گنجور

بخش ۷ - تمثیل اول

کرد روزی شمس دین در دید و حال
از «جلال الدین رومی » این سئوال
کای ز عالم جمله وصل تو مزید
چیست فرق مصطفی(ص) با، بایزید
مولوی آن جان عشاقش رهی
چون نبود از قصد شمس اش آگهی
بس پریشان حال شد از این سئوال
شد فقیه عصر را شوریده، حال
کای پریشان گوی ای هرزه درآی
دم فروکش ژاژ از این افزون مخای
بنده را نسبت چه باشد با خدای
شاه را تشبیه چبود با گدای
خود پیمبر در کجا امت کجا
کی شما را رتبه بدرالدجی
ذره را نسبت کجا با آفتاب
خود سئوالت را جز این نبود جواب
بار دیگر گفت شمس نکته دان
آن به معنی پیر و در صورت جوان
گر چنین است آن شه ملک عدم
«ماعرفناک » از چه گفتی دم به دم
در مقام معرفت زان بی نشان
عجز کردی از لب گوهر فشان
وان دگر گه گاه می کردی ندا
نیست اندر جبه ام الا، خدا
شمس گفت این را بشد در غرب غیب
مولوی را شد به حیرت سر به جیب
این تعرض را بدان شخص قوی
خطره خوانند از جناب مولوی
سالکان اندر حق پیران راه
برده زین سان خطره ها بر حق پناه
مبتدی را نقش زا نیست کفر کیش
گاهگاهی خطره ای آور به پیش
زان سبب با آن کتاب مستطاب
در مقام خطره گوید در کتاب
صد هزاران بار ببریدم امید
از که از شمس این زمان باور کنید
باز چون در خلوت خاصیش یافت
نور شمس از روزنش در کلبه تافت
نفس را عادت دگرگون گشته بود
وسوسه کم، صدق افزون گشته بود
گفت ای داننده از روی ثواب
خود سئوال خویش را می ده جواب
گفت مقصودم نبود از بایزید
اینکه با فضلی کنم روی مزید
خود به نسبت این رعیت آن شهست
در کمال آن بیخبر این آگهست
احمد(ص) آن سیاح دریای الست
گه به بالا می شد و گاهی به پست
هر چه افزون سر فرو کردی در آن
دیدی آن دریا بود بس بیکران
هر چه جستی دیدی اش نایاب نیست
بیشتر زین کوش او را تاب نیست
زان سرودی در حق آن بی نشان
«ماعرفناک » از لب گوهر فشان
داشت دایم سر به زیر افکندگی
می نشد خارج ز خط بندگی
جرعه یی زان ژرف دریا کان جناب
غوطه می خوردی به جد با صد شتاب
می کشید اندر گلوی بایزید
رفت و اندر گوشه حیرت خزید
ای بسا مستی که آن آغاز کرد
ساز این مطلب ز مستی ساز کرد
این مطالب را اگر دانیم راست
بس فضیلت جمله زان مصطفاست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کرد روزی شمس دین در دید و حال
از «جلال الدین رومی » این سئوال
هوش مصنوعی: روزی شمس دین در حال و احوال خود، از جلال‌الدین رومی سؤالی کرد.
کای ز عالم جمله وصل تو مزید
چیست فرق مصطفی(ص) با، بایزید
هوش مصنوعی: ای کسی که در عالم، همه چیز به وسیلهٔ وصل تو معنا می‌یابد، چه تفاوتی بین پیامبر (ص) و بایزید وجود دارد؟
مولوی آن جان عشاقش رهی
چون نبود از قصد شمس اش آگهی
هوش مصنوعی: مولوی می‌گوید جان عاشقان در راه عشق به شمس، چون از طریق آگاهی و قصد او نیست، پس در مسیرش نمی‌توانند به هدف برسند.
بس پریشان حال شد از این سئوال
شد فقیه عصر را شوریده، حال
هوش مصنوعی: از این پرسش، حال فقیه زمان به شدت آشفته و پریشان شد.
کای پریشان گوی ای هرزه درآی
دم فروکش ژاژ از این افزون مخای
هوش مصنوعی: سلام، ای کسی که به بی‌حالی و هرزگی می‌پردازی، در اینجا دست از گفت و گوی بی‌مورد بردار و از این افزونه‌ها دوری کن.
بنده را نسبت چه باشد با خدای
شاه را تشبیه چبود با گدای
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر می‌گوید که رابطه بنده با خداوند مانند مقایسه‌ای است که می‌خواهیم شاه را با یک گدا مقایسه کنیم. به عبارتی، جایگاه و اهمیت بنده در برابر خداوند به هیچ وجه قابل مقایسه با جایگاه و اهمیت شاه در برابر یک گدا نیست. این نشان‌دهنده عظمت خداوند و کوچکی و ناچیزی انسان است.
خود پیمبر در کجا امت کجا
کی شما را رتبه بدرالدجی
هوش مصنوعی: پیامبر در چه مکانی قرار دارد و امت در کجا هستند؟ شما چه نسبتی با مقام والای بدرالدجی دارید؟
ذره را نسبت کجا با آفتاب
خود سئوالت را جز این نبود جواب
هوش مصنوعی: سوال تو مانند این است که ذره‌ای بخواهد درباره آفتاب پرسش کند؛ به این معنا که فاصله و تفاوت آنها به حدی زیاد است که چنین سوالی بی‌معناست.
بار دیگر گفت شمس نکته دان
آن به معنی پیر و در صورت جوان
هوش مصنوعی: شمس نکته‌سنج دوباره گفت که در باطن معنای عمیق‌تری وجود دارد، حتی اگر ظاهری جوان داشته باشد.
گر چنین است آن شه ملک عدم
«ماعرفناک » از چه گفتی دم به دم
هوش مصنوعی: اگر واقعاً این طور است که آن شاه عالم در عدم وجود دارد، پس چرا هر لحظه از ما شناخت خود را می‌گویی؟
در مقام معرفت زان بی نشان
عجز کردی از لب گوهر فشان
هوش مصنوعی: در مقام شناخت و درک عمیق، از آن بی‌نشان عاجز شدی و نتوانستی از آن کسی که گوهرهای گرانبها را بازگو می‌کند، چیزی را به دست آوری.
وان دگر گه گاه می کردی ندا
نیست اندر جبه ام الا، خدا
هوش مصنوعی: گاهی صدایی جز نام خدا در دل و جان من نیست.
شمس گفت این را بشد در غرب غیب
مولوی را شد به حیرت سر به جیب
هوش مصنوعی: شمس گفت که در غرب، مولوی در حالتی از حیرت فرو رفت و به حالت تفکر عمیق وارد شد.
این تعرض را بدان شخص قوی
خطره خوانند از جناب مولوی
هوش مصنوعی: این نوع حمله را به فردی قوی، چیزی خطرناک می‌گویند.
سالکان اندر حق پیران راه
برده زین سان خطره ها بر حق پناه
هوش مصنوعی: سالکان (دنبال کنندگان راه حقیقت) از تجربه و دانش بزرگترها (پیران) بهره‌مند می‌شوند و به این خاطر در برابر خطرات و دشواری‌ها به حقیقت (حق) پناه می‌برند.
مبتدی را نقش زا نیست کفر کیش
گاهگاهی خطره ای آور به پیش
هوش مصنوعی: آغاز کننده کار از درک عمیق هنر عاجز است و اندیشه‌های نادرست گاهی می‌تواند او را به چالش بکشد.
زان سبب با آن کتاب مستطاب
در مقام خطره گوید در کتاب
هوش مصنوعی: به همین خاطر، در آن کتاب معتبر و مهم اشاره می‌کند که در شرایط خطر، باید به چه چیزی توجه کنیم.
صد هزاران بار ببریدم امید
از که از شمس این زمان باور کنید
هوش مصنوعی: من به دلایلی بسیار، امیدم را قطع کردم که از شمس این زمان چیزی را به یقین بپذیرم.
باز چون در خلوت خاصیش یافت
نور شمس از روزنش در کلبه تافت
هوش مصنوعی: سپس وقتی او در گوشه خلوت خود را یافت، نور خورشید از روزنه کلبه‌اش تابید.
نفس را عادت دگرگون گشته بود
وسوسه کم، صدق افزون گشته بود
هوش مصنوعی: نفسی که عادت‌هایش تغییر کرده بود، دیگر کمتر به وسوسه دچار می‌شد و صداقت در او بیشتر شده بود.
گفت ای داننده از روی ثواب
خود سئوال خویش را می ده جواب
هوش مصنوعی: ای عالم و دانا، از روی خوبی و درستکاری، به پرسش من پاسخ بده.
گفت مقصودم نبود از بایزید
اینکه با فضلی کنم روی مزید
هوش مصنوعی: من نمی‌خواستم از بایزید چیز خاصی بگویم، تنها می‌خواستم بر فضیلت‌ها اضافه کنم.
خود به نسبت این رعیت آن شهست
در کمال آن بیخبر این آگهست
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که در مقایسه با رعیت، آن شاه در کمال و شکوه خود ناآگاه است، در حالی که رعیت از شرایط و اوضاع آگاه‌تر است. به عبارتی، ممکن است قدرتمندان از حقایق دور باشند، اما مردم عادی درک بهتری از واقعیت دارند.
احمد(ص) آن سیاح دریای الست
گه به بالا می شد و گاهی به پست
هوش مصنوعی: احمد (ص)، به عنوان یک سفر کننده به عمق وجود انسان‌ها و معانی زندگی، گاه به اوج عظمت و کمال می‌رسد و گاه با چالش‌ها و سختی‌ها روبه‌رو می‌شود.
هر چه افزون سر فرو کردی در آن
دیدی آن دریا بود بس بیکران
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر خود را در موضوعی غرق کنی و به آن توجه کنی، می‌بینی که آن چیزی که به آن نزدیک می‌شوی، از وسعت و عمق زیادی برخوردار است.
هر چه جستی دیدی اش نایاب نیست
بیشتر زین کوش او را تاب نیست
هوش مصنوعی: هر چیزی را که جستجو کنی، پیدا می‌شود و کم‌یاب نیست. اما بیش از این تلاش نکن؛ زیرا او توان تحمل این جستجو را ندارد.
زان سرودی در حق آن بی نشان
«ماعرفناک » از لب گوهر فشان
هوش مصنوعی: از آن سرودی که در مورد آن بی‌نشان سروده شده، ما تو را نشناختیم، از لب کسی که گوهرها می‌ریزد.
داشت دایم سر به زیر افکندگی
می نشد خارج ز خط بندگی
هوش مصنوعی: شخصی همواره سرش را به زیر فرود آورده بود و از مرز بندگی بیرون نمی‌رفت.
جرعه یی زان ژرف دریا کان جناب
غوطه می خوردی به جد با صد شتاب
هوش مصنوعی: نوشیدنی از آن دریا که تو در عمق آن به شدت در غوطه‌وری.
می کشید اندر گلوی بایزید
رفت و اندر گوشه حیرت خزید
هوش مصنوعی: بایزید به شدت تحت فشار و آزمون قرار گرفت و در گوشه‌ای از حیرت و شگفتی پنهان شد.
ای بسا مستی که آن آغاز کرد
ساز این مطلب ز مستی ساز کرد
هوش مصنوعی: بسیاری از مست‌ها هستند که به واسطه نوشیدن, ساز و آواز را شروع کرده‌اند و خودشان در پی آن به مستی و سرخوشی پرداخته‌اند.
این مطالب را اگر دانیم راست
بس فضیلت جمله زان مصطفاست
هوش مصنوعی: اگر این نکات را بدانیم، حقیقتاً فضیلت همه از آن پیامبر بزرگوار است.