گنجور

شمارهٔ ۱۸ - در مدح امیر نصر بن سبکتگین

رامش افزای باد و نیک اختر
بر ملک اورمزد شهریور
نامور میر نصر ناصر دین
بوالمظفر که عزم اوست ظفر
رؤیت و خلق اوست جان و خرد
عزم و توفیق او قضا و قدر
تا نبینی و نشنوی سخنش
سخت بی فایده است سمع و بصر
خشم او نام ابر برد برزم
آتشین گشت ابر و قطره شرر
آسمان را عرض نهند همی
همت شاه مر ورا جوهر
آن کف راد او چه گویی چیست
آن سخا پرور عطا گستر
روزگار ملوک را شرفست
روزی اهل فضل را دفتر
رسم او فخر و فعلش از هنرست
لفظ او در و خلقش از عنبر
هر کجا مهر و کین او نبود
که شناسد که چیست نفع و ضرر
عکس شمشیر او مبارز را
آتش انگیزد از میان جگر
چه ز کاغذ کنند بارانی
چه بر زخم او برند سپر
گشت آراسته بصورت او
فلک و انجم و طباع و صور
گر ز جنس فرشته هستش خلق
پس چرا خلق او ز جنس بشر
گر بدریا رسد سیاست او
خون شود آب و ریگ خاکستر
چشم حاسد که بنگرد سوی او
مژگانش بدو کشند حشر
همه در دامن علامت اوست
هر چه اندر همه جهان مفخر
پیش او همچو پیش باد که است
هر چه اندر جهان همه لشکر
منظر اوست مجمع همه فضل
آفرین باد بر چنین منظر
عالمست آن زمین مجلس او
هر بدستی ازو یکی کشور
وهم بر همتش از آن نرسد
که نیارد ز آفتاب گذر
جای ملک اندرین همایون صدر
روی دولت بدین مبارک در
سبب جان مزاج سیرت اوست
سبب تن مزاج ماده و نر
دولت او سرست و شاهی تن
سخت ضایع بود تن بی سر
کمترین لفظ را که او گوید
دو جهان باشد اندرو مضمر
زر اگر خلق شد عزیز بدان
که کند شاه ازو لجام و کمر
گر نباشد مدیح را صفتش
چه مدیح نکو چه هزل و هذر
همچو یاقوت کش نباشد رنگ
پس چه یاقوت باشد و چه حجر
به از و زیر گردش گردون
رحمت ذوالجلال را چه اثر
نبودش آگهی ز آز و نیاز
کهتری را کش او بود مهتر
نه ستم باشد و نه درویشی
اندر آن شهر کو بود داور
خاصه کردش بهشت چیز خدای
که بدان هشت دیدش اندر خور :
زندگانی و ملک و دولت و دین
پادشاهی و عدل و فضل و نظر
تا همی هم بر این نهاد که هست
زیر باشد زمین و چرخ زبر
جاودان شاه باش و کام روا
دوستان شاد و دشمنان مضطر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رامش افزای باد و نیک اختر
بر ملک اورمزد شهریور
هوش مصنوعی: نسیم دلپذیر و ستاره‌های خوش یمن بر سرزمین اورمزد شهریور می‌درخشند و شادی‌آفرینی می‌کنند.
نامور میر نصر ناصر دین
بوالمظفر که عزم اوست ظفر
هوش مصنوعی: این جمله برای فردی به نام میر نصر ناصر دین بوالمظفر است که به موفقیت و پیروزی اشاره دارد. او با اراده و عزم قوی خود، به سمت کامیابی و پیروزی حرکت می‌کند.
رؤیت و خلق اوست جان و خرد
عزم و توفیق او قضا و قدر
هوش مصنوعی: دیدن و وجود او، جان و عقل انسان است، و اراده و موفقیت او، سرنوشت و تقدیر او را شکل می‌دهد.
تا نبینی و نشنوی سخنش
سخت بی فایده است سمع و بصر
هوش مصنوعی: اگر سخن کسی را نشنوی و نبیند، گوش و چشم تو بی‌فایده خواهد بود.
خشم او نام ابر برد برزم
آتشین گشت ابر و قطره شرر
هوش مصنوعی: خشم او همانند ابر در حال خروش است و با این خشم، ابر به آتشی تبدیل می‌شود که قطراتش مانند جرقه‌های آتش پراکنده می‌شوند.
آسمان را عرض نهند همی
همت شاه مر ورا جوهر
هوش مصنوعی: آسمان را به اندازه و ظرفیت خود می‌سنجند و تلاش پادشاه، او را به جوهر و ماهیت واقعی‌اش می‌رساند.
آن کف راد او چه گویی چیست
آن سخا پرور عطا گستر
هوش مصنوعی: کف راد او نشان از بخشش و generosity او دارد، و سخاوت او همچون نشانه‌ای از عطا و کرامتش در تزریق خوبی‌ها به دیگران است. در واقع، آنچه او ارائه می‌دهد و منتشر می‌کند، نمایانگر نوعی بزرگواری و مهربانی است.
روزگار ملوک را شرفست
روزی اهل فضل را دفتر
هوش مصنوعی: در این دنیا، مقام و ارزش آن روزهایی برای پادشاهان و حاکمان بیشتر است که افراد با دانش و فرهیخته در آن فعال باشند و آثار آنها ثبت و ضبط شود.
رسم او فخر و فعلش از هنرست
لفظ او در و خلقش از عنبر
هوش مصنوعی: افتخار او به خاطر رفتار و هنرهایش است، کلمات او مانند در و وجودش مانند عطر خوشبو است.
هر کجا مهر و کین او نبود
که شناسد که چیست نفع و ضرر
هوش مصنوعی: هر جایی که محبت و دشمنی او وجود نداشته باشد، کسی نمی‌تواند درک کند که چه چیزی سودمند است و چه چیزی ضرر دارد.
عکس شمشیر او مبارز را
آتش انگیزد از میان جگر
هوش مصنوعی: تصویر شمشیر او باعث شعله‌ور شدن هیجان و شجاعت در دل مبارز می‌شود.
چه ز کاغذ کنند بارانی
چه بر زخم او برند سپر
هوش مصنوعی: باران چه تأثیری بر کاغذ دارد یا اینکه سپر چگونه می‌تواند از زخم او محافظت کند، هر دو به نوعی نشان‌دهنده‌ی آسیب‌پذیری و اثرپذیری هستند. اینجا به نوعی به موضع‌گیری یا تغییر وضعیت اشاره می‌شود که ممکن است با شرایط محیطی یا آسیب‌های جسمی مرتبط باشد.
گشت آراسته بصورت او
فلک و انجم و طباع و صور
هوش مصنوعی: آسمان و ستاره‌ها و ویژگی‌های طبیعت و اشکال دنیا به زیبایی و شکوه او آراسته شده‌اند.
گر ز جنس فرشته هستش خلق
پس چرا خلق او ز جنس بشر
هوش مصنوعی: اگر انسان‌ها از نوع فرشتگان ساخته شده‌اند، پس چرا خودشان از جنس بشر هستند؟
گر بدریا رسد سیاست او
خون شود آب و ریگ خاکستر
هوش مصنوعی: اگر سیاست او به دریا برسد، خون تبدیل به آب و شن به خاکستر می‌شود.
چشم حاسد که بنگرد سوی او
مژگانش بدو کشند حشر
هوش مصنوعی: وقتی چشم حسود به او نگاه می‌کند، مژگانش به سوی او جلب می‌شود.
همه در دامن علامت اوست
هر چه اندر همه جهان مفخر
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا که مایه فخر است، در وجود و نشانه‌های او قرار دارد.
پیش او همچو پیش باد که است
هر چه اندر جهان همه لشکر
هوش مصنوعی: در مقابل او، مانند پیش‌آمدن باد است و هر چیزی که در جهان وجود دارد، همه آنها تحت فرمان او هستند.
منظر اوست مجمع همه فضل
آفرین باد بر چنین منظر
هوش مصنوعی: چهره او محل تجمع تمام فضایل است. درود بر چنین چهره‌ای!
عالمست آن زمین مجلس او
هر بدستی ازو یکی کشور
هوش مصنوعی: جهان، میدان مجلس اوست و هر کسی که در این دنیا زندگی می‌کند، بخشی از سرزمین او را تشکیل می‌دهد.
وهم بر همتش از آن نرسد
که نیارد ز آفتاب گذر
هوش مصنوعی: تردید و شک بر اراده‌اش تأثیری ندارد، زیرا او نمی‌تواند از نور خورشید دور شود.
جای ملک اندرین همایون صدر
روی دولت بدین مبارک در
هوش مصنوعی: در این مکان پر از برکت، مقام و منزلتی همچون ملک و پادشاهی وجود دارد که نشان‌دهنده رونق و شگفتی دولت است.
سبب جان مزاج سیرت اوست
سبب تن مزاج ماده و نر
هوش مصنوعی: روح و جان انسان تحت تأثیر روحیات و سجایای اوست، در حالی که بدن او به مواد طبیعی و عناصر فیزیکی وابسته است.
دولت او سرست و شاهی تن
سخت ضایع بود تن بی سر
هوش مصنوعی: آنکه صاحب قدرت و مقام است، سرسلسله و محور امور است؛ اما اگر این مقام و قدرت را از دست بدهد، مانند کسی است که بدنش بدون سر باشد و هیچ ارزشی ندارد.
کمترین لفظ را که او گوید
دو جهان باشد اندرو مضمر
هوش مصنوعی: هر کلمه‌ای که او می‌گوید، کوچک‌ترین واژه‌اش در بر دارنده معانی و مفاهیمی است که می‌تواند دو جهان را در خود داشته باشد.
زر اگر خلق شد عزیز بدان
که کند شاه ازو لجام و کمر
هوش مصنوعی: اگر طلا به وجود آمد و مورد احترام قرار گرفت، بدان که پادشاه از آن برای کنترل و قدرت خود استفاده می‌کند.
گر نباشد مدیح را صفتش
چه مدیح نکو چه هزل و هذر
هوش مصنوعی: اگر توصیفی برای کسی وجود نداشته باشد، دیگر چه اهمیتی دارد که آن توصیف به چه شکلی باشد، چه خوب و زیبا باشد و چه بی‌معنی و زشت.
همچو یاقوت کش نباشد رنگ
پس چه یاقوت باشد و چه حجر
هوش مصنوعی: مانند یاقوت، رنگی ندارد که به آن تمایز بدهد، پس فرقی نمی‌کند که یاقوت باشد یا سنگی دیگر.
به از و زیر گردش گردون
رحمت ذوالجلال را چه اثر
هوش مصنوعی: آسمان و چرخش آن هیچ تأثیری بر رحمت بی‌پایان خداوند جلال‌مند ندارد.
نبودش آگهی ز آز و نیاز
کهتری را کش او بود مهتر
هوش مصنوعی: او هیچ اطلاعی از خواسته‌ها و نیازهای خود ندارد، چون بزرگی و مقام او از جانب کشیده خودش است.
نه ستم باشد و نه درویشی
اندر آن شهر کو بود داور
هوش مصنوعی: در آن شهر نه ظلمی وجود دارد و نه فقر و بی‌پولی، چون در آنجا کسی هست که عدالت را برقرار کند.
خاصه کردش بهشت چیز خدای
که بدان هشت دیدش اندر خور :
هوش مصنوعی: بهشت به خاطر خداوند خاص و ویژه‌ای است که او را آن‌چنان می‌بیند که شایسته‌ی آن است.
زندگانی و ملک و دولت و دین
پادشاهی و عدل و فضل و نظر
هوش مصنوعی: زندگی، حکومت، قدرت و دین، همه به همراه حکومت عادلی که در آن فضیلت و تفکر جای دارد.
تا همی هم بر این نهاد که هست
زیر باشد زمین و چرخ زبر
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به نظام حاکم بر جهان دارد. در اینجا، بیان می‌شود که در این ساختار، زمین در زیر و آسمان در بالاست؛ به این معنی که هر چیز در جای خود قرار دارد و نظم خاصی حاکم است. به طور کلی، ممکن است به مفهوم تعادل و هماهنگی در جهان اشاره کند.
جاودان شاه باش و کام روا
دوستان شاد و دشمنان مضطر
هوش مصنوعی: همواره در مقام پادشاهی باقی بمان و در انجام خواسته‌های خود موفق باش. دوستانت شاد و خوشحال باشند و دشمنانت در اضطراب و ناامنی به سر ببرند.