شمارهٔ ۴۲ - در مدح سلطان محمود غزنوی
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
راست پنداری که بدر آویختستی از هلال
بگذرد باد شمال ایدون که نشناسی که او
دستهای ناقد زرّست یا باد شمال
آسمان پاکست و یکپاره در او ابر سیاه
یافته است از بزمگاه خسرو مشرق مثال
جام پیروزه است گوئی بیضه عنبر درو
پیش شاهنشاه پیروز اختر نیکو خصال
عالم فضل و یمین دولت و اصل هنر
حجت یزدان ، امین ملت و عین کمال
کامگاری را ثبات و نامداریرا سبب
پادشاهی را صلاح و شهریاری را جمال
داور بی مثل و نیکو سیرت و عالی صله
خیر بخش بی ریا و جنگ جوی بیملال
خادم او باش تا مردان ترا خدمت کنند
سائل او باش تا شاهان کنند از تو سؤال
جز بجان اندر ، سنان او نیابد ره همی
کآب دادستش بخون دشمنان روز قتال
مژه از چشم عدو یک یک بنیزه بر کند
ور بخواهد در نشاند هم بجای او نصال
خاک و باد و آب و آتش طبع ازان شد که اسب اوست
خاک طاقت ، آب گردش ، باد پا ، آتش نعال
از غزال و کوه اگر نسبت ندارد پس چرا
گه ثبات کوه دارد گاه انگیز غزال
آلت روز شتاب و منزل روز سفر
نزهت روز شکار و قلعۀ روز نزال
آلتست آری ولیکن آلتی کش نیست عجز
منزل است آری ولیکن منزلی کش نیست هال
آلتست آری ولیکن روزگارش زیر دست
قلعه است آری ولیکن آفتابش کوتوال
آفتاب عقل و رای و روح طبع و دهر عزم
آسمان قدر و زمانه دولت و دریا نوال
این جهان و آن جهان در زیر مهر وجود اوست
مهر او حسن المآب وجود او خیرالمنال
همت عالیش را گوئی عیال است ای عجب
هرچه بشناسی ز هستی جز خدای ذوالجلال
گوهری باشد که در گنجد بدو چندین هنر
همتی باشد که در گنجد بدو چندین عیال
فایدۀ دیدار بیش از دیدن او خیر نیست
گر نبینندش بود دیدار بر دیده و بال
اعتدالست التفانش مر طبایع را نگر
کار ناید زان طبایع کو بماند ز اعتدال
هیچ هندو ننگرد از بیم او در آینه
زانکه جوید روی خویش از تیغ او بیند خیال
تیغش ایشانرا شبی دادست کآنرا روز نیست
روی ایشان بیشتر زانست همرنگ لیال
در بلاد و بیشه های هندوان از بیم او
مرد حاسد بر زنست و شیر حاسد بر شکال
گنجهای هندوانرا شاه غارت کرده بود
مانده بود آن پیشروشان تنگدست و سست حال
تیر شاه از کشتگان در جنگ چندان برکشد
تا ز بس پیکان زرین باز گرد آیدش مال
بودنی داند چنان گوئی که بی تدبیر او
مر کواکب را بیکدیگر نباشد اتصال
تا نبارد قطرۀ باران ز آتش بر زمین
تا نسوزد آتش سوزنده در آب زلال
بر زیادت باد عمر و روزگار ملک او
ساعت او روز باد و روز ماه و ماه سال
شمارهٔ ۴۱ - در مدح امیر نصر بن ناصرالدین: نگاری که بد طیلسان پرنیانششمارهٔ ۴۳ - قصیدهٔ ذیل متعلق به غضائری است که عنصری در قصیدهٔ خود که بدنبال خواهد آمد بانتقاد و خرده گیری از آن پرداخته است: اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
هوش مصنوعی: مهرگان رسیده و جشن آن با خوشی و نیکی برگزار میشود. این زمان، زمان خوبی است برای جشن گرفتن و همچنین حال و روز خوبی را تجربه کردن.
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
هوش مصنوعی: رنگ آسمان و باغ به گونهای است که یکی از آنها مثل جامهای پیروزیبخش به نظر میرسد و دیگری به شکل نهالهای زرین است.
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
راست پنداری که بدر آویختستی از هلال
هوش مصنوعی: برگهای زردی که به شاخهای زرد چسبیدهاند، به قدری زیبا و خوش ساختارند که گویی از هلال ماه آویزان شدهاند.
بگذرد باد شمال ایدون که نشناسی که او
دستهای ناقد زرّست یا باد شمال
هوش مصنوعی: باد شمال خواهد وزید، اما تو نمیدانی که آیا او دستان با قدرتی چون طلاست یا خود باد شمال است.
آسمان پاکست و یکپاره در او ابر سیاه
یافته است از بزمگاه خسرو مشرق مثال
هوش مصنوعی: آسمان صاف و پاک است، اما در آن ابر سیاهی دیده میشود که به مانند میهمانی از سرزمین خاور به وجود آمده است.
جام پیروزه است گوئی بیضه عنبر درو
پیش شاهنشاه پیروز اختر نیکو خصال
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که جامی که در دست است، شبیه به تخم عنبر میباشد و به خاطر درخشش و زیباییاش، در برابر پادشاه پیروز و خوشخلق قرار دارد.
عالم فضل و یمین دولت و اصل هنر
حجت یزدان ، امین ملت و عین کمال
هوش مصنوعی: عالمی که دارای فضیلت و برکت است، دولتی نیکو دارد و خاستگاه هنر است. او نماینده خداوند و حافظ ملت است و تجلی کمال و زیبایی به شمار میآید.
کامگاری را ثبات و نامداریرا سبب
پادشاهی را صلاح و شهریاری را جمال
هوش مصنوعی: بدست آوردن خوشبختی و موفقیت نیاز به ثبات و اعتبار دارد، و برای رسیدن به مقام پادشاهی، باید درستی و صلاح را در نظر داشت. همچنین، زیبایی و جذابیت در رهبری اهمیت دارد.
داور بی مثل و نیکو سیرت و عالی صله
خیر بخش بی ریا و جنگ جوی بیملال
هوش مصنوعی: داور بینظیر و بافضیلت که رفتار خوبی دارد و احسانش خالص است، همواره در تلاش برای رفع مشکلات و برطرف کردن ناعدالتیها است.
خادم او باش تا مردان ترا خدمت کنند
سائل او باش تا شاهان کنند از تو سؤال
هوش مصنوعی: اگر به خدمت او بپردازی، مردان بزرگ به تو خدمت خواهند کرد. اگر نیازمند و درخواستکنندهی او باشی، شاهان از تو سوال خواهند کرد.
جز بجان اندر ، سنان او نیابد ره همی
کآب دادستش بخون دشمنان روز قتال
هوش مصنوعی: تنها در جان اوست که میتواند راهی بیابد، زیرا در روز نبرد، آب او با خون دشمنانش آمیخته است.
مژه از چشم عدو یک یک بنیزه بر کند
ور بخواهد در نشاند هم بجای او نصال
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر دشمن بخواهد، میتواند حتی مژههای چشم را از چشم جدا کند و در صورتی که بخواهد، میتواند آنها را به جای خود قرار دهد. در حقیقت، این سخن اشاره به قدرت و اراده دشمن دارد که میتواند هر چیزی را به دلخواه خود تغییر دهد.
خاک و باد و آب و آتش طبع ازان شد که اسب اوست
خاک طاقت ، آب گردش ، باد پا ، آتش نعال
هوش مصنوعی: عناصر طبیعی شامل خاک، باد، آب و آتش به ویژگیهای اسب اشاره دارند. خاک نماد استقامت است، آب نمایانگر حرکت و چرخش است، باد به عنوان نماد سرعت و پا و آتش نشانهای برای روح و زندگی اسب است. این بیت به نوعی بیانگر هماهنگی و ارتباط عمیق بین این عناصر و ویژگیهای یک موجود زنده است.
از غزال و کوه اگر نسبت ندارد پس چرا
گه ثبات کوه دارد گاه انگیز غزال
هوش مصنوعی: اگر غزال و کوه ارتباطی با هم ندارند، پس چرا گاهی کوه ثابت است و گاهی غزال حرکت میکند؟
آلت روز شتاب و منزل روز سفر
نزهت روز شکار و قلعۀ روز نزال
هوش مصنوعی: در روزها، حال و هوای مختلفی وجود دارد: روزی برای تلاش و فعالیت، روزی برای سفر و گردش، روزی برای شکار و روزی برای مبارزه و نبرد. هر روز ویژگی و حال و هوای خاص خود را دارد که میتواند ما را به سوی فعالیتهای متفاوتی هدایت کند.
آلتست آری ولیکن آلتی کش نیست عجز
منزل است آری ولیکن منزلی کش نیست هال
هوش مصنوعی: به زبان ساده میتوان گفت که هرچند انسان ابزارهایی دارد اما این ابزارها به تنهایی نمیتوانند او را به مقصد برسانند. همچنین، اگرچه ممکن است انسان در برخی زمینهها ناتوان باشد، اما این ناتوانی به معنای عدم پیشرفت و حرکت نیست. به عبارت دیگر، ابزار و ناتوانیهای فردی، به تنهایی تعیینکننده سرنوشت و تلاشهای او نیستند.
آلتست آری ولیکن روزگارش زیر دست
قلعه است آری ولیکن آفتابش کوتوال
هوش مصنوعی: هر چند که او مقام و جایگاه خوبی دارد، اما زمانهاش تحت کنترل و نظارت است. با این حال، همچنان درخشش و زیباییاش وجود دارد.
آفتاب عقل و رای و روح طبع و دهر عزم
آسمان قدر و زمانه دولت و دریا نوال
هوش مصنوعی: نور عقل و اندیشه و روح ذاتی انسان، همواره در مسیر تصمیمگیری و هدفگذاری قرار دارد. زمان و سرنوشت میتواند به نوعی نعمت و دارایی محسوب شود و به همین ترتیب، زندگی پر از فرصتهای ارزشمند است.
این جهان و آن جهان در زیر مهر وجود اوست
مهر او حسن المآب وجود او خیرالمنال
هوش مصنوعی: این جهان و جهان دیگر تحت تأثیر و نور وجود او قرار دارد. محبت او زیبایی و جذابیت وجودش را به همراه دارد و وجود او بهترین مقصد و هدف برای همه است.
همت عالیش را گوئی عیال است ای عجب
هرچه بشناسی ز هستی جز خدای ذوالجلال
هوش مصنوعی: همت والای او را میگویی که وابسته به دیگران است. عجیب این است که هرچه از وجود بشناسی، جز خداوند بزرگ، چیزی نیست.
گوهری باشد که در گنجد بدو چندین هنر
همتی باشد که در گنجد بدو چندین عیال
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که گوهر (یا الماس) با ارزش میتواند نشانهای از دارایی و توانمندیهای فرد باشد. اگر این گوهر در دل خود هنرها و استعدادهای مختلفی را جای دهد، پس همانگونه هم همت و ارادهی قوی میتواند امکانات و نعمتهای زیادی را در زندگی به همراه داشته باشد. به عبارت دیگر، ظرفیت و توانایی فرد موجب جذب خیرات و برکات بیشتری در زندگیاش میشود.
فایدۀ دیدار بیش از دیدن او خیر نیست
گر نبینندش بود دیدار بر دیده و بال
هوش مصنوعی: فایدهای که از دیدار او به دست میآید، بیشتر از خود دیدن او نیست. اگر کسی او را نبیند، دیدن او بر ظاهر و دل بیفایده است.
اعتدالست التفانش مر طبایع را نگر
کار ناید زان طبایع کو بماند ز اعتدال
هوش مصنوعی: اعتدال و توازن در طبیعت است که سبب میشود همه چیز به درستی عمل کند. اگر طبیعت از این توازن خارج شود، دچار اختلال میشود.
هیچ هندو ننگرد از بیم او در آینه
زانکه جوید روی خویش از تیغ او بیند خیال
هوش مصنوعی: هیچ هندو نمیتواند با ترس از او به آینه نگاه کند؛ زیرا او چهره خود را از تیغ او میبیند و تنها خیال آن را میکند.
تیغش ایشانرا شبی دادست کآنرا روز نیست
روی ایشان بیشتر زانست همرنگ لیال
هوش مصنوعی: تیغ او در شب به آنها جراحتی زده که روز نمیتواند نشان دهد. رنگ این زخمها بیشتر از رنگ شب است.
در بلاد و بیشه های هندوان از بیم او
مرد حاسد بر زنست و شیر حاسد بر شکال
هوش مصنوعی: در سرزمینها و جنگلهای هندی، به خاطر ترس از او، مرد حسود به زنان حسادت میورزد و شیر حسود به حیوانات دیگر.
گنجهای هندوانرا شاه غارت کرده بود
مانده بود آن پیشروشان تنگدست و سست حال
هوش مصنوعی: شاه هندیان گنجینههایشان را غارت کرده بود و تنها کسانی که باقی مانده بودند، پیشروان آنها بودند که در وضعیتی ضعیف و بیپولی به سر میبردند.
تیر شاه از کشتگان در جنگ چندان برکشد
تا ز بس پیکان زرین باز گرد آیدش مال
هوش مصنوعی: تیر شاه با کشتن در جنگ، چنان زیاد است که به خاطر انبوهی از پیکانهای طلا، مال و ثروت به او بازگردانده میشود.
بودنی داند چنان گوئی که بی تدبیر او
مر کواکب را بیکدیگر نباشد اتصال
هوش مصنوعی: وجودی را میشناسد که گویا اگر او نباشد، ستارهها به یکدیگر پیوندی نخواهند داشت.
تا نبارد قطرۀ باران ز آتش بر زمین
تا نسوزد آتش سوزنده در آب زلال
هوش مصنوعی: تا زمانی که باران از آتش به زمین نریزد و آتش سوزنده در آب زلال خاموش نشود، هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد و همه چیز ادامه خواهد یافت.
بر زیادت باد عمر و روزگار ملک او
ساعت او روز باد و روز ماه و ماه سال
هوش مصنوعی: زندگی و زمان او به خوشی و فراوانی سپری شود و هر ساعت، روز، و ماهی که میگذرد، به نیکی و برکت باشد.

عنصری