گنجور

شمارهٔ ۱۷

نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
باد تا بویش بخود برکرد مشک آورد بار
چشم من گوهر فروش و زلف او عطار شد
زین کفم پر مشک ناب و زان پر از لؤلؤ کنار
بار عشقش من کشم زلفین او گشته ست کوژ
انده هجران مرا و جسم او شد سوکوار
ابر بارنده گر از دریا بر آید عشق او
مر مرا ز آتش برآورده است ابر سیل بار
سیل بار ابر است قطره اش بیجاده گون
قطره بیجاده بود چون باشد از آتش بخار
همت درگاه او عالیتر از اوج فلک
گرد شادروان او کافیتر از موج بحار
تا پدید آید رسوم و سیرت میمون او
مردمی را طالب آمد راستی را خواستار
علم او دارد جمال و عدل او دارد شرف
فخر او دارد قوام و فضل او دارد عیار
بدسکال ملک او روزی ازو اندیشه کرد
دیده در چشمش خسک شد سوی بر تن ذوالفقار
حاسدان و دشمنان را از نهیب و هیبتش
ریشه های زعفران گشته ست چون دندان مار
پاک چون دین است و عالی چون حق و شیرین چو جان
راد چون بحر و قوی چون چرخ و روشن چون نهار
قدر او اندر نیامد زیر دوران فلک
فضل او اندر نیامد زیر قانون شمار
گر نبودی عزم او دولت نبودی پیشرو
ور نبودی حزم او ملکت نبودی استوار
خواسته زی ما عزیز و خوار باشد خواستن
خواستن زی عزیز و خواسته گشته ست خوار
حلم او کوه است و جودش بحر و رایش آفتاب
قدر او گردان و حزمش سدّ و عزمش روزگار
هیچ حاصل نامد از گیتی اگر بی او بود
زو پدید آمد تو گوئی طبع گیتی هر چهار
از گرانی حلم او خاک و ز پاکی طبع باد
از روانی حکم او آب و ز تیزی خشم نار
نیکنام است و عجب باشد جوان نیکنام
بردبار است و عجبتر پادشاه بردبار
حق نصیب و حقور است و حق شکار و حق سخن
حق نشان و حق پسند و حق شناس و حق گزار
رحمت صرف است گویی صورتش در بزمگاه
قدرت محض است گویی باز روز کارزار
روی جوید تیغ او از جسم سالاران نصیب
دیده گیرد تیر او از جسم جبّاران شکار
زیر زخم تیغ او بگشاید از فولاد خون
زیر نعل اسب او برخیزد از خارا غبار
سنگ یکسان است زیر ضربت او با حریر
دشت یکسان است پیش حملۀ او با حصار
زو دو چیز اندر دو چیز نامور صورت گرفت
فضلش اندر اتفاق و فعلش اندر افتخار
دشمنش راهست ازو در سر دو چیز اندر دو چیز
تن به زیر اضطراب و جان به زیر اضطرار
آسمان و دهر و خورشید است و دریای بموج
روز بزم و روز رزم و روز چنگ و روز بار
آسمان خواسته بخش است و دهر شیر گیر
آفتاب چرخ فرسای است و دریای سوار
از عوار و عیب دنیا هر کسی آگاه بود
تا بیامد شاه و بیرون کرد ازو عیب و عوار
گر نبودی عادت او جود نگرفتی شرف
ور نبودی دولت او ملک نگرفتی قرار
ای به هر فضلی ستوده ، وی به هر فخری پدید
امر تو دارد نهاده بر سر دولت عذار
اورمزد مهر ماه آمد رسول مهرگان
مانده زی ما از بزرگان اوایل یادگار
بر تو فرخ باد و کار تو به کام دوستان
هر کجا باشی سپهرت خاضع و یزدانت یار
تا بسیجیده ست عالم تا نگاریده ست تن
تا پسندیده ست فخر و ناپسندیده ست عار
شاه گیتی باش دائم شادکام و شادمان
صدر شاهان باش دائم کامران و کامگار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
هوش مصنوعی: نافه (مروارید) نشان‌دهنده زیبایی و جذابیت است که در زیر آن، گل‌های لاله به وفور موجودند و این گل‌ها در زیر این زیبایی به شکل شگفت‌انگیزی شکسته شده‌اند.
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
هوش مصنوعی: خانه‌اش همیشه با رنگ و بوی او مانند بهشتی دل‌انگیز است و روزهایش به‌واسطه وجود او مثل بهار شکوفا و سرشار از طراوت است.
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
باد تا بویش بخود برکرد مشک آورد بار
هوش مصنوعی: چشمان به زیبایی او خیره شد و در نتیجه، گل لاله شکوفا شد. نسیمی وزید که عطر خوش او را به همراه داشت و مشک را به یاد آورد.
چشم من گوهر فروش و زلف او عطار شد
زین کفم پر مشک ناب و زان پر از لؤلؤ کنار
هوش مصنوعی: چشم من مانند جواهر فروش است و موی او مانند عطار شده است. در دستان من مشک خالص و در دستان او مرواریدهای زیبا وجود دارد.
بار عشقش من کشم زلفین او گشته ست کوژ
انده هجران مرا و جسم او شد سوکوار
هوش مصنوعی: من باری از عشق او را بر دوش می‌کشم؛ موهای او تاب خورده و پیچ‌خورده‌اند. اندوه جدایی او مرا آزار می‌دهد و جسم او به مانند جسدی بی‌جان شده است.
ابر بارنده گر از دریا بر آید عشق او
مر مرا ز آتش برآورده است ابر سیل بار
هوش مصنوعی: اگر ابر باران‌زا از دریا بیفتد، عشق او مرا از آتش نجات داده است، همان‌طور که ابر سیل‌های بارانی را به‌همراه دارد.
سیل بار ابر است قطره اش بیجاده گون
قطره بیجاده بود چون باشد از آتش بخار
هوش مصنوعی: بارش باران نتیجه‌ی تجمع ابرهاست و قطره‌ها بی‌راه و بی‌هدف نیستند؛ همانطور که قطره‌ای از بخار حاصل از آتش نمی‌تواند بدون دلیل و علت ایجاد شود.
همت درگاه او عالیتر از اوج فلک
گرد شادروان او کافیتر از موج بحار
هوش مصنوعی: همت و اراده‌ی درگاه خداوندی از بالاترین نقاط آسمان نیز برتر است و نعمت‌های او از تمامی امواج دریاها نیز کافی‌تر و فراوان‌تر است.
تا پدید آید رسوم و سیرت میمون او
مردمی را طالب آمد راستی را خواستار
هوش مصنوعی: برای اینکه آداب و رفتار نیکو جلوه‌گر شود، مردمی پیدا شدند که طالب حقیقت و راست‌گویی هستند.
علم او دارد جمال و عدل او دارد شرف
فخر او دارد قوام و فضل او دارد عیار
هوش مصنوعی: دانش او زیبا و منصفانه است، بزرگی او برتری و ممتاز بودنش را می‌سازد، و ویژگی‌های او باعث استحکام و ارزشش می‌شود.
بدسکال ملک او روزی ازو اندیشه کرد
دیده در چشمش خسک شد سوی بر تن ذوالفقار
هوش مصنوعی: در روزی، ملک بدسیرت به فکر او افتاد و وقتی به چشمش نگاه کرد، دید که غم و اندوه بر چهره‌اش نشسته است و همچنین حس کرد که به سوی بدن ذوالفقار می‌نگرد.
حاسدان و دشمنان را از نهیب و هیبتش
ریشه های زعفران گشته ست چون دندان مار
هوش مصنوعی: دشمنان و حسودان از قدرت و جلال او به شدت نگران شده‌اند و مانند ریشه‌های زعفران شده‌اند که زمانی زیبا و قیمتی بودند، اما حالا از ترس و وحشت به وجود عجیبی تبدیل شده‌اند، مانند دندان ماری که خطرناک و خوف‌انگیز است.
پاک چون دین است و عالی چون حق و شیرین چو جان
راد چون بحر و قوی چون چرخ و روشن چون نهار
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر ویژگی‌های مثبت و برجسته‌ای است که به نوعی با صفات عالی و دوست‌داشتنی مرتبط است. به پاکی دین، بلندی و عظمت حقیقت، شیرینی و اهمیت جان، عمق و نیرو از دریا، استحکام و قدرت چرخ، و روشنی و تابندگی روز اشاره دارد. این صفات نشان‌دهنده زیبایی و ارزش‌هایی هستند که در زندگی و وجود انسان‌ها قابل مشاهده‌اند.
قدر او اندر نیامد زیر دوران فلک
فضل او اندر نیامد زیر قانون شمار
هوش مصنوعی: قدر و ارزش او در زیر چرخش دنیا قابل درک نیست و فضیلت او به هیچ قانونی قابل اندازه‌گیری نمی‌باشد.
گر نبودی عزم او دولت نبودی پیشرو
ور نبودی حزم او ملکت نبودی استوار
هوش مصنوعی: اگر اراده او نبود، موفقیت هم وجود نداشت، و اگر احتیاط او نبود، کشور هم استواری نداشت.
خواسته زی ما عزیز و خوار باشد خواستن
خواستن زی عزیز و خواسته گشته ست خوار
هوش مصنوعی: اگر ما چیزی را بخواهیم، باید آن را عزیز و ارزشمند بدانیم. اگر خواسته‌ای از کسی داشته باشیم و آن را کم‌ارزش کنیم، درواقع خود آن خواسته نیز کم‌ارزش خواهد شد.
حلم او کوه است و جودش بحر و رایش آفتاب
قدر او گردان و حزمش سدّ و عزمش روزگار
هوش مصنوعی: خصلت بردباری او مانند کوه است، بخشندگی‌اش چون دریا، مشورت‌هایش مانند نور آفتاب و ارزش او در جامعه همچون یک گرداننده معتبر. احتیاط و تدبیرش مثل دیواری محکم و عزم و اراده‌اش مانند گذر زمان قوی و استوار است.
هیچ حاصل نامد از گیتی اگر بی او بود
زو پدید آمد تو گوئی طبع گیتی هر چهار
هوش مصنوعی: هیچ چیز با ارزشی از دنیا به دست نمی‌آید اگر او در آن نباشد. گویا که طبع و ذات جهان تنها به خاطر وجود او شکل گرفته است.
از گرانی حلم او خاک و ز پاکی طبع باد
از روانی حکم او آب و ز تیزی خشم نار
هوش مصنوعی: از شدت بردباری او، زمین را مانند خاکی شسته می‌شود و از پاک بودن روح او، مانند آبی زلال، احکامش جاری می‌شود. و از تندی خشم او، آتش به وجود می‌آید.
نیکنام است و عجب باشد جوان نیکنام
بردبار است و عجبتر پادشاه بردبار
هوش مصنوعی: شایسته و نیک‌نام بودن یک جوان امر شگفت‌انگیزی نیست، اما وقتی که او صبور هم باشد، این شگفتی بیشتر می‌شود. از سوی دیگر، اینکه یک پادشاه هم صبر داشته باشد، واقعا اعجاب‌آور است.
حق نصیب و حقور است و حق شکار و حق سخن
حق نشان و حق پسند و حق شناس و حق گزار
هوش مصنوعی: حقوق و سهم‌ها به درستی مشخص شده‌اند؛ حق هر چیز از جمله شکار و گفتار، باید درست شناخته و پذیرفته شود.
رحمت صرف است گویی صورتش در بزمگاه
قدرت محض است گویی باز روز کارزار
هوش مصنوعی: رحمت همچون یک هدیه است و به نظر می‌رسد که در یک جشن بزرگ قدرت نمایی می‌کند. این رحمت دوباره یادآور روزهای نبرد و تلاش است.
روی جوید تیغ او از جسم سالاران نصیب
دیده گیرد تیر او از جسم جبّاران شکار
هوش مصنوعی: تیغ او بر روی باد، از بدن بزرگان سهمی می‌گیرد و تیر او از جسم قدرتمندان شکار می‌کند.
زیر زخم تیغ او بگشاید از فولاد خون
زیر نعل اسب او برخیزد از خارا غبار
هوش مصنوعی: زیر ضربه‌های تیز شمشیر او، زخم‌ها باز می‌شوند و خون می‌ریزد. با پاهایی که از نعل اسب او به زمین می‌زند، گرد و غبار از سنگ‌ها بلند می‌شود.
سنگ یکسان است زیر ضربت او با حریر
دشت یکسان است پیش حملۀ او با حصار
هوش مصنوعی: هر دو چیز، یعنی سنگ و حریر، در برابر ضربه او یکسان هستند و هیچ تفاوتی نمی‌کنند، مانند اینکه دشت در برابر حمله او و حصار هیچ تمایزی ندارد.
زو دو چیز اندر دو چیز نامور صورت گرفت
فضلش اندر اتفاق و فعلش اندر افتخار
هوش مصنوعی: از دو ویژگی در دو زمینه مشهور شد: یکی به خاطر فضیلتش که در هماهنگی است و دیگری به خاطر کارش که در افتخار نمود دارد.
دشمنش راهست ازو در سر دو چیز اندر دو چیز
تن به زیر اضطراب و جان به زیر اضطرار
هوش مصنوعی: دشمن او در قلبش دو احساس وجود دارد؛ یکی نگرانی و دیگری اضطراب. او به خاطر این دو، زندگی‌اش را به سختی می‌گذراند و همواره در حالت پریشانی و ناامنی به سر می‌برد.
آسمان و دهر و خورشید است و دریای بموج
روز بزم و روز رزم و روز چنگ و روز بار
هوش مصنوعی: آسمان، زمان و خورشید وجود دارند، و دریا پر از امواج است. روزها به وقت شادی و جشن، به وقت جنگ و جدال، به وقت نوازش و در نهایت به وقت بارش باران تقسیم می‌شوند.
آسمان خواسته بخش است و دهر شیر گیر
آفتاب چرخ فرسای است و دریای سوار
هوش مصنوعی: آسمان تمایلی به بخشش دارد و زمان را می‌توان به شیر غران آفتاب تشبیه کرد که در حال چرخش است و دریا نیز مانند سوار بر این موج‌ها است.
از عوار و عیب دنیا هر کسی آگاه بود
تا بیامد شاه و بیرون کرد ازو عیب و عوار
هوش مصنوعی: هر کسی که از مشکلات و نواقص دنیا آگاهی داشت، زمانی که شاه آمد، او را از آن عیب‌ها و مشکلات رها کرد.
گر نبودی عادت او جود نگرفتی شرف
ور نبودی دولت او ملک نگرفتی قرار
هوش مصنوعی: اگر ویژگی بخشش او نبود، تو شرافت را به دست نمی‌آوردی و اگر نعمت و خوش‌شانسی او نبود، هرگز آرامش و سلطنت را کسب نمی‌کردی.
ای به هر فضلی ستوده ، وی به هر فخری پدید
امر تو دارد نهاده بر سر دولت عذار
هوش مصنوعی: ای کسی که در هر فضیلت ستایش شده‌ای و در هر افتخاری نمایان هستی، حقیقت تو بر تو چیره شده و مقام تو بر زیبایی چهره‌ات قرار گرفته است.
اورمزد مهر ماه آمد رسول مهرگان
مانده زی ما از بزرگان اوایل یادگار
هوش مصنوعی: مهرماه را اورمزد فرستاده است و پیام‌آور مهرگان با ما از بزرگانی که در اوایل زمان بوده‌اند، یادگاری به جا مانده است.
بر تو فرخ باد و کار تو به کام دوستان
هر کجا باشی سپهرت خاضع و یزدانت یار
هوش مصنوعی: برای تو خوشی و شادی آرزو می‌کنم و امیدوارم هر کاری که انجام می‌دهی به نفع دوستانت باشد. هر جا که باشی، آسمانت همیشه فروتن و یارت در کنار تو باشد.
تا بسیجیده ست عالم تا نگاریده ست تن
تا پسندیده ست فخر و ناپسندیده ست عار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان‌ها به شدت به دنیا و زیبایی‌های آن مشغول هستند و تلاش می‌کنند تا خود را در بهترین شکل نشان دهند، در حالی که برخی از ویژگی‌ها و رفتارها ممکن است برای جامعه ناپسند تلقی شود. به عبارت دیگر، در این دنیا، افراد بیشتر به ظاهر و ظواهر توجه دارند و در جستجوی افتخار و مقام هستند، اما برخی از گرایش‌ها یا رفتارها را نباید نادیده گرفت که جامعه آن‌ها را زشت می‌داند.
شاه گیتی باش دائم شادکام و شادمان
صدر شاهان باش دائم کامران و کامگار
هوش مصنوعی: پادشاه جهان همیشه خوشحال و خوشنود باشد و در مقام و جایگاه خود همیشه موفق و پیروز باشد.

حاشیه ها

1399/05/03 12:08
بهیار سپیدان

درود بر شما
بیت نخست اصلاح لازم دارد زیرا وزن چهار فاعلاتن را ندارد
لاله دراد فاعلاتن
زیر اندر فا علاتن
اما بقیه خارج از وزن است.

1402/02/03 04:05
یزدانپناه عسکری

27- دشمنش راهست ازو در سر دو چیز اندر دو چیز - تن به زیر اضطراب و جان به زیر اضطرار

***

[عین القضات همدانی*]

آدمی در حرکات و سکنات مضطر است

[یزدانپناه عسکری]

درک  آدمی از جایگاه دلواپسی

* نامه های عین القضات همدانی ج1 به اهتمام دکترعلینقی منزوی –دکتر عفیف عسیران .تهران: انتشارات اساطیر 1377-ص336