گنجور

شمارهٔ ۲۵ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی

به از عید نشناسم از روزگار
نه از مدح خسرو به آموزگار
خداوند عالم کزو وقت ما
همه ساله عیدست لیل ونهار
یمین و امین اختر یمن و امن
که یمنش یمین است و امنش یسار
یمینی که دولت بدو کارگر
امینی که ملّت بدو استوار
از این پیشتر بود گوش ملوک
سوی شاعران معانی گزار
که تا هر چه گویند ما آن کنیم
که ماند ز ما نیکویی یادگار
کنون شاعرانرا بکردار او
دل و دیده ماندست ناچار و چار
که گویند هرچ او کند تا مگر
بدان شعرشان را فزاید شعار
ازو در شگفتی فرو مانده اند
ملوک زمانه صغار و کبار
هزاران هزارش پریچهره است
همه لاله خدّ و بنفشه عذار
کهین گنج او هست چندان کزو
ابر گاو و ماهی گرانست بار
ز گرگنج رخشد گهی رایتش
گهی از در باری و قندهار
نه شیرست ، در بیشه تا کی بود
نه بادست تا کی بود در قفار
ندانند و آنچ اندر این فایده است
بریشان نکردست عقل آشکار
اگر شیر گیران بخسبند خوش
ز شیران تهی کی شود مرغزار
چه ضایع کند مرد عمر عزیز
بروشن می و تیره زلفین یار
نجنبد همی کوه سنگین ز بجای
بر هر کسی سنگ ازآنست خوار
چو در آسیا سنگ جنبان شود
مر او را فراوان بود خواستار
نبارد سرشک از هوا بر زمین
نخیزد سیه ابر تا از بحار
بجنبیدن ابر سازد صدف
زهر قطره‌ای لؤلؤ شاهوار
به قدر آسمان آمد اندر قیاس
به جود آفتاب آن شه نامدار
نه رنجه شود آفتاب از مسیر
نه مانده شود آسمان از مدار
ایا دشمن شاه پیروزگر
ازو ماندی اندر غم و اضطرار
هر آن را که جنبیدش دولتست
ملامت مکن گر نگیرد قرار
به جای بنفشه عنان گیرد او
به جای قدح قبضهٔ ذوالفقار
تو خود آزمودستی او را بسی
به پرخاش دیدستی او را سوار
ازو خورده‌ای آنچه روزیت بود
غنیمت بدو داده‌ای بی‌شمار
که یزدانش از پنج طبع آفرید
چهار اصل و آن پنجمین کارزار
نه تنها تویی بلکه بسیار کس
شد از گرد پیکار او خاکسار
چو باشد به ملک افتخار ملوک
بدو ملک را بیش هست افتخار
به پرهیزگاری رود زین سپس
که بر هرچه بایدش دارد یسار
ز ناداشت هر کو نراند مراد
فرو مانده باشد نه پرهیزگار
همی تا بود ملک و فرمان و شهر
ملک باد فرمانده و شهریار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به از عید نشناسم از روزگار
نه از مدح خسرو به آموزگار
هوش مصنوعی: من هیچ روزی را بهتر از عید نمی‌شناسم و از ستایش پادشاه هم چیزی نمی‌آموزم.
خداوند عالم کزو وقت ما
همه ساله عیدست لیل ونهار
هوش مصنوعی: آفریننده‌ی جهانی که به خاطر او هر سال، روز و شب برای ما به مانند جشن و سرور است.
یمین و امین اختر یمن و امن
که یمنش یمین است و امنش یسار
هوش مصنوعی: این ابیات به توصیف ویژگی‌های خاص و ویژگی‌های مثبت شخصیتی می‌پردازد. در اینجا "یمین" و "امین" به عنوان صفات خوب و مطلوب توصیف شده‌اند، به طوری که در کنار "اختر یمن" به معنای ستاره‌ای از یمن قرار گرفته‌اند. همچنین "امن" به معنای امنیت و آرامش است، که با اشاره به یمن و یسار (خیر) در هم تنیده شده‌اند. در کل، این ابیات به نشان دادن صفاتی همچون خیر و امنیت اشاره دارد.
یمینی که دولت بدو کارگر
امینی که ملّت بدو استوار
هوش مصنوعی: دولت و قدرتی که به او وابسته است، بر حمایت و استواری مردم تکیه دارد.
از این پیشتر بود گوش ملوک
سوی شاعران معانی گزار
هوش مصنوعی: قبل از این، گوش پادشاهان به سخنان شاعران و معانی آن‌ها توجه داشت.
که تا هر چه گویند ما آن کنیم
که ماند ز ما نیکویی یادگار
هوش مصنوعی: ما باید به سخنان دیگران توجه کنیم و تلاش کنیم که اقدامات ما به گونه‌ای باشد که یاد نیکویی از ما به جای بماند.
کنون شاعرانرا بکردار او
دل و دیده ماندست ناچار و چار
هوش مصنوعی: اکنون شاعران با رفتار او دل و چشمشان تحت تأثیر قرار گرفته و چاره‌ای ندارند.
که گویند هرچ او کند تا مگر
بدان شعرشان را فزاید شعار
هوش مصنوعی: گویند هر کاری که او انجام می‌دهد، به این امید است که به شعرشان معنا و ارزشی بیشتر ببخشد.
ازو در شگفتی فرو مانده اند
ملوک زمانه صغار و کبار
هوش مصنوعی: مردان بزرگ و کوچک زمانه از او حیرت زده و شگفت‌زده شده‌اند.
هزاران هزارش پریچهره است
همه لاله خدّ و بنفشه عذار
هوش مصنوعی: هزاران دختر زیبا با چهره‌های دل‌فریب در اینجا وجود دارند، که همچون لاله‌ها و بنفشه‌ها با زیبایی‌های خاص خود درخشش دارند.
کهین گنج او هست چندان کزو
ابر گاو و ماهی گرانست بار
هوش مصنوعی: آن گنجینه‌ای که او دارد، به قدری ارزشمند است که از آن ابرهایی چون گاو و ماهی‌های بزرگ برمی‌بارند.
ز گرگنج رخشد گهی رایتش
گهی از در باری و قندهار
هوش مصنوعی: در برخی اوقات، نمایی ز شکوه و عظمت او به نمایش درمی‌آید، گاهی به صورت پرچم و گاهی در میدان‌های بزرگ و تاریخی مانند بارگاه‌ها و قندهار.
نه شیرست ، در بیشه تا کی بود
نه بادست تا کی بود در قفار
هوش مصنوعی: این متن به نوعی ناپایداری و زوال اشاره دارد. اشاره می‌کند که نه قدرت و شجاعت یک شیر در جنگل همیشه باقی می‌ماند و نه وزش باد در دشت‌ها همیشگی است. به نوعی نشان‌دهنده گذرا بودن اوضاع و شرایط زندگی است.
ندانند و آنچ اندر این فایده است
بریشان نکردست عقل آشکار
هوش مصنوعی: آنان نمی‌دانند و آنچه در این موضوع سودمند است، به خاطر نداشتن عقل آشکار درک نکرده‌اند.
اگر شیر گیران بخسبند خوش
ز شیران تهی کی شود مرغزار
هوش مصنوعی: اگر شیرها بخوابند، پس از آن چگونه می‌تواند دشت از شیرها خالی شود؟
چه ضایع کند مرد عمر عزیز
بروشن می و تیره زلفین یار
هوش مصنوعی: چه مقدار عمر گران‌بهای انسان را می‌تواند نابود کند، وقتی در کنار شراب و موهای تیره معشوقه‌اش است؟
نجنبد همی کوه سنگین ز بجای
بر هر کسی سنگ ازآنست خوار
هوش مصنوعی: کوه سنگین از جابه‌جا شدن جلوگیری می‌کند و هر کس باید بداند که تحمل و بردباری در برابر مشکلات و چالش‌ها می‌تواند او را تقویت کند، در غیر این صورت، به دشواری‌های او افزوده خواهد شد.
چو در آسیا سنگ جنبان شود
مر او را فراوان بود خواستار
هوش مصنوعی: وقتی که در آسیا سنگی به حرکت در می‌آید، انتظار می‌رود که طرفداران و خواهان زیادی پیدا کند.
نبارد سرشک از هوا بر زمین
نخیزد سیه ابر تا از بحار
هوش مصنوعی: اگر از آسمان اشکی نبارد، ابرهای تیره نیز نخواهند آمد و این موضوع بستگی به بهار دارد.
بجنبیدن ابر سازد صدف
زهر قطره‌ای لؤلؤ شاهوار
هوش مصنوعی: ابر به حرکت درآمدن، باعث می‌شود که صدف با هر قطره‌ی باران جواهر نابی را درست کند.
به قدر آسمان آمد اندر قیاس
به جود آفتاب آن شه نامدار
هوش مصنوعی: قدرت بخشندگی آن پادشاه مشهور به اندازه وسعت آسمان است.
نه رنجه شود آفتاب از مسیر
نه مانده شود آسمان از مدار
هوش مصنوعی: خورشید نه از مسیر خود خسته می‌شود و نه آسمان از حرکتش بازمی‌ماند.
ایا دشمن شاه پیروزگر
ازو ماندی اندر غم و اضطرار
هوش مصنوعی: آیا تو که دشمن شاه پیروز هستی، هنوز در غم و اندوه و نگرانی باقی مانده‌ای؟
هر آن را که جنبیدش دولتست
ملامت مکن گر نگیرد قرار
هوش مصنوعی: هر کسی که در تلاش و کوشش است، باید مورد نکوهش قرار نگیرد، حتی اگر به آرامش نرسد.
به جای بنفشه عنان گیرد او
به جای قدح قبضهٔ ذوالفقار
هوش مصنوعی: او به جای گل بنفشه، قدرت و حکمت را در دست می‌گیرد و به جای لیوان، شمشیر ذوالفقار را می‌فشارد.
تو خود آزمودستی او را بسی
به پرخاش دیدستی او را سوار
هوش مصنوعی: تو خود تجربه کرده‌ای که او را بارها در حال خشم و پرخاش دیده‌ای.
ازو خورده‌ای آنچه روزیت بود
غنیمت بدو داده‌ای بی‌شمار
هوش مصنوعی: تو از او آنچه را که روزی‌ات بود گرفته‌ای و به او به اندازه‌ی بی‌شماری نعمت داده‌ای.
که یزدانش از پنج طبع آفرید
چهار اصل و آن پنجمین کارزار
هوش مصنوعی: خداوند از پنج ویژگی یا طبع، چهار اصل را خلق کرد و پنجمین ویژگی، مبارزه و جنگ است.
نه تنها تویی بلکه بسیار کس
شد از گرد پیکار او خاکسار
هوش مصنوعی: نه فقط تو، بلکه بسیاری دیگر نیز به خاطر جنگ او در غم و ناراحتی هستند.
چو باشد به ملک افتخار ملوک
بدو ملک را بیش هست افتخار
هوش مصنوعی: هرگاه در میان پادشاهان، یکی از آنها به افتخار و مقام برسد، آن پادشاه به خودی خود برای کشورش نیز افتخار بیشتری به ارمغان می‌آورد.
به پرهیزگاری رود زین سپس
که بر هرچه بایدش دارد یسار
هوش مصنوعی: کسی که به پرهیزگاری و تقوا روی آورد، به زودی در مسیر درستی قرار می‌گیرد و هرچه که به آن نیاز دارد برایش فراهم می‌شود.
ز ناداشت هر کو نراند مراد
فرو مانده باشد نه پرهیزگار
هوش مصنوعی: کسی که از نداشتن خود رنج می‌کشد و به هدفش نمی‌رسد، دیگر نمی‌تواند خود را پاک و پرهیزگار بنامد.
همی تا بود ملک و فرمان و شهر
ملک باد فرمانده و شهریار
هوش مصنوعی: تا زمانی که سلطنت و حکمرانی و شهر وجود دارد، امیدوارم که فرمانده و پادشاه خوب و با عدلی بر آن‌ها حاکم باشد.

حاشیه ها

1400/07/22 14:10
مجید majidrazzazi@gmail.com

در بیت پنجم  "پیشتر" صحیح است.