گنجور

شمارهٔ ۲۸ - در مدح سلطان محمود

ز عشق خویش مگر زلف آن پری رخسار
شکسته شد که چنین چفته گشت چنبروار
زره نبود و زره شد ز بس گره که گرفت
شب سیاه که دید از گره زره کردار
ز بسکه لعب نماید ز بسکه بوی دهد
گهی مشعبد خوانندش و گهی عطار
نگر که باد برو بر چگونه مستولبست
که گاه دایره سازد ازو و گه پرگار
مده بعشق عنان ای دل ار نخواهی رنج
که هر که عاشق شد رنجه دل زید هموار
همی نگاری بیهوده زر بمروارید
که من بشهر نگاری بدیع دارم یار
ز شهر و یار تو بس ، مدح شهریار جهان
مخواه خوبتر از مدح شهریار نگار
بزرگ خسرو مشرق خدایگان عجم
امام بار خدایان و قبلۀ احرار
دل هزیمتیانش بسان سیمابست
که لرزه بیشتر آنگه کند که یافت قرار
بپارسائی ماند همی پرستش او
بهر دو گیتی نیکست پارسا را کار
به تنگدستی ماند همی مخالفتش
همیشه جفت بود تنگدستی و تیمار
سوار سست شود پیش لشکرش گوئی
که لشکرش چون آبست و کاغذست سوار
نماند جائی و جزوی ازین زمین که نکرد
هزار بار مر او را بسم اسب غبار
اگر نه گرد شدی خاک و بازننشستی
بجمله گرد شدستی کنون بلاد و قفار
بمشرق ار بکند عزم او یکی حرکت
بمغرب اندر پیدا شود ازو آثار
بفضل او نرسد هیچ معنی از پی آن
که اندکست معانی و فضل او بسیار
بگوی مدحش اگر مدح گفته ای کس را
که مدح اوست ز مدح دگر کس استغفار
در آب پیل از آن ره کند که ایمن نیست
ز بیم آتش آن تیغ تیز جان اوبار
از آنکه گوید آتش بآب در نبود
همی شنو سخن و هیچ استوار مدار
که تیغ شاه جهاندار چون برهنه شود
بآب ماند و آتش فروزد از کردار
خدای هیچ ملک را بخواب ننموده است
هزار یک زان کورا بداد و او بیدار
همیشه تا ز شب تیره بر نتابد روز
همیشه تا ز یم نیل بر نخیزد نار
بقای شاه جهان باد و عزّ و دولت او
تنش درست و نگهدارش ایزد دادار
خجسته باد بدو عید و روزه پذرفته
خجسته باد بر او سال و ماه و لیل ونهار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز عشق خویش مگر زلف آن پری رخسار
شکسته شد که چنین چفته گشت چنبروار
هوش مصنوعی: آیا به خاطر عشق خود، زلف آن پری زیبایی که چهره‌اش شکسته شده، این‌گونه به‌هم ریخته و نامنظم شده است که همچون چنگ است؟
زره نبود و زره شد ز بس گره که گرفت
شب سیاه که دید از گره زره کردار
هوش مصنوعی: شب تیره و تار چنان بر دل سایه انداخت که زره (پوشش جنگی) به خاطر فراوانی گره‌هایی که بر آن نشسته، دیگر زره نیست و تبدیل به گره‌ای شده است.
ز بسکه لعب نماید ز بسکه بوی دهد
گهی مشعبد خوانندش و گهی عطار
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه زیاد بازی می‌کند و بوی خوبی از خود ساطع می‌کند، بعضی مواقع او را مشعبد و در مواقعی دیگر او را عطار می‌نامند.
نگر که باد برو بر چگونه مستولبست
که گاه دایره سازد ازو و گه پرگار
هوش مصنوعی: به تماشای باد بپرداز که چگونه در حال حرکت است. گاهی به شکل دایره‌ای در می‌آید و گاهی دیگر به شکل یک پرگار.
مده بعشق عنان ای دل ار نخواهی رنج
که هر که عاشق شد رنجه دل زید هموار
هوش مصنوعی: دل عزیزم، اگر نمی‌خواهی رنج بکشی، نباید خودت را به عشق بسپاری، چون هر کسی که عاشق شود، در نهایت با درد و رنج رو به رو خواهد شد.
همی نگاری بیهوده زر بمروارید
که من بشهر نگاری بدیع دارم یار
هوش مصنوعی: دختر زیبایی وجود دارد که به خاطر جواهرات و زینت‌هایش به شهرت رسیده، اما من معشوقه‌ای دارم که در شهر معروف و بی‌نظیر است و برای من از همه چیز ارزشمندتر است.
ز شهر و یار تو بس ، مدح شهریار جهان
مخواه خوبتر از مدح شهریار نگار
هوش مصنوعی: از شهر و یار تو چه بس، از ستایش پادشاه جهان سخن مگو، که مدح پادشاهی دلبر بهتر است.
بزرگ خسرو مشرق خدایگان عجم
امام بار خدایان و قبلۀ احرار
هوش مصنوعی: بزرگ‌ترین فرمانروای مشرق زمین، مورد احترام خدایان، رهبر برتر و پناهگاه آزادی‌خواهان است.
دل هزیمتیانش بسان سیمابست
که لرزه بیشتر آنگه کند که یافت قرار
هوش مصنوعی: دل کسانی که در هزیمت و فرار هستند، شبیه به جیوه است؛ هرچه بیشتر بی‌قرار باشند، لرزش و حرکت بیشتری خواهند داشت.
بپارسائی ماند همی پرستش او
بهر دو گیتی نیکست پارسا را کار
هوش مصنوعی: با پرهیزکاری، انسان به پرستش او ادامه می‌دهد و این کار برای هر دو دنیای او نیکوست.
به تنگدستی ماند همی مخالفتش
همیشه جفت بود تنگدستی و تیمار
هوش مصنوعی: در شرایط فقر و نیازمندی، همیشه مشکلات و رنج‌ها هم‌نشین و همراه او بودند.
سوار سست شود پیش لشکرش گوئی
که لشکرش چون آبست و کاغذست سوار
هوش مصنوعی: سوار که به سوی لشکرش حرکت می‌کند، به نظر می‌رسد که لشکرش مانند آب و کاغذ نرم و غیرمستحکم است.
نماند جائی و جزوی ازین زمین که نکرد
هزار بار مر او را بسم اسب غبار
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این نکته اشاره می‌کند که در هیچ نقطه‌ای از زمین وجود ندارد که با هزار بار گذر اسب‌ها از آن، غباری بر آن ننشسته باشد. یعنی همه‌جا تحت تأثیر فعالیت‌ها و جنب‌وجوش‌ها قرار گرفته و نشانه‌ای از آن مانده است. این بیان نشان‌دهنده‌ی فراگیری و تاثیرگذاری وسیع انسان‌ها و طبیعت بر روی زمین است.
اگر نه گرد شدی خاک و بازننشستی
بجمله گرد شدستی کنون بلاد و قفار
هوش مصنوعی: اگر خاک شدی و به زمین نرفتی، اکنون همه جا، چه شهرها و چه بیابان‌ها، از تو پر شده‌اند و تبدیل به گرد و غبار شده‌ای.
بمشرق ار بکند عزم او یکی حرکت
بمغرب اندر پیدا شود ازو آثار
هوش مصنوعی: اگر در شرق تصمیمی گرفته شود، آثار آن تصمیم در غرب نیز به وضوح نمایان خواهد شد.
بفضل او نرسد هیچ معنی از پی آن
که اندکست معانی و فضل او بسیار
هوش مصنوعی: با کمک و رحمت او نمی‌توان به هیچ مفهوم یا معنایی دست یافت، زیرا معانی کم و فضل و رحمت او بسیار گسترده و فراوان است.
بگوی مدحش اگر مدح گفته ای کس را
که مدح اوست ز مدح دگر کس استغفار
هوش مصنوعی: اگر تو کسی را ستایش کرده‌ای، پس درباره‌ی ستایش او صحبت کن، زیرا این ستایش واقعاً به خود او تعلق دارد و نه به دیگران.
در آب پیل از آن ره کند که ایمن نیست
ز بیم آتش آن تیغ تیز جان اوبار
هوش مصنوعی: وقتی فیل در آب حرکت می‌کند، به خاطر ترس از شعله‌های آتش، احتیاط می‌کند و از راهی می‌رود که احساس امنیت بیشتری داشته باشد.
از آنکه گوید آتش بآب در نبود
همی شنو سخن و هیچ استوار مدار
هوش مصنوعی: کسی که می‌گوید آتش در آب نیست، حرفش را بشنو اما هیچ چیزی را به طور قطعی نپذیر.
که تیغ شاه جهاندار چون برهنه شود
بآب ماند و آتش فروزد از کردار
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیر پادشاه جهانی به دست گرفته شود، مانند آب می‌ماند و آتش را بر اثر عمل و رفتار می‌سوزاند.
خدای هیچ ملک را بخواب ننموده است
هزار یک زان کورا بداد و او بیدار
هوش مصنوعی: خداوند هیچ پادشاهی را در خواب قرار نداده است، بلکه به هر یک از آن‌ها بیداری و آگاهی بخشیده که همچنان هوشیار و فعال است.
همیشه تا ز شب تیره بر نتابد روز
همیشه تا ز یم نیل بر نخیزد نار
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان به روشنی روز امیدوار بود تا زمانی که شب تاریک پایان یابد و مثل این که نمی‌توان آتش را از عمق دریا بیرون کشید تا زمانی که از عمق آب بالا نیاید.
بقای شاه جهان باد و عزّ و دولت او
تنش درست و نگهدارش ایزد دادار
هوش مصنوعی: از وجود شاه جهان حفاظت شود و به او عزت و قدرت عطا گردد. خدایی که بخشنده است، او را نگه دارد و سلامت بدارد.
خجسته باد بدو عید و روزه پذرفته
خجسته باد بر او سال و ماه و لیل ونهار
هوش مصنوعی: به او تبریک می‌گویم به خاطر عید و روزه‌اش که مورد قبول واقع شده است. همچنین برای او سال، ماه و شب و روز خوش و مبارک باشد.