گنجور

شمارهٔ ۴۱ - در مدح امیر نصر بن ناصرالدین

نگاری که بد طیلسان پرنیانش
بزر از چه منسوج شد پرنیانش
نگاری که نوروز کرد از درختان
چرا باز بسترد باد خزانش
خصومت کند باغ با باد ازیرا
که بستد همه زیور گلستانش
نه بویست با حلّۀ مشک بیدش
نه رنگست با کلۀ ارغوانش
بغارت ببرد آن جواهر که بودی
پراکنده بر تختۀ بوستانش
ندانم که زر را که داد این بضاعت
که پر زعفران شد میان و کرانش
نپاید بسی تا سیاهان دریا
بپاشند کافور بر زعفرانش
اگر باد رز را زیان کرد شاید
که برنا کند مدح شاه جهانش
ملک نصر بن ناصرالدین که شاهی
نباشد جوان جز ببخت جوانش
گمان میبرد ز آنچه دشمن سگالد
تو گوئی همی غیب داند گمانش
دو کوه ار بیاویزد از زه نیاید
بموئی خم اندر دو خانۀ کمانش
ولی را امل خیزد از کف رادش
عدو را اجل خیزد از تیر دانش
بدلها چنان در رود نیزۀ او
تو گوئی که از فکر تستی سنانش
بدان سان که بزّاز جامه نوردد
نوردد زمین بارگی زیر رانش
ابا روز همبر بپوید تو گویی
که خورشید دارد گرفته عنانش
یکی تیغ دارد بنصرت ز دوده
که حاجت نیاید بچرخ و فسانش
سپهرست و بر حلق مردان مدارش
ستاره ست و با مغز شیران قرانش
چو آب فسرده یکی آتشست او
که یاقوت حل کرده باشد دخانش
بخون مخالف ملک داده آبش
به عظم مخالف قضا کرده سانش
بدان سان که دعوی بمعنی بنازد
بنازد ببازوی کشور ستانش
بر آن دست بر پای باشد کریمی
بنای کریمی است گویی بنانش
زبان نیاز ار بوی بر گشایی
بپاسخ سخاوت بود ترجمانش
اگر خلق او را کسی وصف گوید
بریزد بخروار مشک از دهانش
ز خشمش بدل هر که فکرت سگالد
بسوزد باندیشه جان و روانش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگاری که بد طیلسان پرنیانش
بزر از چه منسوج شد پرنیانش
هوش مصنوعی: دختری که زبانی شیرین و لطیف دارد، زیبایی‌اش از کجا نشأت گرفته و چگونه می‌تواند این‌گونه جذاب و دلربا باشد؟
نگاری که نوروز کرد از درختان
چرا باز بسترد باد خزانش
هوش مصنوعی: دختری که در روز عید نوروز زیبایی‌اش مانند درختان گل‌دار است، چرا مانند درختان پاییز، برگ‌هایش را از دست می‌دهد و خزان به سراغش می‌آید؟
خصومت کند باغ با باد ازیرا
که بستد همه زیور گلستانش
هوش مصنوعی: باغ به خاطر اینکه همه زیبایی‌های گلستانش را باد از او گرفته، با باد دشمنی می‌کند.
نه بویست با حلّۀ مشک بیدش
نه رنگست با کلۀ ارغوانش
هوش مصنوعی: نه عطرش به بوی مشک می‌ماند، نه رنگش به رنگ سرخ گلی شبیه است.
بغارت ببرد آن جواهر که بودی
پراکنده بر تختۀ بوستانش
هوش مصنوعی: گنجینه‌هایی که در بوستانش به صورت پراکنده وجود داشت، به راحتی توسط غارتگر به سرقت برده می‌شود.
ندانم که زر را که داد این بضاعت
که پر زعفران شد میان و کرانش
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه کسی این توانایی را به من داده که در میان دنیا، مثل زعفران، ارزشمند و خاص باشم.
نپاید بسی تا سیاهان دریا
بپاشند کافور بر زعفرانش
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمی‌گذرد که سیاهان دریا کافور را بر روی زعفرانش بریزند.
اگر باد رز را زیان کرد شاید
که برنا کند مدح شاه جهانش
هوش مصنوعی: اگر باد به گل رز آسیب برساند، شاید این آسیب باعث شود که جوانی به ستایش شاه جهان بپردازد.
ملک نصر بن ناصرالدین که شاهی
نباشد جوان جز ببخت جوانش
هوش مصنوعی: پادشاه نصر بن ناصرالدین، اگر جوانی در مقام سلطنت نداشته باشد، تنها به اقبال و شانس جوانی خود متکی است.
گمان میبرد ز آنچه دشمن سگالد
تو گوئی همی غیب داند گمانش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دشمن به خاطر آنچه که می‌گوید، فکر می‌کند که تو از مسائل پنهان و غیبی باخبر هستی. او درک درستی از وضعیت ندارد و گمان می‌کند که توانایی خواندن افکار و نیت‌ها را داری.
دو کوه ار بیاویزد از زه نیاید
بموئی خم اندر دو خانۀ کمانش
هوش مصنوعی: اگر دو کوه به هم بچسبند، باز هم به وزنه‌برداری نیفتد، یعنی در دو کمان هیچ خمیدگی ایجاد نمی‌شود.
ولی را امل خیزد از کف رادش
عدو را اجل خیزد از تیر دانش
هوش مصنوعی: هرگاه نادانی ستمگری را به بالای خود می‌نشاند، دانایی به دشمن، مرگ و نابودی می‌آورد.
بدلها چنان در رود نیزۀ او
تو گوئی که از فکر تستی سنانش
هوش مصنوعی: در حالی که انبوهی از جریانات و تغییرات در اطراف او وجود دارد، اینطور به نظر می‌رسد که او همچنان در تفکر و اندیشه خود غرق است.
بدان سان که بزّاز جامه نوردد
نوردد زمین بارگی زیر رانش
هوش مصنوعی: همان‌طور که پارچه‌فروش پارچه را برای نمایش درمی‌آورد، زمین نیز بارش را به زیر پا می‌برد.
ابا روز همبر بپوید تو گویی
که خورشید دارد گرفته عنانش
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که وقتی روز به پایان می‌رسد و شب فرا می‌رسد، گویی خورشید عنان خود را به دست می‌گیرد و از آسمان دور می‌شود. یعنی به تصویر کشیده شده که خورشید در حال غروب است و با این کار، روز نیز به آرامی پایان می‌پذیرد.
یکی تیغ دارد بنصرت ز دوده
که حاجت نیاید بچرخ و فسانش
هوش مصنوعی: کسی سلاحی دارد که به مدد نسلش است و نیازی نیست که به دور و بر خود بگردد و افسانه‌هایی درباره‌اش بسازد.
سپهرست و بر حلق مردان مدارش
ستاره ست و با مغز شیران قرانش
هوش مصنوعی: آسمان بر گردن مردان مانند ستاره‌ای می‌درخشد و با قدرت شیران به مانند دایره‌ای پر از انرژی و شگفتی است.
چو آب فسرده یکی آتشست او
که یاقوت حل کرده باشد دخانش
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده که مانند آبی که سرد شده و به نظر بی‌حرکت می‌آید، در واقع درونش آتش نهفته است. این مضمون به فردی اشاره دارد که ظاهری آرام و بی‌دغدغه دارد، اما در واقع احساسات و انرژی شدیدی در او نهفته است. همچنین، یاقوتی که در دودی ذوب شده نمایانگر دگرگونی و تغییرات عمیق است. در کل، این بیت به تضاد میان ظاهر و باطن می‌پردازد.
بخون مخالف ملک داده آبش
به عظم مخالف قضا کرده سانش
هوش مصنوعی: به دشمن ملک دستور داده شده که با قدرت و عزت در برابر سرنوشت بایستد و مقابله کند.
بدان سان که دعوی بمعنی بنازد
بنازد ببازوی کشور ستانش
هوش مصنوعی: با توجه به شرایط موجود، در هنگام دعوا و جنگ، قدرت و توانایی شخص یا کشور مشخص می‌شود و او می‌تواند بر قدرت‌های دیگر غلبه کند و برتری خود را نشان دهد.
بر آن دست بر پای باشد کریمی
بنای کریمی است گویی بنانش
هوش مصنوعی: آن که دست و پا را تحت حمایت خود دارد، به راستی یک نیکوکار است و انگار که آثار نیکی در دستان او نمایان است.
زبان نیاز ار بوی بر گشایی
بپاسخ سخاوت بود ترجمانش
هوش مصنوعی: اگر زبان تو از شدت نیاز به حرف آید، در پاسخ به این سخاوت، معنا و ترجمه‌اش خواهد بود.
اگر خلق او را کسی وصف گوید
بریزد بخروار مشک از دهانش
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد زیبایی‌های او را توصیف کند، آن‌قدر به شگفتی می‌افتد که دستش به گونه‌ای شل می‌شود که انگار مشک از دهانش می‌ریزد.
ز خشمش بدل هر که فکرت سگالد
بسوزد باندیشه جان و روانش
هوش مصنوعی: از خشم او هر کسی که فکرش را بکند، مثل آتش دلی پر از درد و رنج خواهد داشت و جان و روانش را می‌سوزاند.

حاشیه ها

1399/05/03 12:08
بهیار سپیدان

درود بر شما
انگار بیت اغازین دچار اشکال قافیه است زیرا تکرار قافیه در مصراع دوم بیت دوم با مصراع اول بیت اول ، نوعی آرایه است اما تکرار یک کلمه در مطلع به عنوان قافیه آن هم در یک معنی نمی تواند درست باشد.