شمارهٔ ۲۰ - در مدح سلطان محمود غزنوی
اگر به تیر مه از جامه بیش باید تیر
چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر
وگر زره نبرد باد بر هوای لطیف
چنین که برد زره پاره ها صغیر و کبیر
وگر فرو شود آهن بآب ، و طبع اینست
چرا برآید جوشن همی بر وی غدیر
رز از فراق صبا خون گری و زرد رخیست
رخان زردش برگست و خون دیده عصیر
چو خون شده است سرشک رزان ناشده خون
که رز بصورت پیران شده است ناشده پیر
رز ار ز پیری پژمرد و تیره گشت رواست
جوان و تازه و روشن بسست دولت میر
یمین دولت عالی امین ملت حق
که زیر طاعت و عصیان اوست خلد و سعیر
خدای عزّوجلّ آنچه تو بیندیشی
بیافرید و مر او را نیافرید نظیر
بلوح بر چو قلم رفت از ابتدا سیرش
همی نبشت و همی گفت مدح او بصریر
همیشه هست چهارم سپهر حاسد چوب
از آنکه او را چو بین بود حنا و سریر
به سند و هند ز عکس رخ هزیمتیانش
مر ارغوان را نتوان شناختن ز زریر
بصیر اگر بعداوت بسوی او نگرد
برون جهد ز قفا دیده از دو چشم بصیر
هوای او بلطیفی بصر برون آرد
چو بوی پیرهن یوسف دو چشم ضریر
بدانکه آرد عفو و عطا برد بر او
ز بیگناه غنی بر گناهکار فقیر
خدای سخت و قوی گفت باش آهن را
ز بهر آنکه دو بود اندر آهنش تدبیر
یکی که تیغ بود زو بدست شاه اندر
دگر که باشد در گردن عدو زنجیر
هنر سرشته کند یا گهر برشته کند
محرّری که کند مدح شاه را تحریر
بلفظ دریا گویی ، کفش بود معنی
بخواب دولت بینی ، رخش بود تعبیر
نه مر جلالت را جز از خصال او اصلست
نه مر کفایت را جز از رسوم او تفسیر
ز مس و روی با کسیر زر کنند همی
ز نطق زر کند از مدح او به از اکسیر
چنات براند تدبیر ها که پنداری
همی برابر تدبیر او رود تقدیر
ببوسه دادن نامش بمدح در عنوان
فرو دود بصر از دیده سوی دست دبیر
بزرگ همتش اندر ستارگان سپهر
سخن بواسطه پیدا کند همی بسفیر
ز قوت حرکاتش همی ز سیاره
منجمان نشناسند خیر را ز شریر
همیشه بودی تأثیر آسمان بزمین
ز فضل اوست کنون اندر آسمان تأثیر
ز حلم او اثر ناقصست کوه بلند
ز خشم او عرض زایلست چرخ اثیر
چو شاه قصد عدو کرد ، ورچه دور بود
اجل پذیره شود آردش گرفته اسیر
بدانکه تیر کشیده است شاه حمله کند
ز باد حمله بسوفار زه بدرّد تیر
قیاس شاه چو ابر و محامدش چو سرشک
ضمیر ما چو صدف شاعری چو بحر غزیر
بجود مر کف او را همی حسد کند ابر
از ان سیه ز حسد گشت روی ابر مطیر
گهی ز گرد سپاهش زمانه سرمه کند
گهی بخویشتن اندر دمد بجای عبیر
چنان زیند بشادی موافقان ملک
کز آسمان نبود بر مرادشان تقصیر
بجاه و علم و باقبال و فضل و عزّ و هنر
با من و دین و زی و عقل و رتبت و تو قیر
مخالفان را از بیم او همی دارد
چنانکه دم نتوانند زد مگر ز زحیر
برنج آز و بذلّ نیاز و شدّت فقر
بجهد مور و ببانگ درای و زاری زیر
ز بسکه بیند پیکان شاه روز شکار
به کوه زرین گشته ست دیدۀ نخجیر
ز حرص مدحش اندر زمین ایرانشهر
همی بروید شعر ار پراکنند شعیر
جگر شکافد هنگام زخم ، شمشیرش
بطبع شیر ، مگر شیرش آب داد بشیر
همیشه مرکب او عالمی است پر حرکات
همی خورد حرکات سپهر ازو تشویر
بکوه ماند و سیر ستارگان دارد
بود عجب که کند کوه چون ستاره مسیر
بزیر پای مر او را چه دشت و چه دریا
چه قلعه های فلک برج بیستون همشیر
بدست کندن مر نعل را بسنگ سیاه
فرو نشاند چونانکه سنگ را بخمیر
خدایگانا عزم تو فال فتح دهد
ز مهرگان همایون بفتح مژده پذیر
جهان هر آنچه گرفتی ببندگان دادی
ز بهر آنکه نماند آنچه را که مانده بگیر
همیشه تا ز مدار سپهر و گردش روز
گهی هلال بود ماه و گاه بدر منیر
بزیر دست تو باد این جهان و نعمت او
اگر چه همت تو بیش ازین جهان حقیر
شمارهٔ ۱۹ - در مدح امیر نصر بن ناصر الدین سبکتگین: ای پری روی آدمی پیکرشمارهٔ ۲۱ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید: بدان ماند که یزدان گرو گر
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر به تیر مه از جامه بیش باید تیر
چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر
هوش مصنوعی: اگر قرار است که تیر نیرویی چون ماه را به خود بگیرد، چرا باید بوستان عریان و خالی از زیبایی باشد؟ یعنی زیبایی و جذابیت در حضور تیر عشق و زیبایی است.
وگر زره نبرد باد بر هوای لطیف
چنین که برد زره پاره ها صغیر و کبیر
هوش مصنوعی: اگر نسیم نرمی به اندام آسیب بزند، همانطور که زره را از تن کوچک و بزرگ بینوا جدا میکند.
وگر فرو شود آهن بآب ، و طبع اینست
چرا برآید جوشن همی بر وی غدیر
هوش مصنوعی: اگر آهن در آب فرو برود، با توجه به طبیعتش، چرا زرهای بر روی آن در آب نمیآید؟ این عبارت نشاندهنده این است که برخی چیزها با وجود شرایط خاص، به طور طبیعی رفتار نمیکنند.
رز از فراق صبا خون گری و زرد رخیست
رخان زردش برگست و خون دیده عصیر
هوش مصنوعی: گل سرخ از جدایی نسیم صبحگاهی به شدت غمگین و محزون است، به طوری که چهرهاش زرد و پژمرده شده است. برگهایش همچون اشکهای ریختهاش، رنگی زرد و محنتزده به خود گرفتهاند.
چو خون شده است سرشک رزان ناشده خون
که رز بصورت پیران شده است ناشده پیر
هوش مصنوعی: وقتی اشکها به خون تبدیل شدهاند، رازهای پنهان هم به حال خود باقی ماندهاند و مانند گل سرخی که به چهرهی پیران نمایان شده، اما خودشان هنوز به شکل واقعی خود تبدیل نشدهاند.
رز ار ز پیری پژمرد و تیره گشت رواست
جوان و تازه و روشن بسست دولت میر
هوش مصنوعی: اگر گل به خاطر پیری پژمرده و تیره شود، این امر طبیعی است؛ اما جوان و تازه و روشن بودن یک گل، نشانهای از خوششانسی و رونق است.
یمین دولت عالی امین ملت حق
که زیر طاعت و عصیان اوست خلد و سعیر
هوش مصنوعی: دولت بزرگ و محترم، حمایت کننده ملت و حافظ حق، که اطاعت و نافرمانی او در هر حال مورد توجه است، جایی برای بهشت و آتش سوزان است.
خدای عزّوجلّ آنچه تو بیندیشی
بیافرید و مر او را نیافرید نظیر
هوش مصنوعی: خدای بزرگ هر چه را که تو در ذهن داشته باشی، آفرید و چیزی که او نیافریده، مشابه ندارد.
بلوح بر چو قلم رفت از ابتدا سیرش
همی نبشت و همی گفت مدح او بصریر
هوش مصنوعی: قلم بر لوح نقش میزند و از آغاز سیر زندگی او را مینویسد و مدح و ستایشش را با صدای بلند بیان میکند.
همیشه هست چهارم سپهر حاسد چوب
از آنکه او را چو بین بود حنا و سریر
هوش مصنوعی: همیشه در زندگی افرادی هستند که از موفقیت و زیبایی دیگران حسد میورزند. این حسد ممکن است به خاطر جذابیت یا مقام بالای آنها باشد.
به سند و هند ز عکس رخ هزیمتیانش
مر ارغوان را نتوان شناختن ز زریر
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چهرهاش، کسی نمیتواند رنگ ارغوانی را از طلایی تشخیص دهد.
بصیر اگر بعداوت بسوی او نگرد
برون جهد ز قفا دیده از دو چشم بصیر
هوش مصنوعی: اگر بصیرت و بینش داشته باشی، اگر در مواجهه با دشواریها به سوی او ننگری، تلاش کن که از پشت سر خود را نجات دهی و با دو چشم بصیرت به جلو حرکت کنی.
هوای او بلطیفی بصر برون آرد
چو بوی پیرهن یوسف دو چشم ضریر
هوش مصنوعی: هوا و فضا به قدری دلنشین و لطیف است که چشمهای نابینا هم از آن لذت میبرند؛ مانند بویی که پیراهن یوسف دارد و موجب جلب توجه همه میشود.
بدانکه آرد عفو و عطا برد بر او
ز بیگناه غنی بر گناهکار فقیر
هوش مصنوعی: بدان که بخشش و لطف خداوند، فقیر را از گناه و بیگناهی مستقل میسازد، به طوری که شخص بیگناه را غنی میکند و گناهکار را به فقر و نیاز دچار میسازد.
خدای سخت و قوی گفت باش آهن را
ز بهر آنکه دو بود اندر آهنش تدبیر
هوش مصنوعی: خداوند نیرومند و توانا فرمود که آهن به خاطر این است که دو خاصیت در آن وجود دارد و این خود باعث ایجاد حکمت و تدبیر در آن میشود.
یکی که تیغ بود زو بدست شاه اندر
دگر که باشد در گردن عدو زنجیر
هوش مصنوعی: کسی که در دست شاه شمشیر است، چگونه ممکن است که در گردن دشمن زنجیری باشد؟
هنر سرشته کند یا گهر برشته کند
محرّری که کند مدح شاه را تحریر
هوش مصنوعی: نویسنده با استعداد و هنرمند میتواند هنر و زیبایی را به وجود آورد یا درخشش و ارزشمندی را خلق کند، به شرطی که بتواند ستایش و تمجید از پادشاه را به خوبی به نگارش درآورد.
بلفظ دریا گویی ، کفش بود معنی
بخواب دولت بینی ، رخش بود تعبیر
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی از زیبایی و بزرگی دریا اشاره شده است؛ که ممکن است به راحتی تشخیص داده نشود و نیاز به دقت و توجه بیشتری دارد. همچنین، اگر به خواب و آرامش توجه کنیم، به تصویر زیبایی از یک اسب شکوهمند میرسیم که نشاندهنده شکوه و قدرت است. این تصویرها به ما یادآوری میکنند که در دل چیزهای ساده و روزمره، زیباییهای عمیق و بزرگی نهفته است.
نه مر جلالت را جز از خصال او اصلست
نه مر کفایت را جز از رسوم او تفسیر
هوش مصنوعی: عظمت تو تنها به خاطر ویژگیهای اوست و توانایی تو نیز جز از طریق سنتهای او قابل توضیح نیست.
ز مس و روی با کسیر زر کنند همی
ز نطق زر کند از مدح او به از اکسیر
هوش مصنوعی: ز مس و برنز و با مقدار زیادی طلا، کارهای زیادی انجام میدهند، اما نطق و کلامی که دربارهی او میشود، از حسن مدحش ارزشمندتر از اکسیر است.
چنات براند تدبیر ها که پنداری
همی برابر تدبیر او رود تقدیر
هوش مصنوعی: هر چقدر که شما تدبیر و برنامهریزی کنید، باید بدانید که سرنوشت بر اساس تقدیر الهی پیش میرود و ممکن است اوضاع به گونهای دیگر رقم بخورد.
ببوسه دادن نامش بمدح در عنوان
فرو دود بصر از دیده سوی دست دبیر
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که وقتی از کسی ستایشی میشود، کلام او به قدری دلنشین و جذاب است که باعث میشود اشک در چشمان شنونده جمع شود و به سوی نویسنده آن ستایش نگاه کند.
بزرگ همتش اندر ستارگان سپهر
سخن بواسطه پیدا کند همی بسفیر
هوش مصنوعی: انرژی و ارادهی قوی او موجب میشود که در دنیای بیکران سخن مانند ستارگان در آسمان بدرخشد و درخشش خود را به خوبی نشان دهد.
ز قوت حرکاتش همی ز سیاره
منجمان نشناسند خیر را ز شریر
هوش مصنوعی: از قدرت حرکات او، ستارهشناسان نمیتوانند خوبی را از بدی تشخیص دهند.
همیشه بودی تأثیر آسمان بزمین
ز فضل اوست کنون اندر آسمان تأثیر
هوش مصنوعی: تو همیشه از فضل خداوند، تأثیر آسمان را بر زمین احساس کردهای. حالا اما تأثیر بر آسمان هم به وضوح نمایان شده است.
ز حلم او اثر ناقصست کوه بلند
ز خشم او عرض زایلست چرخ اثیر
هوش مصنوعی: از آرامش و حلم او، نشانههای ناقصی در کوههای بلند دیده میشود و از خشم او، زمین و آسمان به هم میریزد و از بین میرود.
چو شاه قصد عدو کرد ، ورچه دور بود
اجل پذیره شود آردش گرفته اسیر
هوش مصنوعی: وقتی شاه تصمیم میگیرد که با دشمنان روبرو شود، حتی اگر دشمن دور باشد، سرنوشت او ممکن است به نحوی رقم بخورد که در نهایت اسیر شود.
بدانکه تیر کشیده است شاه حمله کند
ز باد حمله بسوفار زه بدرّد تیر
هوش مصنوعی: بدان که تیرانداز، به نشانهای آماده است تا با نیرویی که از باد میگیرد، به سوی دشمن حمله کند و تیرش به هدف برسد.
قیاس شاه چو ابر و محامدش چو سرشک
ضمیر ما چو صدف شاعری چو بحر غزیر
هوش مصنوعی: از شاه میتوان به ابر و از خصائل او به اشک های پاک و دل ما به صدف و شاعری به دریا اشاره کرد. این به وضوح نشاندهنده عمق و زیبایی احساسات و تفکرات ما است.
بجود مر کف او را همی حسد کند ابر
از ان سیه ز حسد گشت روی ابر مطیر
هوش مصنوعی: ابر به خاطر حسد به دست خداوند، آرزو میکند که چون او قدرتی داشته باشد. از همین حسد، رنگش تیره و رویش گرفته است.
گهی ز گرد سپاهش زمانه سرمه کند
گهی بخویشتن اندر دمد بجای عبیر
هوش مصنوعی: در زمانهای مختلف، گاهی اوقات جهان مانند گرد و غباری بر چشمان ما نشسته و ما را تحت تأثیر قرار میدهد، و گاهی نیز به زیبایی خود ما را فرا میگیرد و ما را به فکر و تأمل وا میدارد.
چنان زیند بشادی موافقان ملک
کز آسمان نبود بر مرادشان تقصیر
هوش مصنوعی: آنگونه خوش زندگی میکنند که همراهان و یارانشان در سرزمین شادمان باشند، به گونهای که هیچ کمبودی از آسمان بر آرزوهایشان نرسد.
بجاه و علم و باقبال و فضل و عزّ و هنر
با من و دین و زی و عقل و رتبت و تو قیر
هوش مصنوعی: با احترام به مقام و دانش و خوش شانسی و برتری و هنر و بزرگی من، و همچنین به دین و زندگی و عقل و موقعیت تو، که مانند قیر است.
مخالفان را از بیم او همی دارد
چنانکه دم نتوانند زد مگر ز زحیر
هوش مصنوعی: مخالفان از ترس او چنان میترسند که حتی نمیتوانند نفس بکشند مگر در حال ناله و زاری.
برنج آز و بذلّ نیاز و شدّت فقر
بجهد مور و ببانگ درای و زاری زیر
هوش مصنوعی: برنج و ناچاری در کنار هم آمدهاند و بواسطه سختی فقر، مورچهای با تلاش و فریاد و زاری در حال حرکت است.
ز بسکه بیند پیکان شاه روز شکار
به کوه زرین گشته ست دیدۀ نخجیر
هوش مصنوعی: به خاطر دیدن پیکان شاه در روز شکار، چشم شکارچی به کوه زرین تبدیل شده است.
ز حرص مدحش اندر زمین ایرانشهر
همی بروید شعر ار پراکنند شعیر
هوش مصنوعی: به خاطر علاقه و اشتیاق به وصف او، اشعار دربارهاش در زمین ایران به وفور منتشر میشوند و همچون گیاهان در زمین میرویند، حتی اگر به صورت پراکنده بیان شوند.
جگر شکافد هنگام زخم ، شمشیرش
بطبع شیر ، مگر شیرش آب داد بشیر
هوش مصنوعی: در زمان زخم، دل انسان به شدت درد میکشد، اما اگر دلش به شیرینی عشق و محبت آشنا شود، آن درد را تحمل میکند و تسکین مییابد.
همیشه مرکب او عالمی است پر حرکات
همی خورد حرکات سپهر ازو تشویر
هوش مصنوعی: همیشه وسعت دانش او مانند جهانی پر از جنبش و تحرک است و او از حرکات آسمان و گردش آن تأثیر میپذیرد.
بکوه ماند و سیر ستارگان دارد
بود عجب که کند کوه چون ستاره مسیر
هوش مصنوعی: کوه ایستاده و در آسمان ستارهها در حال حرکت هستند. این عجب است که کوه نیز مانند ستارهها راه خود را میرود.
بزیر پای مر او را چه دشت و چه دریا
چه قلعه های فلک برج بیستون همشیر
هوش مصنوعی: در زیر پای او، چه دشت و دریا و چه قلعههای بلند آسمان، همه چیز در برابر او قرار دارد.
بدست کندن مر نعل را بسنگ سیاه
فرو نشاند چونانکه سنگ را بخمیر
هوش مصنوعی: از پای خود نعل را به کمک سنگ سیاه جدا کرد و این کار را به آرامی انجام داد، مانند اینکه سنگ را در خمیر فرو میبرد.
خدایگانا عزم تو فال فتح دهد
ز مهرگان همایون بفتح مژده پذیر
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، تصمیم و اراده تو باعث میشود که پیروزی به ما بشارت داده شود. از زمان جشن مهرگان، خبر خوشی از پیروزی را بپذیر.
جهان هر آنچه گرفتی ببندگان دادی
ز بهر آنکه نماند آنچه را که مانده بگیر
هوش مصنوعی: دنیا به تو هرچه داده، آن را به بندگان بخشیدی تا اینکه آنچه باقی مانده است را بگیری.
همیشه تا ز مدار سپهر و گردش روز
گهی هلال بود ماه و گاه بدر منیر
هوش مصنوعی: ماه همیشه در مدار آسمان در حال چرخش است؛ گاهی به شکل هلال میباشد و گاهی به صورت کامل و روشن.
بزیر دست تو باد این جهان و نعمت او
اگر چه همت تو بیش ازین جهان حقیر
هوش مصنوعی: جهان و نعمتهای آن در دست توست، هرچند که تلاش و آرزوی تو فراتر از این دنیا و نعمتهای ناچیز آن است.