گنجور

شمارهٔ ۴۰ - در مدح امیر نصر بن ناصرالدین سبکتگین

گر از عشقش دلم باشد همیشه زیر بار اندر
چرا گم شد رخش باری بزلف مشکبار اندر
اگر طعنه زند قدّش به سرو جویبار اندر
چرا رخنه کند غمزه ش بتیغ ذوالفقار اندر
شکسته زلف مشک افشان بگرد روی یار اندر
بشیطانی نیت ماند بیزدانی نگار اندر
جفا گوئی گرفتستی وفا را در کنار اندر
تو پنداری گل سوری شکفتستی بقار اندر
گل از رویش برد گونه بهنگام بهار اندر
مغ از چهرش برد صورت بفغفوری نگار اندر
........................................
ز خوبی او بنور اندر ز عشقش من بنار اندر
چنان کو جادویی دارد بچشم پرخمار اندر
دل من جادویی دارد بمدح شهریار اندر
سپهبد نصر با نصرت بکار کارزار اندر
ز عزم و حزم با قوت بجبر و اختیار اندر
چنان یاقوت پیوسته بدرّ شاهوار اندر
بیابد مخلص شعری به شعری بر شعار اندر (؟)
نفس خون گردد از نامش بکام کامگار اندر
ز نام او شکست آید بنام نامدار اندر
بهارستش کف و نعمت بدان فاضل بهار اندر
بحارستش دل و حکمت بدان ز اخر بحار اندر
هنر گسترد جاهش را بقدر و اقتدار اندر
خرد پرورد عرضش را بجاه و افتخار اندر
ز بهر زایران باشد همی در انتظار اندر
گرفته نقش مهر او بچشم روزگار اندر
وقار آرد وقار او بطبع بیوقار اندر
قرار آرد قرار او به رای بیقرار اندر
ردای دولتش را حق میان پود و تار اندر
پراکنده است فضل او ببلدان و دیار اندر
بعدلش زهر شد بسته بنیش گَرزه مار اندر
بفضلش خوشۀ خرما پدید آید به خار اندر
بهیجا چون برون آید چو خورشید از غبار اندر
نشاند تیر را چون مژه در چشم سوار اندر
بود مختار و قادر زو بجبر و اضطرار اندر
بجنگ اندر تو پنداری که هست او در شکار اندر
نورزد جز جوانمردی بعمر مستعار اندر
همه فعلش هنر گردد بدهر پر عوار اندر
شمار او کنار آرد بگنح بی کنار اندر
نگنحد جز وی از فضلش بقانون شمار اندر
عبارت کردن فضلش بصدر اعتبار اندر
عنان عفو او دایم بدست اعتذار اندر
سخندان از یمین او بیمن کردگار اندر
سخنگو از یسار او بتوقیر و یسار اندر
نباشد زو عدو ایمن بپولادی حصار اندر
گذر باشد سپاهش را ببحر بیگذار اندر
همی تا روشنی باشد برخشنده نهار اندر
چو تاریکی بار کان شب دیجور و تار اندر
بقا بادش بمجلس گاه شادی و عقار اندر
ز شرّ خویش بد خواهش بسوزنده شرار اندر
........................................
مبارک اورمزد او ببخت غمگسار اندر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر از عشقش دلم باشد همیشه زیر بار اندر
چرا گم شد رخش باری بزلف مشکبار اندر
هوش مصنوعی: اگر دل من همیشه در عشق او باشد، پس چرا او زیر بار سنگین غم گم شده است و من نمی‌توانم او را در میان آن زلف‌های زیبا و مشکی‌اش پیدا کنم؟
اگر طعنه زند قدّش به سرو جویبار اندر
چرا رخنه کند غمزه ش بتیغ ذوالفقار اندر
هوش مصنوعی: اگر قدش به درخت سرو طعنه بزند، چرا غمزه‌اش مانند شمشیر ذوالفقار، عمق و اثر بگذارد؟
شکسته زلف مشک افشان بگرد روی یار اندر
بشیطانی نیت ماند بیزدانی نگار اندر
هوش مصنوعی: موهای مشکی و تاب دار یار، زیباییش را دوچندان کرده و چهره‌اش را پر از جاذبه و طراوت کرده است. در این میان، محبت و نیازی عمیق به خاطر او در دل من باقی مانده است.
جفا گوئی گرفتستی وفا را در کنار اندر
تو پنداری گل سوری شکفتستی بقار اندر
هوش مصنوعی: تو به تنهایی به وفا آسیب رسانده‌ای، در حالی که در درونت گلی به زیبایی شکوفا شده است.
گل از رویش برد گونه بهنگام بهار اندر
مغ از چهرش برد صورت بفغفوری نگار اندر
هوش مصنوعی: در بهار، گل با زیبایی‌اش، رنگ و زیبایی را از چهره‌اش می‌برد و به نوعی از جاذبه‌اش بهره می‌برد. صورت زیبای او مانند نگارانی است که در دل طبیعت می‌درخشند.
........................................
ز خوبی او بنور اندر ز عشقش من بنار اندر
هوش مصنوعی: از زیبایی او درخششی وجود دارد و از عشقش، من نیز مانند شمعی روشن شده‌ام.
چنان کو جادویی دارد بچشم پرخمار اندر
دل من جادویی دارد بمدح شهریار اندر
هوش مصنوعی: چنان که دیدی، چشمان زیبا و خواب‌آلود من جاذبه‌ای سحرآمیز دارند، دل من نیز تحت تأثیر همین جادو به وصف و ستایش شهریار می‌پردازد.
سپهبد نصر با نصرت بکار کارزار اندر
ز عزم و حزم با قوت بجبر و اختیار اندر
هوش مصنوعی: سپهبد نصر با پیروزی، در میدان جنگ با اراده و تصمیم قوی، با قدرت و اختیار خوب عمل می‌کند.
چنان یاقوت پیوسته بدرّ شاهوار اندر
بیابد مخلص شعری به شعری بر شعار اندر (؟)
هوش مصنوعی: چنان که یاقوت همیشه درخشان است و مانند مروارید ارزشمند، شعرها به زیبایی و وضوح در هم آمیخته می‌شوند و هر یک به نوعی پیامی را انتقال می‌دهد.
نفس خون گردد از نامش بکام کامگار اندر
ز نام او شکست آید بنام نامدار اندر
هوش مصنوعی: اگر کسی نام او را بر زبان بیاورد، به قدری تأثیرگذار است که نفسش به خون می‌نشیند. این نام آن‌قدر عظیم و دارای برکت است که حتی در برابر نام بزرگترین‌ها شکست می‌خورد و کم نمی‌آورد.
بهارستش کف و نعمت بدان فاضل بهار اندر
بحارستش دل و حکمت بدان ز اخر بحار اندر
هوش مصنوعی: بهار به عنوان نمادی از خوشی و برکت است، و در دل و عقل انسان نیز همچون بهار، معرفت و حکمت وجود دارد که از درون انسان ساطع می‌شود. این اشاره به این دارد که هر دو، بهار و حکمت، از یک منبع سرشار و غنی نشأت می‌گیرند.
هنر گسترد جاهش را بقدر و اقتدار اندر
خرد پرورد عرضش را بجاه و افتخار اندر
هوش مصنوعی: هنر بر اساس قدر و قدرت خود، جایگاهش را مشخص می‌کند و ارزش آن در خرد و فهم انسان‌ها به دست می‌آید و در نتیجه به جایگاه و افتخار دست می‌یابد.
ز بهر زایران باشد همی در انتظار اندر
گرفته نقش مهر او بچشم روزگار اندر
هوش مصنوعی: برای زائران آماده است و در انتظار آن‌هاست، نشان محبت او در دل زمان نقش بسته است.
وقار آرد وقار او بطبع بیوقار اندر
قرار آرد قرار او به رای بیقرار اندر
هوش مصنوعی: وقار و آرامش او به شکلی است که باعث می‌شود آرامش بی‌قراری‌ها را تحت کنترل درآورد و در عین حال، بی‌قراری‌اش نیز به نوعی نظم و آرامش می‌بخشد.
ردای دولتش را حق میان پود و تار اندر
پراکنده است فضل او ببلدان و دیار اندر
هوش مصنوعی: دولت و حکومت او در هر گوشه و نقطه از سرزمین‌ها و دیارها به طور گسترده و پراکنده وجود دارد و نعمت و برکتش در میان مردم به مانند پود و تار است که به هم بافته شده‌اند.
بعدلش زهر شد بسته بنیش گَرزه مار اندر
بفضلش خوشۀ خرما پدید آید به خار اندر
هوش مصنوعی: اگر زهر در افکار ما بیفتد، نیکو و با فضیلت می‌توانیم از آن شرایط سخت بر بهره‌وری برسیم؛ مانند این‌که در میان خارها، خوشه‌ای از خرما به وجود می‌آید.
بهیجا چون برون آید چو خورشید از غبار اندر
نشاند تیر را چون مژه در چشم سوار اندر
هوش مصنوعی: وقتی خورشید از میان غبار خارج می‌شود، تیر مانند مژه‌ای در چشم سوار درخشان و نمایان می‌گردد.
بود مختار و قادر زو بجبر و اضطرار اندر
بجنگ اندر تو پنداری که هست او در شکار اندر
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر آن هستند که شخصی باید در زندگی خود بر انتخاب‌ها و قدرت اراده‌اش تکیه کند و به جای اینکه در شرایط سخت و ناخواسته تسلیم شود، باید بداند که خودش می‌تواند بر موقعیت‌هایش تأثیر بگذارد و آن‌ها را به نحوی که می‌خواهد، مدیریت کند. در واقع، انسان دارای توانایی و اختیار است و در مواجهه با چالش‌ها، می‌تواند به جای تسلیم، تصمیمات مؤثری بگیرد.
نورزد جز جوانمردی بعمر مستعار اندر
همه فعلش هنر گردد بدهر پر عوار اندر
هوش مصنوعی: تنها جوانمردی است که در عمر موقتی خود، می‌تواند با هنر و کارهایش در دنیا آثار ارزشمندی ایجاد کند.
شمار او کنار آرد بگنح بی کنار اندر
نگنحد جز وی از فضلش بقانون شمار اندر
هوش مصنوعی: شمار او به گونه‌ای است که هر کجا موجود باشد، به طرز خاصی نمایان می‌شود. تنها اوست که از علم و فضل خود، بر اساس قاعده و قانون، به راحتی دسترسی می‌دهد.
عبارت کردن فضلش بصدر اعتبار اندر
عنان عفو او دایم بدست اعتذار اندر
هوش مصنوعی: فخر و بزرگی او همیشه در صدر قرار دارد و عذرخواهی مداومش در اختیار اوست، به این معنی که همواره می‌تواند به خاطر اشتباهاتش عذرخواهی کند.
سخندان از یمین او بیمن کردگار اندر
سخنگو از یسار او بتوقیر و یسار اندر
هوش مصنوعی: سخنران پیشرو به لطف و رحمت خداوند سخن می‌گوید و در سمت چپ او نیز با تعظیم و احترام به او اشاره می‌شود.
نباشد زو عدو ایمن بپولادی حصار اندر
گذر باشد سپاهش را ببحر بیگذار اندر
هوش مصنوعی: از این فرد نمی‌توان به خیر و امن بودن امیدوار بود، زیرا هنگامی که به حصاری از فولاد در می‌آید، سپاهش را به دریا می‌سپارد تا عبور کند.
همی تا روشنی باشد برخشنده نهار اندر
چو تاریکی بار کان شب دیجور و تار اندر
هوش مصنوعی: به منظور حفظ روشنایی و روشنی روز، باید با تاریکی شب که سنگین و غم‌انگیز است، مقابله کرد.
بقا بادش بمجلس گاه شادی و عقار اندر
ز شرّ خویش بد خواهش بسوزنده شرار اندر
هوش مصنوعی: پایداری و تداوم در جمع‌های شاد و دور از آسیب‌های دیگران، که گویای رنج و آتش درون ماست.
........................................
مبارک اورمزد او ببخت غمگسار اندر
هوش مصنوعی: مبارک باد بر او که با خدای بزرگ، خوشبختی را در کنار غم‌هایش یافته است.