گنجور

شمارهٔ ۱۲ - در مدح سلطان محمود

نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر
یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر
چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید
یکی همه زره است و دگر همه زنجیر
درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر
یکی طویلۀ گوهر دگر بساط حریر
بخار تیره و از ابر دشت مینا رنگ
یکی بسان غبار و دگر بسان غدیر
زرنگ و بوی گیا و زمین تو گویی هست
یکی ز حله بساط و دگر ز مشک خمیر
هوا وراغ تو گویی دو عالمند بزرگ
یکی پر از حرکات و دگر پر از تصویر
هوا ز عکس سما تیره و زمین گلگون
یکی چو خامۀ مانی یکی بت کشمیر
بدشت سنبل و مینا سپه کشید و نشست
یکی بمعدن برف و دگر بجای زریر
نگارهای بهاری چو شعرهای بدیع
یکی است پر ز موشح دگر پر از تشجیر
ز چیزها بدو چیزست رنگ و بوی بهار
یکی بباد صبا و دگر به ابر مطیر
ز کارها بدو کارست قدر و مفخر من
یکی ز طالع سعد و دگر ز بخت امیر
عجب سزای دو چیزست نام و صورت او
یکی سزای مدیح و دگر سزای سریر
جوان و پیر دو چیزست بخت و خاطر او
یکی بقوّت برنا دگر بدانش پیر
بجود و لطف ببرد او لطافت و بسپرد
یکی بباد صبا و دگر بچرخ اثیر
ز روشنی و درستی که رای و صورت اوست
یکی ز دین صفت است و دگر ز حق تأثیر
بمدحش اندر شاعر شود قضا و قدر
یکی بگوید شعر و دگر کند تحریر
به نیکخواه و بداندیش مهر و کینش را
یکی بسعد بشیر و دگر بنحس نذیر
کریم را زو تیمار و خدمتش فرحست
یکی ز دست تهی و دگر ز عیش عشیر
ز روشنایی و دانش دو مایه شد بدو چیز
یکی بشمس مضییء و دگر ببدر منیر
همیشه بوده و خواهد بدن تن و کف او
یکی بفخر مشار و دگر بجود مشیر
دعا کنند مر او را به نیکی اسب و قلم
یکی بوقت صهیل و دگر بوقت صریر
بمدحش اندر گویی مرکّبست دو چیز
یکی زبان فرزدق دگر بیان جریر
چو وهم و عقل مکین است تیغ و نیزۀ او
یکی میان دماغ و دکر میان ضمیر
دو گفت سائل او را دو پاسخست بدیع
یکی همه خردست و دگر همه تو قیر
بدین جهان دو دلیلست مهر و کینۀ او
یکی دلیل بهشت و دگر دلیل سعیر
دو مسکنست عجم را سرای و مجلس را
یکی بجای خورنق دگر بجای سدیر
دو عادتست مر او را بگاه بخشش و خشم
یکی ازو همه تعجیل و دیگری تأخیر
دو پیشۀ متضادست کار مرکب او
یکی دمیدن شیر و دگر تک نخجیر
دو گوش زایر او نشود مگر دو خطاب
یکی که : جامه بپوش و دگر که : زر بر گیر
گر ابر و دریا یکره بجود او نگرند
یکی نماید عجز و دگر خورد تشویر
همی روند ز پیکار او هزیمتیان
یکی ز تن بعزا و دگر ز جان بنفیر
ز گنج خویش برون کرد جامه و دینار
یکی نصیب غریب و دگر نصیب فقیر
ز طمع خدمت او شد رونده تیغ و قلم
یکی بدست مبارز دگر بدست دبیر
بگیتی اندر تدبیر و نام او دو درست
یکی در خردست و دگر در تقدیر
خدایرا دو جهان است فعلی و عقلی
یکی بمایه قلیل و دگر بمایه کثیر
جهان فعلی دنیا جهان عقلی شاه
یکی جهان صغیر و دگر جهان کبیر
زمان زمان بخداوندی جهان شب و روز
یکی بگوید نامش دگر کند تکبیر
چو تیر تا دو بود راست گشتن شب و روز
یکی بوقت بهار و دگر در اوّل تیر
مباد جز بدو ناله دل ولی و عدوش
یکی بنالۀ زار و دگر بنالۀ زیر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر
یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر
هوش مصنوعی: به گل لاله و بهار نگاه کن که یکی رنگی همچون عقیق دارد و دیگری بویی خوش مانند عطر.
چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید
یکی همه زره است و دگر همه زنجیر
هوش مصنوعی: وقتی که فر و زیبایی موهای زیبای معشوق را می‌بینیم، شبیه شاخ‌های درخت بید به نظر می‌رسد. یکی از این زلف‌ها زیبایی و شکوه را به تصویر می‌کشد و دیگری مثل زنجیر، حس اسارت و وابستگی به عشق را به ما القا می‌کند.
درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر
یکی طویلۀ گوهر دگر بساط حریر
هوش مصنوعی: درختان و دشت‌ها اگر بخواهند، می‌توانند لباس‌های زیبا و متفاوتی به طبیعت بدهند و جلوه‌ای تازه و دل‌انگیز ایجاد کنند.
بخار تیره و از ابر دشت مینا رنگ
یکی بسان غبار و دگر بسان غدیر
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی اشاره شده است به بخار تیره‌ای که از ابرها می‌اید و دو نوع مختلف از آن توصیف شده است؛ یکی شبیه غبار و دیگری شبیه جویباری زلال و پاک. به نوعی تضاد و تنوع را به تصویر می‌کشد.
زرنگ و بوی گیا و زمین تو گویی هست
یکی ز حله بساط و دگر ز مشک خمیر
هوش مصنوعی: زرنگ و بوی گیاه و زمین، به نظر می‌رسد که یکی از دیگر جدا نیستند؛ یکی شبیه به دینی از باور و دیگری مانند بویی خوش از مشک است.
هوا وراغ تو گویی دو عالمند بزرگ
یکی پر از حرکات و دگر پر از تصویر
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که دنیا به دو قسمت تقسیم شده است: یکی پر از فعالیت‌ها و جنب و جوش‌ها و دیگری پر از تصاویری که در ذهن وجود دارند.
هوا ز عکس سما تیره و زمین گلگون
یکی چو خامۀ مانی یکی بت کشمیر
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر انعکاس تصویر سما، تاریک و زمین به رنگ گل است. اینجا، مانند یک قلم مانی، زیبایی‌های مختلفی به تصویر کشیده شده که یکی از آن‌ها مجسمه‌ای از کشمیر است.
بدشت سنبل و مینا سپه کشید و نشست
یکی بمعدن برف و دگر بجای زریر
هوش مصنوعی: در باغی که گل‌های خوشبو و زیبایی وجود داشت، یکی از جوانان به سراغ دمنوش و نوشیدنی رفت و دیگری در کنار درختی زیبا نشسته بود.
نگارهای بهاری چو شعرهای بدیع
یکی است پر ز موشح دگر پر از تشجیر
هوش مصنوعی: نگارهای بهاری به زیبایی و تازگی شعرهای نو می‌مانند، که پر از لطافت و زیبایی هستند و حالتی عاشقانه دارند.
ز چیزها بدو چیزست رنگ و بوی بهار
یکی بباد صبا و دگر به ابر مطیر
هوش مصنوعی: از میان چیزها، دو چیز بهار را بسیار واضح نشان می‌دهند: یکی باد صبا که خوشبو و دل‌انگیز است، و دیگری بارانی که از ابر می‌بارد و زندگی را به جریان می‌اندازد.
ز کارها بدو کارست قدر و مفخر من
یکی ز طالع سعد و دگر ز بخت امیر
هوش مصنوعی: از کارها فقط یکی اهمیت دارد؛ یکی به خاطر خوشبختی من و دیگری به خاطر مقام و منزلت امیر.
عجب سزای دو چیزست نام و صورت او
یکی سزای مدیح و دگر سزای سریر
هوش مصنوعی: عجب که هر دو چیز، یعنی نام و صورت، چه عواقبی دارند؛ یکی برای ستایش مناسب است و دیگری برای نشستن بر throne و احترام.
جوان و پیر دو چیزست بخت و خاطر او
یکی بقوّت برنا دگر بدانش پیر
هوش مصنوعی: جوانی و پیری دو ویژگی هستند که به بخت و حافظه انسان مربوط می‌شوند. یکی از این ویژگی‌ها به انرژی و قدرت جوانی برمی‌گردد، در حالی که دیگری به دانش و تجربه‌ای است که با گذشت زمان کسب می‌شود.
بجود و لطف ببرد او لطافت و بسپرد
یکی بباد صبا و دگر بچرخ اثیر
هوش مصنوعی: او با وجود و محبتش لطافت را می‌برد و یکی را به وزش باد صبا می‌سپارد و دیگری را به گردش افلاک.
ز روشنی و درستی که رای و صورت اوست
یکی ز دین صفت است و دگر ز حق تأثیر
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به دو جنبه از وجود یک شخص یا یک مفهوم شده است. یکی از جنبه‌ها به روشنایی و درستی افکار و اندیشه‌ها برمی‌گردد که نشان‌دهنده ویژگی‌های دینی و اخلاقی فرد است. جنبه دیگر به تأثیر حق و حقیقت در زندگی و رفتار او اشاره دارد. به این معنا که ترکیبی از اصول دینی و تأثیرات معنوی می‌تواند به روشن‌تر شدن و درست‌تر بودن رای و نظر او کمک کند.
بمدحش اندر شاعر شود قضا و قدر
یکی بگوید شعر و دگر کند تحریر
هوش مصنوعی: در وصف او تقدیر و سرنوشت طوری رقم می‌خورد که یک نفر شعر می‌سراید و دیگری آن را بنویسد.
به نیکخواه و بداندیش مهر و کینش را
یکی بسعد بشیر و دگر بنحس نذیر
هوش مصنوعی: به انسان‌های با دیدگاه مثبت و منفی، محبت و دشمنی‌شان مثل دو پیام متفاوت است؛ یکی مژده‌ای خوب و دیگری هشدار بد.
کریم را زو تیمار و خدمتش فرحست
یکی ز دست تهی و دگر ز عیش عشیر
هوش مصنوعی: خدمت به فرد کریم و مهربان باعث شادی و خوشحالی است، چرا که عده‌ای از او بهره‌مند می‌شوند و عده‌ای دیگر از لذت‌های زندگی.
ز روشنایی و دانش دو مایه شد بدو چیز
یکی بشمس مضییء و دگر ببدر منیر
هوش مصنوعی: از روشنی و دانش دو اصل به وجود آمده است: یکی همانند خورشید تابان و دیگری مانند ماه روشن.
همیشه بوده و خواهد بدن تن و کف او
یکی بفخر مشار و دگر بجود مشیر
هوش مصنوعی: همیشه وجود و زیبایی جسم و دست او، یکی از ویژگی‌های برجسته اوست و دیگری، جنبه‌ای از راهنمایی و هدایتش را نشان می‌دهد.
دعا کنند مر او را به نیکی اسب و قلم
یکی بوقت صهیل و دگر بوقت صریر
هوش مصنوعی: از خداوند می‌خواهند که او را به خوبی یاد کنند، همان‌طور که در زمان زین و سوار شدن بر اسب، و در زمان نوشتن با قلم.
بمدحش اندر گویی مرکّبست دو چیز
یکی زبان فرزدق دگر بیان جریر
هوش مصنوعی: در ستایش او صحبت می‌کنم که دو چیز در این کلام وجود دارد؛ یکی زبان فرزدق و دیگری بیان جریر.
چو وهم و عقل مکین است تیغ و نیزۀ او
یکی میان دماغ و دکر میان ضمیر
هوش مصنوعی: جایگاه فهم و تفکر انسان به گونه‌ای است که عقل و خیال در آنجا قرار دارند و این دو مانند دو ابزار به حساب می‌آیند که در عمق وجود فرد، در میان ذهن و ضمیرش جای گرفته‌اند.
دو گفت سائل او را دو پاسخست بدیع
یکی همه خردست و دگر همه تو قیر
هوش مصنوعی: سائل از او دو سوال می‌کند و او به دو شکل پاسخ می‌دهد. یکی از پاسخ‌ها تماماً بر اساس عقل و درایت است و دیگری به نوعی بیان‌گر این است که خودت ارزش و اهمیت بیشتری داری.
بدین جهان دو دلیلست مهر و کینۀ او
یکی دلیل بهشت و دگر دلیل سعیر
هوش مصنوعی: در این دنیا دو احساس وجود دارد: محبت و دشمنی. یکی از این احساسات می‌تواند بهشت را نمایان کند و دیگری به معنای آتش و عذاب است.
دو مسکنست عجم را سرای و مجلس را
یکی بجای خورنق دگر بجای سدیر
هوش مصنوعی: دو مکان برای عجم وجود دارد، یکی خانه و دیگری محفل. یکی به جای خورنق و دیگری به جای سدیر.
دو عادتست مر او را بگاه بخشش و خشم
یکی ازو همه تعجیل و دیگری تأخیر
هوش مصنوعی: او در دو حالت ویژگی خاصی دارد: یکی زمانی که می‌بخشد، سریع عمل می‌کند و دیگری زمانی که خشمگین می‌شود، به تأخیر می‌افتد.
دو پیشۀ متضادست کار مرکب او
یکی دمیدن شیر و دگر تک نخجیر
هوش مصنوعی: این جمله به دو فعالیت کاملاً متفاوت اشاره دارد. یکی از این فعالیت‌ها می‌تواند به تأمین غذا یا قدرت اشاره کند، مانند دمیدن زندگی یا انرژی، که می‌تواند به معنای تقویت یا حمایت باشد. دیگری به شکار اشاره دارد، که به معنای جستجو و به دست آوردن چیزی است، مثل تلاش برای تحقق اهداف یا خواسته‌ها. این دو کار نشان‌دهنده دو روی متفاوت یک سکه هستند که به نوعی با هم در تضادند.
دو گوش زایر او نشود مگر دو خطاب
یکی که : جامه بپوش و دگر که : زر بر گیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که گوش‌های زایر (زیارت‌کننده) تنها به دو کلام توجه می‌کنند: یکی این که لباس‌هایت را بپوش و دیگری این که زر و زیور را بگیر. به عبارت دیگر، در زمان زیارت، توجه به دو امر مهم است: آماده شدن برای عبادت و توجه به نعمت‌های دنیوی.
گر ابر و دریا یکره بجود او نگرند
یکی نماید عجز و دگر خورد تشویر
هوش مصنوعی: اگر ابر و دریا به او بنگرند، یکی از آن‌ها ناتوانی را نشان می‌دهد و دیگری با غم و اندوه روبه‌رو می‌شود.
همی روند ز پیکار او هزیمتیان
یکی ز تن بعزا و دگر ز جان بنفیر
هوش مصنوعی: در جریان جنگ، گروهی از سربازان به خاطر شکست و ناکامی، یکی جان خود را از دست می‌دهد و دیگری گرفتار اندوه و ناراحتی می‌شود.
ز گنج خویش برون کرد جامه و دینار
یکی نصیب غریب و دگر نصیب فقیر
هوش مصنوعی: از ثروت خود، یکی لباس و پول را به غریبی داد و دیگری را به فقیر.
ز طمع خدمت او شد رونده تیغ و قلم
یکی بدست مبارز دگر بدست دبیر
هوش مصنوعی: از روی طمع برای خدمت به او، یکی در دستش شمشیر و دیگری در دستش قلم دارد؛ یکی در میدان جنگ و دیگری در عرصه نوشتن آماده است.
بگیتی اندر تدبیر و نام او دو درست
یکی در خردست و دگر در تقدیر
هوش مصنوعی: در جهان، دو نوع تدبیر وجود دارد: یکی مربوط به عقل و اندیشه انسان و دیگری به تقدیر و سرنوشت که خداوند تعیین کرده است.
خدایرا دو جهان است فعلی و عقلی
یکی بمایه قلیل و دگر بمایه کثیر
هوش مصنوعی: خداوند دارای دو نوع ویژگی است: یکی ویژگی‌هایی که به عمل و کار مربوط می‌شود و دیگری ویژگی‌هایی که به عقل و فهم انسانی مربوط می‌شود. یکی از این ویژگی‌ها به مقدار کم و دیگری به مقدار زیاد است.
جهان فعلی دنیا جهان عقلی شاه
یکی جهان صغیر و دگر جهان کبیر
هوش مصنوعی: دنیا به دو بخش تقسیم می‌شود: دنیای کوچک که شامل وقایع و امور روزمره است و دنیای بزرگ که به عقل و دانش مربوط می‌شود و به واقعیت‌های عمیق‌تری اشاره دارد. در این دو جهان، هیچ کدام بدون دیگری نمی‌توانند وجود داشته باشند و باید به هر دو توجه کرد.
زمان زمان بخداوندی جهان شب و روز
یکی بگوید نامش دگر کند تکبیر
هوش مصنوعی: زمانی که خداوندی جهان را فرا می‌گیرد، شب و روز در حقیقت به یکدیگر شباهت دارند و نامی که به او داده می‌شود، با ذکر تکبیر و به عظمت او اشاره می‌کند.
چو تیر تا دو بود راست گشتن شب و روز
یکی بوقت بهار و دگر در اوّل تیر
هوش مصنوعی: زمانی که تیر ماه فرا می‌رسد، دو فصل مهم در طول سال به وجود می‌آید: یکی در بهار و دیگری در آغاز تیر. شب و روز در این دوره به طور متوازن و هماهنگ هستند.
مباد جز بدو ناله دل ولی و عدوش
یکی بنالۀ زار و دگر بنالۀ زیر
هوش مصنوعی: دل تنها نباید ناله‌ای جز برای او داشته باشد؛ زیرا یکی از ناله‌ها به خاطر عشق اوست و دیگری به خاطر دشمنی‌اش.