شمارهٔ ۳۱ - در مدح امیر نصر بن ناصر الدین سبکتگین گوید
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
بچهره حجت مانی ، بخوبی حاجت آزر
شکفته لاله رخساره ، حجاب لاله جرّاره
بر از عاج و دل از خاره ، تن از شیرو لب از شکر
زمن طاعت و زو فرمان ، همو وصل و همو حرمان
همو درد و همو درمان ، همو دزد و همو داور
سرشته رویش از رحمت ، همیدون گنج پر نعمت
رخ از نور و خط از ظلمت ، لب از مرجان دل از مرمر
سمن بوئی شبه موئی ، بلا جوئی جفا گوئی
پریزادی پریروئی ، پری چهری پری پیکر
دل آرامی دل آرائی ، غم انجامی غم افزائی
نکو نامی نکو رأی ، بحسن اندر جهان سرور
بپردازی دل از روئی که گاه آمد که حق جوئی
غزل چندین چرا گوئی ز عشق آن بت دلبر
ثنا جوی از غزل پاسخ ، کت این هر دو بود فرخ
غزل بر ماه زیبا رخ ثنا بر شاه نیک اختر
امیر عادل عالم که جود از کف او قایم
قوام دولت دائم ، نظام دین پیغبر
همه کردار او عبرت خرد را حکمتش فکرت
ملک نصر ملک سیرت ، سپه سالار حق گستر
نه خشمش را ز کس مانع ، نه رنج کس بدو ضایع
همی چون زهرۀ طالع بتابد مدحش از دفتر
چو بیند مر هزاهز را ، نجوید مرد عاجز را
بسنبد دل مبارز را ، بتیر و نیره و خنجر
بفخر از خلق بی همتا ، بفضل از خسروان یکتا
بدل معطی تر از دریا ، بکف کافی تر از کوثر
خرد را تاج و پیرایه ادب را جوهر و مایه
بدل با فخر همسایه بهمت با قضا همبر
بپاکی چون دل بخرد ، تهی از غش بری از بد
جهان را سایۀ ایزد امید راحت محشر
نخواهد جز همه رادی ، ازو گیتی بآزادی
بزرگان را بدو شادی ، بزرگی را بدو مفخر
بجای جنگ و خونریزش ، چو گردد تیز شبدیزش
بپیشش گاه آویزش ، چه یکمرد و چه یک لشکر
فعالش در خور نصرت خصالش زیور دولت
کمالش دفتر حکمت ، کلامش رشتۀ گوهر
بساط رادی افکنده ، ز نعمت گیتی آگنده
شده نامش پراکنده ز چین تا گنگ و تا نیسر
همش قدر و همش قدرت همش رتبت
همش رحمت همش خدمت همش منظر همش مخبر
قضا را عزم او حاجب ، بقا را حزم او خاطب
بلا را رزم او نائب ، سخا را بزم او افسر
بحلم احنف ، بتن آرش ، بطبع آب و بخشم آنش
رهی جوی و رهی برکش رهی دار و رهی پرور
اساس عدل او محکم ، لباس فضل او معلم
هنر در فعل او مدغم ، خرد در لفظ او مضمر
ز غم جودش برات آرد ، سوی مرده حیات آرد
عدو را کی نجات آرد ز زخمش گر بود عنتر
جوانمردی ازو حاصل ، خردمندی ازو کامل
جهانگیری بدو مایل ، جهانداری بدو درخور
که باید جود را حاتم ، جز او از تخمۀ آدم
که هر دستش یکی عالم ، هر انگشتش یکی کشور
ز جودش هر که بشتابد ز گیتی روی برتابد
بعمر نوح دریابد ز بحر جود او معبر
بباده افراه و پاداشن نبشته دو خط روشن
بتیغش بر که : « لاتأمن » بگنجش بر که « لا تحذر »
ایا هر دشت و هر پشته ، بخون دشمن آغشته
بفظلت یک سخن گشته ، اگر مؤمن و گر کافر
ز گنجت زائران قارون ، ز جنگت قلعه ها هامون
ز جودت بادیه جیحون ، ز خشمت خاره خاکستر
توئی از مردمان سابق توئی بر میهمان عاشق
توئی در قولها صادق ، توئی در صدرها مهتر
دل مدحت سرای تو ، چنان گشت از عطای تو
که نشاسد سرای تو ، ز کان سیم و کان زر
خداوندا ! بزی شادان ، برسم و سیرت رادان
ابا شادی تو آبادان ، بمشکین بادۀ احمر
بگیر ای شاه آزاده ، ملک طبع و ملک زاده
ز دست دلبران باده ، بدین هر مزد شهریور
بمان تا این جهان باقی ، بجای ملک مشتاقی
ببزم اندر ترا ساقی ، بتی چون لعبت بربر
بمجلس با خردمندان ، همیشه دو لبت خندان
دو چشمت سوی دلبندان ، دو گوشت سوی خنیاگر
شمارهٔ ۳۰ - در صفت عمارت و باغ خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی گوید: بهار زینت باغی نه باغ بلکه بهارشمارهٔ ۳۲ - در مدح سلطان محمود غزنوی: گر نه مشکست از چه معنی شد سر زلفین یار ؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
هوش مصنوعی: هر زمان موهای زیبا و آراسته او به زره تبدیل میشود و گاهی به حلقههایی زیبا در میآید، همچنین گاهی با جعد و پیچشهایش بوی خوشمشک و گهگاهی عطر دلانگیز عنبر را به مشام میرساند.
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
هوش مصنوعی: چهرهای مانند گل تازه شکفته، همه باغ پر از رنگ ملایم است. تمامی درختان سرسبز پوشیده از سنبل هستند و تمام مسیرها پُر از شیرینی و لطافت است.
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
بچهره حجت مانی ، بخوبی حاجت آزر
هوش مصنوعی: برو به سراغ معنای خوب و از سحر کلمات بگذرم. در چهرهات شاهد دلایل واضحی هستم و در کارهای خوب تو حاجت خود را برآورده میبینم.
شکفته لاله رخساره ، حجاب لاله جرّاره
بر از عاج و دل از خاره ، تن از شیرو لب از شکر
هوش مصنوعی: چهره زیبا مانند لاله باز شده است و پردهای از لاله بر روی آن کشیده شده. بدن هم از جنس عاج و دل از زخمها و دردها پر شده است. لبها هم شیرین و شکریناند.
زمن طاعت و زو فرمان ، همو وصل و همو حرمان
همو درد و همو درمان ، همو دزد و همو داور
هوش مصنوعی: از من اطاعت و از او فرمان، همان کسی که هم وصل است و هم جدایی. او همان درد و درمان است، همان دزد و همان داور.
سرشته رویش از رحمت ، همیدون گنج پر نعمت
رخ از نور و خط از ظلمت ، لب از مرجان دل از مرمر
هوش مصنوعی: زبان و روی او به رحمت و خوبی آراسته است، گویی که گنجی پر از نعمت در درون دارد. چهرهاش از نور پرتو میافکند و خطوط چهرهاش مانند سایههای تاریکاند. لبانش همچون مرجان زیبا و دلش همچون مرمر سخت و محکم است.
سمن بوئی شبه موئی ، بلا جوئی جفا گوئی
پریزادی پریروئی ، پری چهری پری پیکر
هوش مصنوعی: عطر سمن چنان است که با موهای شباهت دارد، و کسی که در جستجوی بلا و آزار باشد، زشتگو میکند. دختران زیبا و پریچهره همچون پریهایی هستند که ظاهری دلربا دارند و از روحی لطیف بهرهمندند.
دل آرامی دل آرائی ، غم انجامی غم افزائی
نکو نامی نکو رأی ، بحسن اندر جهان سرور
هوش مصنوعی: دل آرام و زیباست، غمهای دل هم باعث افزایش اندوه میشود. کسی که نام نیک دارد و نظر نیکو، با زیبایی در جهان خوشحال است.
بپردازی دل از روئی که گاه آمد که حق جوئی
غزل چندین چرا گوئی ز عشق آن بت دلبر
هوش مصنوعی: اگر دل خود را از آن کسی که به محبوبی مینگرد، برکنار کنی، به خاطر اینکه حق را جستجو کنی، دیگر چرا از عشق آن معشوق زیبا برایت غزل بگویم؟
ثنا جوی از غزل پاسخ ، کت این هر دو بود فرخ
غزل بر ماه زیبا رخ ثنا بر شاه نیک اختر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ستایش زیبایی و لطافت غزل اشاره میکند و میگوید که غزل و ستایش هر دو از صفات خوب و خوشایند هستند. غزل به ماهی زیبا تشبیه شده و ثنا به ستایش کردن شاهی با ستارههای نیکو. بهطور کلی، شاعر در حال بیان زیباییهای کلمات و ستایش درون شعر است.
امیر عادل عالم که جود از کف او قایم
قوام دولت دائم ، نظام دین پیغبر
هوش مصنوعی: امیر عادل و بخشندهای که برکاتش بر دنیا پایدار است و پایههای حکومتش محکم و استوار است، همچنین او به حفظ و برقراری دین پیامبر اهتمام دارد.
همه کردار او عبرت خرد را حکمتش فکرت
ملک نصر ملک سیرت ، سپه سالار حق گستر
هوش مصنوعی: همه اعمال او درس عبرتی برای خردمندان است و حکمتش تفکری عمیق در پیروزی و ویژگیهای پادشاهی اوست. او در تمامی این صفات، فرماندهای است که حق را گسترش میدهد.
نه خشمش را ز کس مانع ، نه رنج کس بدو ضایع
همی چون زهرۀ طالع بتابد مدحش از دفتر
هوش مصنوعی: نه کسی میتواند جلوی خشم او را بگیرد و نه هیچ رنجی او را آزار میدهد. زیرا وقتی درخشش او مانند نور ستاره میتابد، ستایشش از دفتری که پر از خوبیهاست بیرون میآید.
چو بیند مر هزاهز را ، نجوید مرد عاجز را
بسنبد دل مبارز را ، بتیر و نیره و خنجر
هوش مصنوعی: وقتی کسی حرکت سریع و ناگهانی را ببیند، مرد ناتوان دنبال موعظه و نصیحت نمیرود، بلکه دل جنگجو به سلاحهایی چون تیر، نیر و خنجر آماده میشود.
بفخر از خلق بی همتا ، بفضل از خسروان یکتا
بدل معطی تر از دریا ، بکف کافی تر از کوثر
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف ویژگیهای برجسته و منحصر به فرد شخصیتی میپردازد که به خاطر برتریهای خاص خود از دیگران متمایز شده است. او به نوعی از نعمتها و ویژگیهای خدادادی بهرهمند است که او را نسبت به دیگران ممتاز میکند. همچنین، اشاره به اینکه او هم از سوی دیگران حمایت و ارزشگذاری دریافت میکند و در واقع بینش و شخصیت او به مانند دریا و کوثر با عظمت و بخشندگی است.
خرد را تاج و پیرایه ادب را جوهر و مایه
بدل با فخر همسایه بهمت با قضا همبر
هوش مصنوعی: عقل و خرد باید با شکوه و جلال همراه باشند، و آداب و رسوم به عنوان اساس و زیربنا در زندگی اهمیت دارند. همچنین، با شجاعت و اراده در برابر سرنوشت و حوادث گام برداریم و خود را با افتخار و عزت معرفی کنیم.
بپاکی چون دل بخرد ، تهی از غش بری از بد
جهان را سایۀ ایزد امید راحت محشر
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان پاک و خالص باشد، از کینه و نیرنگ خالی است. در این صورت، او از مشکلات دنیای بیرون در امان میماند و سایه لطف خداوند میتواند به او آرامش در روز قیامت را هدیه دهد.
نخواهد جز همه رادی ، ازو گیتی بآزادی
بزرگان را بدو شادی ، بزرگی را بدو مفخر
هوش مصنوعی: تنها از اوست که همه چیز به خوبی و خوشی فراهم میشود. از اوست که جهان به آزادی است و بزرگان به او شاد هستند و اوست که به بزرگی و افتخار دست مییابند.
بجای جنگ و خونریزش ، چو گردد تیز شبدیزش
بپیشش گاه آویزش ، چه یکمرد و چه یک لشکر
هوش مصنوعی: به جای این که به جنگ و خونریزی بپردازیم، زمانی که دشمن با سرعت به ما نزدیک میشود، میتوانیم با فکری درست و تدبیری مناسب، بدون استفاده از خشونت به گفتگو و مذاکره بپردازیم، چه یک نفر باشیم و چه یک گروه.
فعالش در خور نصرت خصالش زیور دولت
کمالش دفتر حکمت ، کلامش رشتۀ گوهر
هوش مصنوعی: عمل او شایسته نصرت و یاری است، ویژگیهای او زینتدهندهی دولت و مقام او است. دانایی و حکمت او مانند کتابی ارزشمند و سخنانش همچون رشتهای از جواهرات میباشد.
بساط رادی افکنده ، ز نعمت گیتی آگنده
شده نامش پراکنده ز چین تا گنگ و تا نیسر
هوش مصنوعی: بساط رادی را برپا کرده، از نعمتهای جهان پر شده و نامش از چین تا گنگ و نیسر پخش شده است.
همش قدر و همش قدرت همش رتبت
همش رحمت همش خدمت همش منظر همش مخبر
هوش مصنوعی: شخصی که دارای اهمیت و جایگاه بالایی است، همواره با قدرت و رحمت در خدمت دیگران است و از همه آنچه در اطرافش میگذرد، آگاه و مطلع است.
قضا را عزم او حاجب ، بقا را حزم او خاطب
بلا را رزم او نائب ، سخا را بزم او افسر
هوش مصنوعی: تصمیم او بر سرنوشت و قضا تاثیر میگذارد و در مقابل، در زندگی را با احتیاط پیش میبرد. او با تلاش و جنگیدن با مشکلات، جایگاه بلایا را به چالش میکشد و بر سخاوت و بزرگواری خود تکیه دارد و در جمع دوستان و مهمانیها خود را مینمایاند.
بحلم احنف ، بتن آرش ، بطبع آب و بخشم آنش
رهی جوی و رهی برکش رهی دار و رهی پرور
هوش مصنوعی: من با صبر و تحمل مانند احنف (شخصی با صبر و بُردباری) هستم، در عین حال به ذات و ویژگی آرش (شخصی با دقت و شجاعت) نزدیکم. مثل آب که به راحتی جریان مییابد، میتوانم در برابر سختیها انعطاف داشته باشم و با تلاش و کوشش راهی را بسازم و پرورش دهم.
اساس عدل او محکم ، لباس فضل او معلم
هنر در فعل او مدغم ، خرد در لفظ او مضمر
هوش مصنوعی: بنیاد عدالت او قوی و استوار است، پوشش بخشش و بزرگواری او به گونهای است که به همراه علم و هنر، در کارهایش نهفته شده است. همچنین، حکمت و اندیشه در کلام و گفتارش پنهان است.
ز غم جودش برات آرد ، سوی مرده حیات آرد
عدو را کی نجات آرد ز زخمش گر بود عنتر
هوش مصنوعی: از درد فراق او، زندگی به مردگان بازمیگردد. آیا دشمن میتواند از آسیبهایش رهایی یابد اگر خونش بر زمین ریخته شود؟
جوانمردی ازو حاصل ، خردمندی ازو کامل
جهانگیری بدو مایل ، جهانداری بدو درخور
هوش مصنوعی: از او جوانمردی میگیریم و از او خردمندی بهکمال میرسیم. جهانگشایی به او متمایل است و فرمانروایی لایق اوست.
که باید جود را حاتم ، جز او از تخمۀ آدم
که هر دستش یکی عالم ، هر انگشتش یکی کشور
هوش مصنوعی: هر کس باید سخاوتی مانند حاتم طایی داشته باشد. اما جز حاتم، از نسل آدم، کسی نیست که با هر دستش دنیایی را در بر بگیرد و هر انگشتش نمایانگر یک کشور باشد.
ز جودش هر که بشتابد ز گیتی روی برتابد
بعمر نوح دریابد ز بحر جود او معبر
هوش مصنوعی: هر کس که به بخشش و generosity او نزدیک شود، میتواند از دنیا فاصله بگیرد و در زندگی مانند نوح، به آرامش برسد. او میتواند از دریای جود و کرم او، راهی به سوی سعادت و نیکبختی پیدا کند.
بباده افراه و پاداشن نبشته دو خط روشن
بتیغش بر که : « لاتأمن » بگنجش بر که « لا تحذر »
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که با نوشیدنی خوشگذرانی کرده و دو خط روشن به وسیله تیغ بر جسمی نوشته شده است. یکی از این عبارتها به معنی "نترس" و دیگری به معنی "مراقب باش" است. به نوعی این بیانات به انسان هشدار میدهد که در میان لذتها و خوشیها، هوشیار باشد و مراقب خطرات احتمالی نیز باشد.
ایا هر دشت و هر پشته ، بخون دشمن آغشته
بفظلت یک سخن گشته ، اگر مؤمن و گر کافر
هوش مصنوعی: هر دشت و هر تپهای به خون دشمنان آغشته شده است، و این به خاطر اعتبار و ارزش یک کلام است؛ چه برای مؤمنان و چه برای کافران.
ز گنجت زائران قارون ، ز جنگت قلعه ها هامون
ز جودت بادیه جیحون ، ز خشمت خاره خاکستر
هوش مصنوعی: از ثروت و داراییات، مانند زائرانی که به سراغ قارون میروند، در جنگها قلعهها و استحکامات ساخته میشود. و از بخشش و سخاوت تو، بیابانها سیراب میگردند، و از خشم تو، خاک تلخ و سوخته بر جای میماند.
توئی از مردمان سابق توئی بر میهمان عاشق
توئی در قولها صادق ، توئی در صدرها مهتر
هوش مصنوعی: تو از انسانهای پیشین هستی، یعنی در جمع میهمانان عاشق قرار داری. در گفتارهایت راستگو هستی و در میان بزرگان جایگاه والایی داری.
دل مدحت سرای تو ، چنان گشت از عطای تو
که نشاسد سرای تو ، ز کان سیم و کان زر
هوش مصنوعی: دل من چنان تحت تاثیر محبت و بخشش تو قرار گرفته است که دیگر نمیتواند زیباییهای تو را با هیچ چیز دیگر مقایسه کند، نه با معادن نقره و نه با معادن طلا.
خداوندا ! بزی شادان ، برسم و سیرت رادان
ابا شادی تو آبادان ، بمشکین بادۀ احمر
هوش مصنوعی: ای خداوند! ای شادمانی که باعث خوشبختی و سرزندگی مردمان هستی، با خوشحالیات سرزمینها را آباد کن و دلها را با گیاهان خوشبو و شیرین پر کن.
بگیر ای شاه آزاده ، ملک طبع و ملک زاده
ز دست دلبران باده ، بدین هر مزد شهریور
هوش مصنوعی: ای پادشاه آزاد، برای خودت و به خاطر طبع لطیف و نجابتت، از دست کسانی که دل به باده میدهند، فاصله بگیر و این را در روزهای شهریور به عنوان پاداشی در نظر بگیر.
بمان تا این جهان باقی ، بجای ملک مشتاقی
ببزم اندر ترا ساقی ، بتی چون لعبت بربر
هوش مصنوعی: بمان تا زمانی که این دنیا پابرجاست، من به جای کسی که آرزو دارد، در کنار تو جشن بگیرم و همچون جامهای زیبا، تو را بپرستم.
بمجلس با خردمندان ، همیشه دو لبت خندان
دو چشمت سوی دلبندان ، دو گوشت سوی خنیاگر
هوش مصنوعی: در جمع افراد عاقل و باهوش، همواره باید لبخند بر لب داشته باشی، به زیباییها و عشقورزیها توجه کنی و به صدای هنر و موسیقی گوش فرادهی.