شمارهٔ ۱۵ - در مدح امیر نصر بن ناصر الدین سبکتگین
غنودستند بر ماه منور
خط و زلفین آن بت روی دلبر
یکی را سنبل نو رسته بالین
یکی را لالۀ خود روی بستر
ز مشکین جعد زنجیرست گویی
ز عنبر حلقۀ زلفین چنبر
یکی را نقرۀ بی بار نافه است
یکی را آینۀ بی زنگ مجمر
رخ و چشمش ز دو وقت مخالف
دو چیز آرند هر دو مست بنگر
یکی از ماه آذار آب لاله
یکی از ماه آذر چشم عبهر
چو نیکو چهره و قدّش ببیند
شود از نعت هر دو عقل مضطر
یکی را لعبت کشمیر خواند
یکی را برکشیده سرو کشمر
بر وی و موی او بنگر که بینی
بی آذر هر دوانرا فعل آذر
یکی بی دود ، سال و ماه تیره
یکی بی نور ، روز و شب منور
بدندان و لبش بنگر بعبرت
دو معنی هر یکی را بود همبر
یکی لؤلوی عمانی و پروین
یکی یاقوت رمّانی و شکر
مرا بهره دو چیز آمد ز گیتی
دل پاک و زبان مدح گستر
یکی بر مهر جانان وقف کردم
یکی بر آفرین شاه کشور
سپهسالار مشرق کز جمالش
دو پیکر کرد عقل اندر دو پیکر
یکی از فرّ یزدانی مهیّا
یکی از عقل نورانی مصور
نظام آنگه پذیرد ملک و دولت
که نصرت با ظفر باشد برابر
یکی از نصر خیزد ، نام خسرو
یکی از کنیت او بوالمظفر
مبارک دست او دو گونه ابرست
کشندۀ دشمنست و دوست پرور
یکی با تیغ و بارانش همه خون
یکی با بذل و بارانش همه زر
بروز رزم او بسیار بینی
گو لشکر شکار و گرد صفدر
یکی را زخم تیرش کرده بیجان
یکی را ضرب تیغش کرده بیسر
اگر خواهندۀ رزمش به میدان
بود اسفندیار و رستم زر
یکی را مغز خارد نیش افعی
یکی را دیده درآید غضنفر
ز بأس و همتش دو صورت آمد
مرکب گشته هر دو یک بدیگر
یکی را آتش رخشنده بنده
یکی را گنبد گردنده چاکر
اگر فرمان دهدشان رای خسرو
بفال نیک او بی رنج لشکر
یکی از خلخ آرد خرگه خان
یکی از روم شادروان قیصر
وگر لشکر بودشان وقت جنبش
مناقبهای شاه فرخ اختر
یکی را خلد منزلگاه باید
یکی را عالم علوی معسکر
وگر شاه جهان از خامصۀ خویش
دهدشان خلعت زیبا و درخور
یکی را باید از تقدیر مرکب
یکی را باید از توفیق افسر
ز کلک شاه وصفی کرد خواهم
دو شاخش را بدو معنی مفسّر
یکی مر جهل را ضرّی است بی نفع
یکی مر علم را نفعی است بی ضر
دو برهان بینی اندر جنبش او
بهر دو باز بسته اصل و گوهر
یکی داند ز رمز فضل معنی
یکی دارد ز راز غیب چادر
بجنبد تا همی پیرایه بخشد
بجنبش لفظ معنی را ز گوهر
یکی چون عقد مروارید خوشاب
یکی چون رشتۀ یاقوت احمر
همی نقش و ادب را سخره دارد
دو شاخ او بدست خسرو اندر
یکی چون خامه اندر دست مانی
یکی چون رنده اندر دست آزر
همیشه خدمتش دو کار دارد
نبندد ساعتی آن هر دو را در
یکی معروف گرداند بمعروف
یکی منکر کند دل را ز منکر
اگر مر جاه و جودش را خداوند
بدادی صورتی مخصوص و منظر
یکی اندر فلک خورشیدی بودی
یکی اندر زمین دریای اخضر
کرام الکاتبینش گر ببیند
که بنویسد بروز داد داور
یکی گوید که مهدی گشت پیدا
یکی گوید نبی الله اکبر
یکی منجوق و شادروان ملکش
بجای دولت او هر دو معبر
یکی پیوسته از ماهیست تا ماه
یکی گسترده از چین تا بخاور
بروز جنگ تیغ او و گرزش
بزور بازوی شاه دلاور
یکی جیحون خون راند بصحرا
یکی هامون کند سد سکندر
بهیجا پیشه آموزد ز دستش
سنان نیزۀ خطی و خنجر
یکی دل بیند اندر درع و خفتان
یکی مو بیند اندر ترک و مغفر
چو برمالد برزم اندر کمان را
اجل بینی نهان درباد صرصر
یکی گشته کمانش را زه و توز
یکی مر تیر او را تولی و پر
سیاست راندن و فرّش بمجلس
دو فرع آمد ز یک اصل مطهر
یکی مر عدل را سایۀ خدایی
یکی مر فضل را مهر پیمبر
ز عالی همت و جسم همایون
دو عالم را دو سالارست و سرور
یکی سالار ارواحست آنجا
یکی سالار اجسام است ایدر
اگر علم و شجاعت را بجویی
بنزد او بیابیشان مجاور
یکی را عالم علوی متابع
یکی را عالم سفلی مسخر
اگر تنصیف گیرد آفرینش
شود گیتیش دو گونه مسخر
یکی موجود گردانندۀ خیر
یکی معدوم گردانندۀ شر
همی تا باغ و راغ و رود و کشته
چو آید ماه فروردین بآخر
یکی را ابر بخشد کله سبز
یکی را باد دیبای مطیّر
ز آب روی چشم شاه جز وی
معنبر گشت و مایه نامعنبر
شود آبستن از گل شاخ و گردد
زمین چون کودکی با زیب و با فر
یکی را لؤلؤ ناسفته فرزند
یکی را ابر لؤلؤ بار مادر
بملک اندر همی بادند باقی
بکام دوستان آن دو برادر
یکی شاه جهان چونانکه خود هست
یکی سالار و از شادی توانگر
شمارهٔ ۱۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی: چه چیزست رخساره و زلف دلبرشمارهٔ ۱۶ - نیز در مدح امیر نصر بن ناصر الدین: پدید آرد آن سرو بیجاده بر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غنودستند بر ماه منور
خط و زلفین آن بت روی دلبر
هوش مصنوعی: دختران زیبای من با خط و موهای مشکی و پر پیچ و تاب، درخشش ماه را تحتالشعاع قرار دادهاند.
یکی را سنبل نو رسته بالین
یکی را لالۀ خود روی بستر
هوش مصنوعی: یکی از آنها گلی تازه در کنار سر او شکوفا شده و دیگری گلی زیبا در بسترش وجود دارد.
ز مشکین جعد زنجیرست گویی
ز عنبر حلقۀ زلفین چنبر
هوش مصنوعی: موهای بافته و زیبا به مانند زنجیری از مشک به نظر میرسند و حلقههای زلف او شبیه به عطر دلانگیز عنبر است.
یکی را نقرۀ بی بار نافه است
یکی را آینۀ بی زنگ مجمر
هوش مصنوعی: یکی از آنها نقرهای دارد که هیچ وزنی ندارد و دیگری آیینهای دارد که هیچ زنگاری بر آن نیست.
رخ و چشمش ز دو وقت مخالف
دو چیز آرند هر دو مست بنگر
هوش مصنوعی: صورت و چشمان او به دلایل متفاوت، مانند دو موضوع متضاد، هر دو را به حالت مستی مینگراند.
یکی از ماه آذار آب لاله
یکی از ماه آذر چشم عبهر
هوش مصنوعی: در یکی از ماههای آذر، زیبایی و لطافت گل لاله در کنار زیبایی چشمان یک دختر میدرخشد.
چو نیکو چهره و قدّش ببیند
شود از نعت هر دو عقل مضطر
هوش مصنوعی: وقتی کسی چهره و قامت زیبا او را ببیند، از توصیف هر دو عقل به حیرت میافتد.
یکی را لعبت کشمیر خواند
یکی را برکشیده سرو کشمر
هوش مصنوعی: یکی را دخترک کشمیر نامید و دیگری را سرو زیبای کشمر توصیف کرد.
بر وی و موی او بنگر که بینی
بی آذر هر دوانرا فعل آذر
هوش مصنوعی: به او و موهایش توجه کن که میبینی بدون آتش، هر دوی آنها فعل آتش را به نمایش میگذارند.
یکی بی دود ، سال و ماه تیره
یکی بی نور ، روز و شب منور
هوش مصنوعی: یک نفر بدون دردسر، مانند سال و ماهی تیره و دیگری بدون روشنایی، مانند روز و شب روشن است.
بدندان و لبش بنگر بعبرت
دو معنی هر یکی را بود همبر
هوش مصنوعی: به دندانها و لبهایش نگاه کن، که نشاندهندهی دو مفهوم است و هر کدام از آنها به نوعی با هم ارتباط دارند.
یکی لؤلوی عمانی و پروین
یکی یاقوت رمّانی و شکر
هوش مصنوعی: یکی از آنها لؤلویی از عمان و دیگری ستارهای مانند پروین است؛ یکی دیگر هم یاقوتی از روم و شیرینی مانند شکر دارد.
مرا بهره دو چیز آمد ز گیتی
دل پاک و زبان مدح گستر
هوش مصنوعی: من از دنیا تنها دو نعمت دارم: دل پاک و زبانی که به ستایش و نیایش میپردازد.
یکی بر مهر جانان وقف کردم
یکی بر آفرین شاه کشور
هوش مصنوعی: یک بار عشق محبوبم را فدای او کردهام و بار دیگر، زیبایی آفرینش را به یاد دارم.
سپهسالار مشرق کز جمالش
دو پیکر کرد عقل اندر دو پیکر
هوش مصنوعی: فرماندهی بزرگ شرق، به واسطهی زیباییاش، عقل را در دو شکل متفاوت تجلی کرد.
یکی از فرّ یزدانی مهیّا
یکی از عقل نورانی مصور
هوش مصنوعی: یک نور الهی و با شکوه آماده شده و یکی از عقل پاک و روشن به تصویر کشیده شده است.
نظام آنگه پذیرد ملک و دولت
که نصرت با ظفر باشد برابر
هوش مصنوعی: حکومت و اداره کشور زمانی به خوبی پیش میرود که پیروزی و یاری در کنار هم وجود داشته باشد.
یکی از نصر خیزد ، نام خسرو
یکی از کنیت او بوالمظفر
هوش مصنوعی: یکی به نام خسرو از نصر به دنیا میآید و یک نام دیگر او، ابوالمظفر است.
مبارک دست او دو گونه ابرست
کشندۀ دشمنست و دوست پرور
هوش مصنوعی: دست او دو ویژگی دارد: یکی اینکه مانند ابر دشمنان را عقب میزند و دیگری اینکه دوستان را تربیت و پرورش میدهد.
یکی با تیغ و بارانش همه خون
یکی با بذل و بارانش همه زر
هوش مصنوعی: در این بیت به دو نوع بخشش و رفتار اشاره شده است. یکی انسانی را تصویر میکند که با شمشیر و در شرایط سخت مانند طوفان، خون خود را فدای دیگران میکند. دیگری فردی است که با بخشش و generosity به دیگران زر و ثروت میدهد. این دو شخصیت هر کدام به نوعی با چالشها و مشکلات مواجه هستند، اما یکی از آنها جان خود را برای دیگران میگذارد و دیگری دارایی خود را.
بروز رزم او بسیار بینی
گو لشکر شکار و گرد صفدر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت و توانایی رزمندهای میپردازد که میتوانی او را در میدان جنگ ببینی، به گونهای که لشکر و سپاهیانش را به سوی شکار و پیروزی هدایت میکند.
یکی را زخم تیرش کرده بیجان
یکی را ضرب تیغش کرده بیسر
هوش مصنوعی: یکی از افراد بر اثر زخم تیر جان باخته، و فرد دیگری به خاطر ضربهی شمشیر، سر خود را از دست داده است.
اگر خواهندۀ رزمش به میدان
بود اسفندیار و رستم زر
هوش مصنوعی: اگر خواهان نبردی باشد، اسفندیار و رستم به میدان خواهند آمد.
یکی را مغز خارد نیش افعی
یکی را دیده درآید غضنفر
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تفاوتهای فردی و ویژگیهای انسانها اشاره دارد. برخی افراد ممکن است درونیات و احساسات تند و زهرآلودی مانند نیش افعی داشته باشند، در حالی که برخی دیگر ممکن است ظاهری شجاع و با قدرت مانند شیر داشته باشند. به عبارتی، هر کس ویژگیهای خاص خود را دارد که بر رفتار و شخصیت او تأثیر میگذارد.
ز بأس و همتش دو صورت آمد
مرکب گشته هر دو یک بدیگر
هوش مصنوعی: از قدرت و ارادهاش دو جنبه به وجود آمده که هر دو به هم پیوستهاند.
یکی را آتش رخشنده بنده
یکی را گنبد گردنده چاکر
هوش مصنوعی: یکی از افراد در زندگیاش به زیبایی و نور آتشین عشق میرسد، در حالی که فرد دیگری زیر سایه گنبدی بزرگ و گردان زندگی میکند و به نوعی در خدمت آن است.
اگر فرمان دهدشان رای خسرو
بفال نیک او بی رنج لشکر
هوش مصنوعی: اگر پادشاه دستور دهد، لشکر بدون زحمت و تلاش میتوانند به پیروزی دست یابند.
یکی از خلخ آرد خرگه خان
یکی از روم شادروان قیصر
هوش مصنوعی: در این بیت به نظر میرسد که شاعر به دو شخصیت مختلف اشاره میکند. یکی از آنها به یک شخص از منطقهی خلخ اشاره دارد و دیگری به قیصر، یعنی امپراتور روم. این دو شخصیت نشاندهندهی دو کشور یا فرهنگ متفاوت هستند که هر یک دارای ویژگیها و قدرتهای خود هستند. همچنین، در این بیت نوعی مقایسه بین قدرت و موقعیت این دو شخصیت به چشم میخورد.
وگر لشکر بودشان وقت جنبش
مناقبهای شاه فرخ اختر
هوش مصنوعی: اگر لشکری از آنها بود، در زمان حرکت از سر دلاوریها و فضایل پادشاه خوشبخت یاد میشد.
یکی را خلد منزلگاه باید
یکی را عالم علوی معسکر
هوش مصنوعی: هر کسی باید به اتاق خود برود؛ برای بعضیها بهشت منزلگاه است و برای برخی دیگر، جهان بالا و حقایق معنوی.
وگر شاه جهان از خامصۀ خویش
دهدشان خلعت زیبا و درخور
هوش مصنوعی: اگر پادشاه دنیا از دست خود لباس زیبایی و مناسب به آنها بدهد،
یکی را باید از تقدیر مرکب
یکی را باید از توفیق افسر
هوش مصنوعی: برای هر کس باید بر اساس سرنوشتش لوازم و ابزارهایی فراهم شود و برای دیگری باید از نیکی و موفقیتی که نصیبش شده، امکاناتی به او داده شود.
ز کلک شاه وصفی کرد خواهم
دو شاخش را بدو معنی مفسّر
هوش مصنوعی: از قلم این پادشاه میخواهم توصیفاتی را به عمل آورم که دو مفهوم را در دو شاخهاش روشن کند.
یکی مر جهل را ضرّی است بی نفع
یکی مر علم را نفعی است بی ضر
هوش مصنوعی: برخی از نادانیها زیانی ندارند، اما بعضی از دانشها هم سودی ندارند که جبران آن زیان کند.
دو برهان بینی اندر جنبش او
بهر دو باز بسته اصل و گوهر
هوش مصنوعی: در حرکت او، دو دلیل را میبینی که هم به اصل و هم به ماهیت او اشاره دارد و نشان میدهد که همزمان به دو چیز محدود است.
یکی داند ز رمز فضل معنی
یکی دارد ز راز غیب چادر
هوش مصنوعی: فردی وجود دارد که از اسرار دانش و معرفت آگاه است و شخص دیگری نیز از رموز پنهان و نادیده باخبر است.
بجنبد تا همی پیرایه بخشد
بجنبش لفظ معنی را ز گوهر
هوش مصنوعی: بجنب و حرکت کن تا زیبایی و جلوهای بیافری. با پرتحرکی، واژهها را با عمق و معنا همراه ساز.
یکی چون عقد مروارید خوشاب
یکی چون رشتۀ یاقوت احمر
هوش مصنوعی: یکی مانند رشتهای از مروارید درخشان و خوش رنگ است و دیگری مانند رشتۀ یاقوت قرمز زیبا و ارزنده.
همی نقش و ادب را سخره دارد
دو شاخ او بدست خسرو اندر
هوش مصنوعی: دو شاخ که به دست خسرو است، به خوبی میتواند نماد قدرت و زیبایی باشد و در عین حال به معنای بازیگوشی و ابهت نقشها و آثاری که خلق میشوند اشاره دارد. در واقع، این تصویر نشاندهنده تأثیر زیبایی و هنر در زندگی و جلوههای قدرت است.
یکی چون خامه اندر دست مانی
یکی چون رنده اندر دست آزر
هوش مصنوعی: شخصی مانند قلم در دست توست و شخصی مانند تراش در دست آزر است.
همیشه خدمتش دو کار دارد
نبندد ساعتی آن هر دو را در
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نده که به کارهایش رسیدگی نکند و برای لحظهای هم که شده، آن دو کار را رها نکند.
یکی معروف گرداند بمعروف
یکی منکر کند دل را ز منکر
هوش مصنوعی: یک نفر کار نیک را مشهور میکند و یکی دیگر کار نادرست را انجام میدهد که دل را از آن نادرستی دور کند.
اگر مر جاه و جودش را خداوند
بدادی صورتی مخصوص و منظر
هوش مصنوعی: اگر خداوند به او مقام و بزرگی عطا میکرد، زیبایی و ظاهر خاصی هم به او میداد.
یکی اندر فلک خورشیدی بودی
یکی اندر زمین دریای اخضر
هوش مصنوعی: در آسمان یک خورشید وجود دارد و در زمین یک دریا به رنگ سبز.
کرام الکاتبینش گر ببیند
که بنویسد بروز داد داور
هوش مصنوعی: اگر نویسندگان باهوش و درستکار ببینند که کارهایی در حال انجام است، بهدقت آنها را ثبت میکنند و قضاوتگر به آنها توجه خواهد کرد.
یکی گوید که مهدی گشت پیدا
یکی گوید نبی الله اکبر
هوش مصنوعی: یکی میگوید که مهدی آشکار شده است، و دیگری میگوید که پیامبر بزرگتر است.
یکی منجوق و شادروان ملکش
بجای دولت او هر دو معبر
هوش مصنوعی: یکی از جواهرات و لباسهایی که یک کشور را زینت میبخشد، نشاندهنده قدرت و حکمرانی آن کشور است. هر دو هم نمادی از شکوه و اعتبار آن دوران میباشند.
یکی پیوسته از ماهیست تا ماه
یکی گسترده از چین تا بخاور
هوش مصنوعی: یک شخصی همیشه از ماهی تا ماه دیگر حضور دارد و یکی دیگر هم از چین تا خاور گسترش یافته است.
بروز جنگ تیغ او و گرزش
بزور بازوی شاه دلاور
هوش مصنوعی: در زمان جنگ، قدرت و شدت ضربه شمشیر او و نیروی بازوی شاه دلیر به نمایش درآمد.
یکی جیحون خون راند بصحرا
یکی هامون کند سد سکندر
هوش مصنوعی: یک رود بزرگ به سوی بیابان روان است و یکی دیگر دریاچهای را به عنوان سد سکندر میسازد.
بهیجا پیشه آموزد ز دستش
سنان نیزۀ خطی و خنجر
هوش مصنوعی: در جایی که مهارت و هنر آموخته میشود، نیرویی همچون نیزه و خنجر نیز در دستان اوست.
یکی دل بیند اندر درع و خفتان
یکی مو بیند اندر ترک و مغفر
هوش مصنوعی: یک نفر فقط دل را میبیند در کنار زره و لباس جنگی، و دیگری فقط مویی را میبیند در ترک و کلاهخود.
چو برمالد برزم اندر کمان را
اجل بینی نهان درباد صرصر
هوش مصنوعی: وقتی بر زمینی که زیر آسمان است، مال و نعمت را ببینی، به یاد داشته باش که مرگ در زیر این آسمان، به صورت پنهان مانند باد سرد وجود دارد.
یکی گشته کمانش را زه و توز
یکی مر تیر او را تولی و پر
هوش مصنوعی: کسی کمانش را کشیده و تیرش را آماده کرده است، او به سمت هدف نشانه رفته و تیر را رها میکند.
سیاست راندن و فرّش بمجلس
دو فرع آمد ز یک اصل مطهر
هوش مصنوعی: سیاست و رفتار در جلسه تنها نتیجه و ظاهری هستند که از یک اصل پاک و درست نشأت میگیرند.
یکی مر عدل را سایۀ خدایی
یکی مر فضل را مهر پیمبر
هوش مصنوعی: یکی از ویژگیهای عدالت، نسبت به سایه خداوند است و یکی از خصوصیات فضل، مانند محبت پیامبر است.
ز عالی همت و جسم همایون
دو عالم را دو سالارست و سرور
هوش مصنوعی: از بلندی همت و وجود والا، دو جهان را دو فرمانده و سرور است.
یکی سالار ارواحست آنجا
یکی سالار اجسام است ایدر
هوش مصنوعی: در آنجا یک رهبر برای ارواح وجود دارد و در اینجا یک رهبر برای اجسام.
اگر علم و شجاعت را بجویی
بنزد او بیابیشان مجاور
هوش مصنوعی: اگر به دنبال علم و شجاعت هستی، باید در کنار کسی که این ویژگیها را دارد، باشی و از او بیاموزی.
یکی را عالم علوی متابع
یکی را عالم سفلی مسخر
هوش مصنوعی: یک نفر در عالم بالا و معرفتهای الهی مورد پیروی قرار میگیرد، در حالی که یک نفر دیگر در عالم پایین و مسائل دنیوی تحت تأثیر و تسلط است.
اگر تنصیف گیرد آفرینش
شود گیتیش دو گونه مسخر
هوش مصنوعی: اگر آفرینش به دو بخش تقسیم شود، دنیا به دو صورت درمیآید و میتواند به طور خاص تحت تأثیر قرار گیرد.
یکی موجود گردانندۀ خیر
یکی معدوم گردانندۀ شر
هوش مصنوعی: یک موجودی وجود دارد که خیر و خوبی را ایجاد میکند و موجود دیگری هست که شر و بدی را از بین میبرد.
همی تا باغ و راغ و رود و کشته
چو آید ماه فروردین بآخر
هوش مصنوعی: وقتی ماه فروردین به پایان میرسد، همه چیز در باغها، دشتها، رودها و زمینها به اوج زیبایی و طراوت خود میرسد.
یکی را ابر بخشد کله سبز
یکی را باد دیبای مطیّر
هوش مصنوعی: یک نفر از ابر، نعمت و برکات فراوان میگیرد و دیگری از وزش باد، لذت و زیبایی مخصوص خود را دارد.
ز آب روی چشم شاه جز وی
معنبر گشت و مایه نامعنبر
هوش مصنوعی: از آبروی چشمان شاه، تنها او که در اذهان مردم باقی ماند، اعتبار و ارزش خود را از دست داد.
شود آبستن از گل شاخ و گردد
زمین چون کودکی با زیب و با فر
هوش مصنوعی: زمانی که گلها شکوفه بزنند و زمین مانند کودکی زیبا و خوشخط و خال شود.
یکی را لؤلؤ ناسفته فرزند
یکی را ابر لؤلؤ بار مادر
هوش مصنوعی: یکی از معانی این بیت میتواند این باشد که یکی از افراد، فرزندی روشن و با ارزش دارد (لؤلؤ به معنای مروارید است و به ارزش و زیبایی اشاره دارد) و شخص دیگری فرزندش با نعمت و خوشبختی همراه است (ابر لؤلؤ بار به معنای باران زندهکننده و پربار است) که نشانهای از برکت و خوشبختی در زندگی اوست. این بیت به تفاوتها و زیباییهای زندگی افراد اشاره دارد.
بملک اندر همی بادند باقی
بکام دوستان آن دو برادر
هوش مصنوعی: در کشور، بادهای جدیدی در حال وزیدن است و دوستان آن دو برادر همچنان در انتظار درستی و خوشبختی باقی ماندهاند.
یکی شاه جهان چونانکه خود هست
یکی سالار و از شادی توانگر
هوش مصنوعی: یک پادشاه در جهان وجود دارد که همانطور که هست، خود را نشان میدهد و یک فرماندهای است که از شادی و خوشبختی پر است.
حاشیه ها
1403/07/30 08:09
برمک
گر بر اژدها و شیر جنگی
بجنباند نوند خنگ زیور