کش بفر دولت شاه
ز آفتاب کنم تاج و ماه نو خلخال
خدای داد ترا ملک و گفت بفزایم
بشاکران تو ای خسرو خجسته خصال
نه نعمت ابدیرا مقصری تو بشکر
نه کردگار جهانرا بدانچه گفت ابدال
ایا محمدی از دین پاک باقی باش
همیشه تازه چو دین محمد از شوال
صلات تو بهمه دوستان رسیده بطبع
همیشه تا صلواتست بر محمد و آل
دو بدره زر بگرفتم بفتح ناراین
بفتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال
کجا شریف بود چون غضایری بر تو
ز طبع باشد چونانکه زر سرخ و سفال
نه بندگان همه چون مصطفی بوند بقدر
بقدر طاعت مفضول باشد و مفضال

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
مرا ببین که ببینی کمال را بکمال
هوش مصنوعی: اگر کمال در مقام و موقعیت اجتماعی باشد و مقام به财富 وابسته باشد، من را ببین تا کمال را به طور واقعی درک کنی.
من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
هوش مصنوعی: من همان کسی‌ام که تا روز قیامت به وجودم افتخار می‌کند، هر کسی که بر روی یک بیت از اشعار من حرفی بزند.
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
گه ضعیفی و بیچارگی و سستی حال
هوش مصنوعی: همه افراد به خاطر نبودن و کمبود خودشان از ضعف و بیچارگی و ناتوانی شکایت دارند.
من آن کسم که فغانم بچرخ زهره رسید
ز جود آن ملکی کم ز مال داد ملال
هوش مصنوعی: من فردی هستم که صدای ناله‌ام به جایی رسیده که زهره می‌چرخد. من از بخشندگی آن فرشته‌ای که از دارایی‌اش به من به اندازۀ کافی داده است، احساس ناراحتی نمی‌کنم.
روا بود که ز بس بار شکر نعمت شاه
فغان کنم که ملالم گرفت زین اموال
هوش مصنوعی: مناسب است که از شدت خوشحالی و نعمت‌های فراوانی که برایم فراهم شده، شکایت کنم؛ چرا که از این همگان و ثروت‌هایم خسته و دلتنگ شدم.
چو شعر شکر فرستم ازین سپس بر شاه
نگر چه خواهم گفتن ز کبر و غنج و دلال
هوش مصنوعی: به زودی شعری شیرین و زیبا برای شاه خواهم فرستاد و سپس می‌خواهم ببینم چه چیزهایی در مورد خودخواهی، ناز و جاذبه خواهم گفت.
بس ای ملک که نه لؤلؤ فروختم به سلم
بس ای ملک که نه گوهر فروختم بجوال
هوش مصنوعی: بسیار خوب، ای پادشاه، من نه مروارید را به بهای ناچیز فروختم و نه جواهرات را به قیمت اندک.
بس ای ملک که ازین شاعری و شعر مرا
ملک فریب بخوانند و جادوی محتال
هوش مصنوعی: بسیار خوب، ای پادشاه، که به خاطر شاعری و شعر من، دیگران مرا با نام فریبنده‌ای صدا می‌زنند و به نیرنگ‌های پوچ متهم می‌کنند.
بس ای ملک که جهانرا بشبهت افکندی
که زر سرخست این یا شکسته سنگ و سفال
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو با شمایل خود دنیای را به اشتباه انداخته‌ای، آیا این طلا و زر سرخ است یا این سنگ و سفال شکسته؟
بس ای ملک که ضیاع من و عقار مرا
نه آفتاب مساحت کند نه باد شمال
هوش مصنوعی: ای پادشاه، بدان که زمین‌ها و املاک من نه با تابش آفتاب قابل اندازه‌گیری است و نه با وزش باد شمال، بلکه ارزش آن‌ها فراتر از این‌هاست.
بس ای ملک که نه قرآن بمعجز آوردم
که ذوالجلالش چندین جلال داد و جمال
هوش مصنوعی: بس ای پادشاه بزرگ، که من قرآن را به عنوان معجزه نیاوردم؛ زیرا خداوند با جلال و زیبایی فراوانی که دارد، به من همه این نعمت‌ها را عطا کرده است.
بس ای ملک که نه گوگرد سرخ گشت سخن
نه کیمیا که ازو هیچکس ندید خیال
هوش مصنوعی: بس ای شاه، که نه پدیده‌های نادری چون گوگرد سرخ و کیمیا وجود دارد، که هیچکس از آنها تصوری نداشته باشد.
بس ای ملک که دگر جای شعر شکر نماند
مرا بهر دو جهان در صحیفۀ اعمال
هوش مصنوعی: ای پادشه، دیگر جایی برای شاعرانه‌نوشتن و بیان شیرینی‌ها در دل من نمانده است؛ برای من در این دو جهان تنها در صفحۀ اعمالم باقی‌مانده است.
بس ای ملک که من اندر تو آن همی شنوم
که در مسیح شنیدم ز جملۀ جهال
هوش مصنوعی: بسیار خوب، ای پادشاه، من در تو چیزهایی را می‌شنوم که مشابه آن را از افراد نادان در مورد مسیح شنیده‌ام.
بس ای ملک که بس از غالیان یافه سخن
سته شوی و بر آن تیغت افکند اشعال
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو که سخنان بسیاری از افراطیون شنیده‌ای، دل خویش را به خواب غفلت نسپار و بر تیغ خود شعله بیفکن.
بس ای ملک که دو دست ترا بگاه عطا
نه با زمانه قیاس و نه بر گذشته مثال
هوش مصنوعی: ای پادشاه، دو دست تو را که در زمان عطا می‌کنی، نه با زمانه‌ای که در آن هستی مقایسه کن و نه به گذشته مثال بزن.
بس ای ملک که جهان سر بسر حدیث منست
میان حاسد و ناحاسدم همیشه جدال
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو بدان که تمامی دنیا درگیر داستان من است و همیشه در میان دشمنان و دوستانم جنگ و جدال برقرار است.
بس ای ملک که زمانه عیال نعمت تست
بمن رهی چه رسد زین همه زمانه عیال
هوش مصنوعی: ای پادشاه که روزگار تحت نعمت توست، من چه نیکو راهی را در پیش دارم، وقتی که همه این دنیا تحت حمایت و نعمت تو قرار دارد.
بس ای ملک که ترا صد هزار سال بقاست
قیاس گیر و بتقدیر سال بخش اموال
هوش مصنوعی: ای پادشاه که تو را هزاران سال زندگی خواهد بود، بیندیش و بر اساس سرنوشت و مقدار ثروتت قضاوت کن.
بس ای ملک که عطایت نه گنج و کان سنجند
ملوک را همه معیار باشد و مثقال
هوش مصنوعی: ای پادشاه، توجه کن که بخشش تو نه تنها برای ثروت و گنجینه‌هاست، بلکه ملوک نیز باید با معیاری سنجیده شوند و تمامی ارزش‌ها بر اساس معیار و اندازه مشخصی ارزیابی می‌شود.
بس ای ملک که من از بس عطات سیر شدم
نه زانکه نعمت بر من حرام گشت و وبال
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من از فراوانی نعمت‌ها و بخشش‌ها خسته شده‌ام، نه این‌که خیر و برکت بر من ممنوع شده باشد و به من آسیب رسانده باشد.
بس ای ملک که ملوک از گزافه گرد کنند
بهر زمین و نترسد کس از حرام و حلال
هوش مصنوعی: ای پادشاه، ملکان بی دلیل و بی‌ملاحظه بر زمین‌ها حکومت می‌کنند و هیچ‌کس از حرام و حلال نمی‌ترسد.
همی بترسم کز شاعری ملال آرم
ملال مدح تو کفرست و جاودانه ضلال
هوش مصنوعی: من نگرانم که از شاعری خسته شوم، زیرا ستایش تو به نوعی نافرمانی است و به گمراهی دائمی می‌انجامد.
همه یکایک دینار و بدرۀ تو و گنج
اسیر روز مصافت و صید روز قتال
هوش مصنوعی: همه چیزهای با ارزش تو، از جمله هر دینار و برگه‌ای که داری، و همچنین گنجینه‌ات، در روز سختی‌ها و جنگ‌ها به درد می‌خورد.
خراج قیصر روم است و سر گزیت خلم
بهای بندگی دلهرا ابا چیپال
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به اهمیت و بهای آزادی و بندگی اشاره دارد. شاعر به وضوح بیان می‌کند که زندگی تحت سلطه و حکومت قیصر روم، به بهایی سنگین و دردآور می‌انجامد. او ضمن تأکید بر دشواری‌ها و مشکلات ناشی از بندگی و سلطه‌پذیری، به نوعی احساس ناامیدی و عدم رضایت از وضع موجود را ابراز می‌کند. به طور کلی، مفهوم این متن حول محور ارزش و بهای واقعی زندگی آزاد و مستقل می‌چرخد.
زهی ملک که حلال اینچنین بود دینار
به تیغ پالده در خون خصم داده صقال
هوش مصنوعی: آفرین بر پادشاهی که در راه حق و justice، مال و اموال را برای از بین بردن دشمنان هزینه می‌کند و با شجاعت از آن استفاده می‌کند.
هزار بتکده آواره کرده هر یک ازو
هزار شیر دمنده بقهر کرده شکال
هوش مصنوعی: هر یک از بتکده‌ها هزارها بت را آواره کرده و از هر کدام هزار شیر قوی و نیرومند، با خشم و قدرت، به رانش در آمده است.
بلای برهمنانست و قهر قرمطیان
هلاک اهرمنانست و آفت دجال
هوش مصنوعی: بلا و گرفتاری به هذیانات و افکار بی‌اساس برهمن‌ها مربوط است، و خشم و نابودی قرمطیان باعث ویرانی شیطان‌ها و آسیب از جانب دجال می‌شود.
ز بهر جود تو آورده از عدم بوجود
نکو کنندۀ احوال و راحت از اهوال
هوش مصنوعی: به خاطر generosity تو، از نیستی به وجود آمده و خوب کنندهٔ حالات و آرامش دهنده از سختی‌هاست.
ملوک را همه بگسستی از مدیح طمع
ایا مظفر فیروز بخت خوب خصال
هوش مصنوعی: همه ی پادشاهان به خاطر ستایش و امید به سود از بین رفته‌اند، ای کسی که خوشبخت و نیکوخصال هستی.
بدین بها که تو یک بیت من خریدستی
سریر و ملک نخرند و تاج و جاه و جمال
هوش مصنوعی: به خاطر ارزشی که تو برای یک بیت شعر من قائل شدی، نه سلطنت و ملک را می‌توان خرید، نه تاج و مقام و زیبایی را.
ایا ملک تو ازین آفتاب راد تری
زبان هرکه نیارد دلیل بادا لال
هوش مصنوعی: آیا تو از این آفتاب برتر هستی؟ هر که نتواند دلیل بیاورد، باید ساکت بماند.
نه آفتاب بچندین هزار سال کند
همیشه زر که تو از بهر من دهی همه سال
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نور خورشید در طول هزاران سال نمی‌تواند همیشه به یک اندازه درخشش و طلا برساند، اما تو (عزیزم) به من محبت و عشق می‌کنی که در تمام سال‌ها برای من ارزشمند است.
دو دست تو بعطا گاه بر مبارز خواست
نه موج دریا پیش آمدش نه کان جبال
هوش مصنوعی: دست‌های تو که با بخشش در حال خدمت و یاری هستند، همواره به شجاعت و اقدام در برابر چالش‌ها می‌شتابند. نه موج دریا که نشان‌دهنده خطرات بزرگ است و نه کوه‌ها که نمایانگر موانع سخت، نمی‌توانند تو را متوقف کنند.
همه ملوک جهان را کجا ثنا گویند
عطا تو بخشی ای خسرو خجسته فعال
هوش مصنوعی: همه پادشاهان دنیا کجا می‌توانند تو را ستایش کنند، چون تو ای شاه خوشبخت، نعمت و بخشش را به دیگران عطا می‌کنی.
کنون بعالم در مالک الملوک تویی
جمالش همه از تست گاه جود و نوال
هوش مصنوعی: اکنون در دنیای پادشاهان، تویی که زیبایی‌ات از آنِ توست و هر جا که هستی، بخشش و عطا از آن توست.
صواب کرد که پیدا نکرد هر دو جهان
یگانه ایزد دادار بی نظیر و همال
هوش مصنوعی: خداوند یگانه و بی‌نظیر را بهتر از هر دو جهان دانستند، اما نتوانستند او را در دنیای مادی پیدا کنند.
وگرنه هر دو ببخشیدتی بگاه عطا
امید بنده نماندی به ایزد متعال
هوش مصنوعی: اگر نه، هر دو شما در زمان پاداشی که خداوند می‌دهد، از شما می‌گذرم و امیدوارم که من همچنان بنده‌ای برای خداوند بزرگ نباشم.
به بیت مال تو اندر ز جود تو همه سال
نهیب مالامال است و کیل مالامال
هوش مصنوعی: در اموال تو، به خاطر بخششت در تمام سال‌ها، ثروت و دارایی به وفور دیده می‌شود و حساب و کتاب آن نیز به خوبی انجام شده است.
ازین سپس بزمین بر کجا مصاف کنی
چو قصد لشکر دشمن کنی بگاه رحال ،
هوش مصنوعی: پس از این، هنگامی که می‌خواهی با دشمن روبرو شوی و به میدان جنگ بروی، باید به خوبی آماده و با دقت عمل کنی.
نه عرض هفت زمین با دو دست و تیغ تو شاه
مصاف لشکر جودست و لشکر اقبال
هوش مصنوعی: این شعر به ویژگی‌های بی‌نظیر و قدرت فراوان شخصی اشاره دارد که به مانند یک جنگجوی ماهر با دو دست و شمشیری قوی، فرمانروایی بر دنیا و نبردهای حیاتی را به عهده دارد. این شخص نه تنها در میدان جنگ با دشمنان قدرتمند است، بلکه در برابر چالش‌های زندگی و امکانات نیز با شجاعت و قدرت مواجه می‌شود. او نماد جود و فراوانی است و به نوعی نماینده روزگار و موفقیت‌های بزرگی می‌باشد که بر سر راهش قرار می‌گیرد.
حصار نیست که دندان پیل تو نگشاد
زمین که سم ستورت برو نکرد اشکال
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که هیچ مانعی نمی‌تواند جلوی قدرت و نیروی تو را بگیرد. دندان‌های فیل و سم‌های اسب تو، به قدری قوی هستند که هیچ چیزی نمی‌تواند در برابر آن‌ها مقاومت کند و زمین نیز از تو نمی‌تواند محافظت کند. این تصویر به ما می‌گوید که قدرت واقعی نمی‌تواند محدودیت‌ها را تحمل کند و همیشه راهی برای عبور پیدا می‌کند.
بسا بچرخ بر آورده کاخ دشمن تو
بیارمیده ز بیم زوال و یافته هال
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که در گذشته قدرت و سلطنت داشتند، به خاطر ترس از از دست دادن آن، به تلاش واداشته می‌شوند تا خود را در اوج نگه دارند و از سقوط و زوال دوری کنند.
که باز خورد بدو باد زنده پیل تو شاه
کنون رسوم دیارست و کند و مند اطلال
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تأثیر باد بر زندگی و سرنوشت اشاره می‌کند. باد، نماد تغییرات و جریانات زندگی است که می‌تواند بر وضعیت و قدرت یک شخصیت مثل پیل (فیل) تأثیر بگذارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که حالا این تغییرات و شرایط، نشانه‌هایی از زندگی در دیاری را به وجود آورده و آثار گذشته را نمایان کرده است.
دوال کردد اندام پیل وار عدوت
چو برزنند بر آن کوس پیلی تو دوال
هوش مصنوعی: شخصیتی بزرگ و با وقار مانند فیل است و وقتی که دشمنان به او حمله می‌کنند، مانند یک فیل نیرومند و استوار می‌ایستد و در برابر آنها مقاومت می‌کند. او در این وضعیت با قدرت و استقامت برخورد می‌کند.
برستخیز نیاز آورد مخالف را
چو «خیز خیز» بطبل اندر افکند طبال
هوش مصنوعی: در زمانی که نیاز به حرکتی در برابر مخالف است، همانند صدای طبل که با فریاد «بجنب، بجنب!» به حرکت در می‌آورد.
هگرز دیدۀ دشمن بباغ دولت خویش
بلند سرو نبیند نه نونشانده نهال
هوش مصنوعی: اگر کسی دشمن را در باغ خوشبختی خود ببیند، دیگر نمی‌تواند درخت بلند و سرسبزی را ببیند و نه به نشانه‌ای از جوانه‌زدن دلخوش باشد.
چنانکه چشمۀ خورشید روز دولت تو
ندید خواهد تا روزگار حشر زوال
هوش مصنوعی: چنان که خورشید تابان در روزهای خوشبختی و افتخار تو دیده نخواهد شد تا روز قیامت.
هر آنکه کوته کرد از مدیح شاه زبان
دراز کرد بدو شیر آسمان چنگال
هوش مصنوعی: هر کسی که از ستایش پادشاه دست بردارد، در مقابل، مورد خشم و حمله‌ی شیر آسمان قرار می‌گیرد.
بگرد جانش پیچاند اژدهای فلک
چو خط دایره گرد اندر آردش دنبال
هوش مصنوعی: هر کس که در زندگی به دنبال آرزوها و اهدافش می‌گردد، مانند دایره‌ای است که به دور خود می‌چرخد و به دنبال حقیقت و راستی می‌گردد. اما در این مسیر، ممکن است با چالش‌ها و موانع مواجه شود که شبیه به اژدهایی بزرگ و قدرتمند عمل می‌کنند و می‌توانند او را دچار تردید و سردرگمی کنند.
هنوز جود تو مر بنده را نداده عطا
هنوز بنده مر او را نکرده هیچ سؤال
هوش مصنوعی: عطای تو هنوز به بنده‌ات نرسیده و بنده نیز هیچ سوالی درباره‌ات نپرسیده است.
دو چاکرند ملکرا ز جملۀ رهیان
چنین هزار هزار دگر طغان و ینال
هوش مصنوعی: دو نفر از خادمان درگاه شاه به طور خاص با دیگران فرق دارند و به تعداد بسیار زیادی از دیگران که در موقعیت‌های مختلف هستند، می‌رسند.
بنام تیغ یمانی یکی و دیگر جود
فنای مال یکی وان دگر در آمال
هوش مصنوعی: با نام تیغ یمانی، یکی از دو ویژگی خداوند، بخشش و فانی شدن در مال و ثروت است. و ویژگی دیگر، آرزوها و خواسته‌هاست.
هزار دینار آن جود بینهایت داد
هزار دیگر آن اژدهای اعدا مال
هوش مصنوعی: هزار دینار از بخشندگی بی‌پایان او داد و در عوض، هزار دینار دیگر را از آن دشمن خشن و ظالم گرفت.
کجا عطا دهد این ره که باز گردد پیل
ز بدره باز ندانی مغاک را ز اطلال
هوش مصنوعی: کجا می‌توانی پیدا کنی مسیری که فیل از کیسه خارج شود و تو نتوانی عمق را از منظر ویرانه‌ها تشخیص دهی؟
بشعر یاد کند روزگار برمکیان
دقیقی آنگه کآشفته شد برو احوال
هوش مصنوعی: در شعری به یاد روزگار برمکیان اشاره شده و آن زمان به وضوح نشان داده شده است که اوضاع به هم ریخته است.
سحاق ابن ابراهیم را چه بهره رسید
ز فضل برمک و آن شعر قافیه بر دال
هوش مصنوعی: سحاق ابن ابراهیم چه بهره‌ای از نعمت و فضایل خاندان برمک برده و آن شعر که قافیه‌اش بر حرف دال است، چه حالتی دارد.
بیک دو بیت ندانم چه داد فضل بدو
فسانه باک ندارد ز نامحال و محال
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چه تقدیری بر او رفته است، اما او هیچ نگرانی از ناممکن‌ها و غیرممکن‌ها ندارد.
مرا دو بیت بفرمود شهریار جهان
بر آن صنوبر عنبر عذار مشکین خال
هوش مصنوعی: مرا دو بیت از طرف پادشاه دنیا گفتند، بر آن درخت بلند و خوشبو با چهره‌ای مزین و موی سیاه.
دو بدره زر بفرستاد و دو هزار درم
برغم حاسد و تیمار بدسگال نکال
هوش مصنوعی: دو عدد سکه طلا فرستاد و دو هزار درم (پولی در دوره‌های گذشته) تا به حسودان نشان دهد که می‌تواند از عهدۀ مشکلات و بدخواهی‌ها برآید و آنها را نادیده بگیرد.
چو آفتاب شدم در جهان گشاده زبان
بدل چه داد دو بیت مرا ، دو بیت المال
هوش مصنوعی: چون آفتاب در دنیا ظاهر شدم و زبانم باز شد، دل چه تغییری کرد که این دو بیت برایم مانند سرمایه‌ای ارزشمند است.
چه گفت حاسد و آنکس که بدسگال منست
بباطن اندر و در آشکار نیک سگال :
هوش مصنوعی: حسود و بدخواه من چه گفتند؟ در دلشان پنهان است، اما در ظاهر نیکوکار به نظر می‌رسند.
دو بدره یافتی از نعمت و کرامت شاه
غنی شدی ، دگر از جور روزگار منال
هوش مصنوعی: تو از نعمت و بخشش فراوان پادشاه برخوردار شدی، پس دیگر از سختی‌های زندگی گله نکن.
بلی دو بدرۀ دینار یافتم بتمام
حلال و پاکتر از شیر دایگان باطفال
هوش مصنوعی: بله، دو دینار درست و حلال پیدا کردم که از شیر دایۀ کودکان نیز پاک‌تر و خالص‌تر است.
هزار جیحون بگذاشته است هر دینار
چو خضر از بر دریا و صد هزار جبال
هوش مصنوعی: هر دینار مانند خضر، از دریا عبور کرده و هزاران جیحون (رودخانه) را پشت سر گذاشته است و همچنین صدها کوه را پشت سر گذاشته است.
بتیغ هندی از هندوان گرفته بقهر
دلیل نیکی و نیک اختری و فرخ فال
هوش مصنوعی: تیغی از هند گرفته شده که به خاطر ویژگی‌های خوب و خوش‌شانسی‌اش شناخته می‌شود.
هزار بود و هزار دگر ملک بفزود
ز یک غزل که ز من خواست بر لطیف غزال
هوش مصنوعی: هزاران نعمت و نعمت‌های دیگر به حاکمیت افزوده شد، فقط به خاطر یک غزل که به نرمی و زیبایی از من خواسته شد.
دو موسم آمد هر سال از کرامت شاه
ز کاروان جمال و ز کاروان جلال
هوش مصنوعی: هر سال دو فصل می‌آید که در آن به لطف و بزرگی شاه، جمال و جلال در کاروان‌ها ظهور می‌کند.
امیدوارم کاین بار صد هزار تمام
بمن فرستد بر تال (؟) فیل بر فبال
هوش مصنوعی: امیدوارم که این بار صد هزار تن از خوشبختی و شادی را به من هدیه دهد و در عوض، هیچ چیز کم و کاستی نداشته باشد.
برحل همت من بر عطا فرستد شاه
که کرگدنش نتابد ، نه نیز ماهی وال
هوش مصنوعی: اگر پادشاه برآیند و رحمت و بخشش خود را به سوی من بفرستد، هیچ‌کس نمی‌تواند مرا متوقف کند، حتی اگر قوی‌ترین و بزرگ‌ترین موجودات طبیعت نیز مقابل من قرار بگیرند.
همان صنم که بمن بر نکرد چشم از عجب
نداد فرقت او مر مرا امید وصال
هوش مصنوعی: آن معشوقی که همیشه با نگاهش مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد، جدایی او برایم امیدی به وصال و وصل نمی‌آورد.
کنون همی رسدم کش بفر دولت شاه
ز آفتاب کنم تاج و ماه نو خلخال
هوش مصنوعی: حالا به برکت و لطف شاه، من به جایی می‌رسم که از نور خورشید تاج و از ماه نو زینت می‌گیرم.
خدای داد ترا ملک و گفت بفزایم
بشاکران تو ای خسرو خجسته خصال
هوش مصنوعی: خداوند به تو سلطنت داد و فرمود که بر سر والیان و فرمانروایان خود بیفزایی، ای پادشاه با نیک‌سیرت.
نه نعمت ابدیرا مقصری تو بشکر
نه کردگار جهانرا بدانچه گفت ابدال
هوش مصنوعی: نه از نعمت‌های جاودانه خود را مقصر بشمار و نه خالق جهان را به خاطر آنچه گفت، سرزنش کن.
ایا محمدی از دین پاک باقی باش
همیشه تازه چو دین محمد از شوال
هوش مصنوعی: ای محمد، همیشه در دین پاک خود باقی بمان، همان‌طور که دین محمد در ماه شوال همیشه تازه و نو است.
صلات تو بهمه دوستان رسیده بطبع
همیشه تا صلواتست بر محمد و آل
هوش مصنوعی: سلام و درود تو به همه دوستان رسیده و به طور طبیعی همیشه به نیکی یاد شده است، همان‌طور که بر پیامبر و خانواده‌اش درود فرستاده می‌شود.
دو بدره زر بگرفتم بفتح ناراین
بفتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال
هوش مصنوعی: من دو سکه طلا را با فتوحات آتشین به دست آوردم، اما اگر بتوانم به روم دست یابم، صد سکه طلا و مال بیشتری به دست خواهم آورد.
کجا شریف بود چون غضایری بر تو
ز طبع باشد چونانکه زر سرخ و سفال
هوش مصنوعی: جایی نیست که ارزشمند باشد مانند غضایری که به طبیعت تو بستگی دارد، همان‌طور که زر سرخ و سفال متفاوت هستند.
نه بندگان همه چون مصطفی بوند بقدر
بقدر طاعت مفضول باشد و مفضال
هوش مصنوعی: همه بندگان به اندازه‌ی اطاعت خودشان مانند مصطفی (پیامبر) نیستند و یکی در احترام و ارزششان با دیگری فرق دارد.