بخش ۲ - معراج رسول اکرم(ص)
آنکه دارد اختصاصی تاج او
از لیالی لیلة المعراج او
وه چه معراجی که عقل ذوفنون
از بیان آن نمی آید برون
وه چه معراجی که او را در صفات
عقل بطلمیوس و جالینوس مات
چشم توحیدیش چون بینا نمود
مدرک آن بوعلی سینا نبود
عقل مو بین پای ره بس تفته است
زین خدای آگاه آن کو رفته است
حال او را آل او دانند و بس
بعد از آن عشاق دیگر هیچ کس
اهل دل زین نکته خوشتر بو برند
بهتر از ما، پی به حال او برند
کردم این مطلب سؤال از کاملی
نکته دانی عارفی صاحب دلی
در شریعت در طریقت معتبر
از دقایق وز حقایق با خبر
گوش حالش مملو از اسرار غب
صاحب «علم الیقین » بی شک و ریب
کز همه شبها چرا ای شمع خاص
یافت آن یک شب به معراج اختصاص
وز چه آن تاریک شب مانند بدر
از همه شبها فزونتر شد به قدر
گفت ای سلطان اقلیم ازل
شاهد مشهور حی لم یزل
آن به نسبت خاتم پیغمبران
درة التاج گرامی گوهران
کرد آن شب گرم آن هنگامه را
تا دلیل خاص باشد عامه را
تا که باشد از اصول دین او
حجتی در شرع و در آیین او
ورنه او را از لعمرک تاج بود
هر شب او را لیلة المعراج بود
هر شب از بیداری آن سرزنده بود
هر شب آن در حلقه اش جنبنده بود
هر شب اندر آستان با طمطراق
حاضر از بهر سواری اش براق
در قفای آن سرابیل صفا
خورده هر شب شاهد عیسی قفا
فرش را هر شب کشانیدی به عرش
عرش را هر شب نشانیدی به فرش
هر شب او را شاهدی غیبی به پیش
هر شب او را «نزل لاریبی » به پیش
هر شب اندر مسجدالاقصی به راز
مقتدای انبیا بد در نماز
هر شب اندر سفره آن شمع هدی
بد شریک اش در غذا دست خدا
هر شب آن طالب در مطلوب بود
آن حبیب اندر بر محبوب بود
بلکه از آن بزم قرب آن نور پاک
معجزی بد رجعت ار کردی به خاک
حکمتی در رجعت آن نور بود
کز پی ارشاد ما مأمور بود
چون ز اوج قرب می آمد فرود
«کلمینی یا حمیرا» می سرود
باز چون مجموعی آوردی ملال
برزدی بانگ «ارحنا یا بلال »
گر نبد مأمور ارشاد از خدا
کی ز اصل خویشتن گشتی جدا
گر حباب از بحر گردد منفصل
هم شود با بحر آخر متصل
نور اگر چندی ز نور افتد به دور
می کند رجعت هم آخر سوی نور
قطره گر چندی ز دریا بازگشت
آخرش باشد به دریا باز گشت
در مقام نسبت از مردار و قند
هر کسی را هر چه باید می دهند
هیچ دیدی طوطی مردار خوار
یا کند کرکس به قندستان گذار
یا شود کبکی به مهمانی زاغ
یا که جغدی همدم طاووس باغ
یا که بیدی میوه یی آرد به بار
یا که دستی سر بر آرد از چنار
یا لئیمی کو نماید بذل سیم
یا جوادی کو کند مدح لئیم
یا که ملایی شود درویش دوست
گر شود، می دان که هم درویش اوست
ای زبان کرده مرا هر تار مو
من نمی گویم تو می گویی بگو
تو زبان را می کنی تعلیم من
تو بیان را می کنی تسلیم من
بعد از آن بر سر دیگر لب گشود
کان شب او را لیله ارشاد بود
یعنی آن فعال کل ما یرید
خواست تا ورزد ارادت با مرید
از مکان بر لامکانش برکشاند
در حریم قرب خاصش برنشاند
در ارادت کرد او را خرقه پوش
خلعت عبدیت افکندش به دوش
ماه خود را تا کند پاینده بدر
اولش داد از عنایت شرح صدر
گفتش ای سرحلقه اهل رشاد
ای تو را ما هم مرید و هم مراد
آزمودستیم ما تسلیم تو
اسم اعظم می شود تعلیم تو
خود رها کردی به ما واصل شدی
خود شدی ما در لباس بیخودی
ای گرامی بنده شاکر مرا
با دو اسم من بشو ذاکر مرا
هر دو در ذاتند با اسم تو جفت
اسمشان را با تو می بایست گفت
آن یکی را خوان خفی وین را، جلی
اولین الله و آن دوم علی(ع)
از علی بهتر ندارم چونکه دوست
لاجرم در رتبه همنام من اوست
زین دو اسم پاک استمداد کن
خلق را با این دو اسم ارشاد کن
این به باطن مورث امداد تو
و آن به ظاهر باعث امداد تو
زین دو اسم پاک پر کن سینه را
صیقلی کن زین دو اسم آیینه را
تا در آن آیینه بینی روی من
متصف گردی به خلق و خوی من
غم مخور کز این دو اسم دلپسند
تا قیامت اسم تو سازم بلند
اشرف الاسما نمایم اسم تو
قبلة الاشراف سازم جسم تو
مشرق و مغرب بگیرد دین تو
شش جهت را پر کند آیین تو
زین دوام بهتر ز اسما نیست اسم
هر دو یک گنجینه اندر یک طلسم
دار همچون جان گرامی هر دو را
پوش از نادان و عامی هر دو را
آدم ار چند اندر این ره مو شکافت
بهره یی زین «علم الاسما» نیافت
لاجرم محروم ماند او از بهشت
وان مقام خاص را از کف بهشت
باز از جنت نگشت او بهره ور
تا از آن اسما ندادندش خبر
گر که این شب را دلارا گشت ذیل
لیلة الواحد بود نه الف لیل
داستان اعور و احدب که نیست
یک شب است آن شب هزاران شب که نیست
پس در آن شب عبد را شاکر نمود
با دو اسم اعظمش ذاکر نمود
بخش ۱ - توحید: ای که از هستی ترا آثار نیستبخش ۳ - در فضیلت مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین(ع): گفت آن بینای ما زاغ البصر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه دارد اختصاصی تاج او
از لیالی لیلة المعراج او
هوش مصنوعی: کسی که تنها اوست و تاجش از شبهای معراج الهی بهرهمند است.
وه چه معراجی که عقل ذوفنون
از بیان آن نمی آید برون
هوش مصنوعی: این یک تجربه خارقالعاده است که عقل و خرد گوناگون حتی نمیتواند آن را به خوبی توصیف کند.
وه چه معراجی که او را در صفات
عقل بطلمیوس و جالینوس مات
هوش مصنوعی: وای به حال کسانی که آنچنان تعلق خاطر به صفات عقلانی و آموزههای بطلمیوس و جالینوس دارند که در برابر عظمت او درمانده شدهاند.
چشم توحیدیش چون بینا نمود
مدرک آن بوعلی سینا نبود
هوش مصنوعی: چشم وحدتنگر تو، چنان بیناست که حتی درک آن برای بوعلی سینا نیز ممکن نبود.
عقل مو بین پای ره بس تفته است
زین خدای آگاه آن کو رفته است
هوش مصنوعی: عقل به مغز و فکر انسان اشاره دارد که در مسیر زندگی، گاهی دچار مشکلات و سردرگمی میشود. اما کسی که به خداوند آگاه است و به او ایمان دارد، میتواند از این پیچیدگیها عبور کند و به هدایت برسد.
حال او را آل او دانند و بس
بعد از آن عشاق دیگر هیچ کس
هوش مصنوعی: حال او را فقط خاندان او درک میکنند و بس، بعد از او هیچ عاشق دیگری نمیتواند حال او را بفهمد.
اهل دل زین نکته خوشتر بو برند
بهتر از ما، پی به حال او برند
هوش مصنوعی: افراد با درک و احساس عمیق، این نکته را بهتر از ما درک میکنند و حال او را بهتر تشخیص میدهند.
کردم این مطلب سؤال از کاملی
نکته دانی عارفی صاحب دلی
هوش مصنوعی: من این موضوع را از فردی دانا و عارف که دارای دل پاکی است، سؤال کردم.
در شریعت در طریقت معتبر
از دقایق وز حقایق با خبر
هوش مصنوعی: در قوانین و اصول دینی، آشنایی و آگاهی از جزئیات و واقعیات بسیار معتبر و مهم است.
گوش حالش مملو از اسرار غب
صاحب «علم الیقین » بی شک و ریب
هوش مصنوعی: گوش او پر از رازهایی است که متعلق به کسی است که به علم یقین دست یافته است، بدون هیچ گونه شک و تردیدی.
کز همه شبها چرا ای شمع خاص
یافت آن یک شب به معراج اختصاص
هوش مصنوعی: چرا در میان تمام شبها، تنها یک شب خاص به تو اختصاص یافته که مانند شمعی درخشان میدرخشی؟
وز چه آن تاریک شب مانند بدر
از همه شبها فزونتر شد به قدر
هوش مصنوعی: چرا آن شب تاریک به اندازهای روشن و درخشان شد که از تمام شبها بیشتر به نظر میرسد؟
گفت ای سلطان اقلیم ازل
شاهد مشهور حی لم یزل
هوش مصنوعی: ای پادشاه سرزمین جاودان، تو شاهدی معروف و همیشگی.
آن به نسبت خاتم پیغمبران
درة التاج گرامی گوهران
هوش مصنوعی: در مقایسه با خاتم پیامبران، او مانند نگین با ارزشی بر روی تاج است.
کرد آن شب گرم آن هنگامه را
تا دلیل خاص باشد عامه را
هوش مصنوعی: در آن شب گرم، او آن واقعه را بهگونهای به وقوع پیوست که دلیل خاصی برای عموم مردم باشد.
تا که باشد از اصول دین او
حجتی در شرع و در آیین او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که او (شخص مورد نظر) بر اساس اصول دین و اصول شرعی خود دلیلی محکم و معتبر دارد.
ورنه او را از لعمرک تاج بود
هر شب او را لیلة المعراج بود
هوش مصنوعی: در غیر این صورت، او را تاجی همچون تاج عمر نیست، زیرا هر شب برای او شبی مانند شب معراج است.
هر شب از بیداری آن سرزنده بود
هر شب آن در حلقه اش جنبنده بود
هوش مصنوعی: هر شب او بیدار و سرزنده بود و در آن حلقه زندگی، همیشه پر از جنب و جوش بود.
هر شب اندر آستان با طمطراق
حاضر از بهر سواری اش براق
هوش مصنوعی: هر شب با شکوه و عظمت در دروازهای حاضر میشود تا سوار بر آن جانور زیبا و سریع شود.
در قفای آن سرابیل صفا
خورده هر شب شاهد عیسی قفا
هوش مصنوعی: در پی آن خورشید جلال، هر شب چهرهای زیبا و دلنشین را مشاهده میکنم.
فرش را هر شب کشانیدی به عرش
عرش را هر شب نشانیدی به فرش
هوش مصنوعی: هر شب فرش را به آسمان میکشیدی و آسمان را به زمین نشان میدادی.
هر شب او را شاهدی غیبی به پیش
هر شب او را «نزل لاریبی » به پیش
هوش مصنوعی: هر شب او را شاهدی غیبی میبیند که وجود دارد و او را در هر شب به حضور میآورد و این حضور بدون شک و تردیدی است.
هر شب اندر مسجدالاقصی به راز
مقتدای انبیا بد در نماز
هوش مصنوعی: هر شب در مسجدالاقصی به راز و نیاز با پیشوای پیامبران مشغول نماز میشوم.
هر شب اندر سفره آن شمع هدی
بد شریک اش در غذا دست خدا
هوش مصنوعی: هر شب در کنار آن شمع هدایت، خداوند نیز شریک سفرهاش است و در غذا در کنار او حضور دارد.
هر شب آن طالب در مطلوب بود
آن حبیب اندر بر محبوب بود
هوش مصنوعی: هر شب آن شخصی که مشتاق و جستجوگر است، در پی چیزهایی که خواهان آنهاست، بود و آن دوست در آغوش محبوب خود به سر میبرد.
بلکه از آن بزم قرب آن نور پاک
معجزی بد رجعت ار کردی به خاک
هوش مصنوعی: اگر به آن محفل نزدیک نور پاک بروی، ممکن است به معجزهای دست پیدا کنی که تو را به وضعیت قبلیات برگرداند.
حکمتی در رجعت آن نور بود
کز پی ارشاد ما مأمور بود
هوش مصنوعی: در بازگشت آن نور، حکمتی نهفته است که به منظور هدایت ما مأموریت دارد.
چون ز اوج قرب می آمد فرود
«کلمینی یا حمیرا» می سرود
هوش مصنوعی: وقتی که از نزدیکی و نزدیکی به خداوند بازمیگشت، شعری با نام «کلمینی یا حمیرا» را میخواند.
باز چون مجموعی آوردی ملال
برزدی بانگ «ارحنا یا بلال »
هوش مصنوعی: زمانی که دوباره به جمعی رسیدی و اندوهی بر تو غالب شد، فریاد زدی: «ما را راحت کن، ای بلال!»
گر نبد مأمور ارشاد از خدا
کی ز اصل خویشتن گشتی جدا
هوش مصنوعی: اگر مأمور هدایت از جانب خداوند نمیبود، هرگز از ذات خود جدا نمیشدی.
گر حباب از بحر گردد منفصل
هم شود با بحر آخر متصل
هوش مصنوعی: اگر حباب از دریا جدا شود، در نهایت دوباره به دریا متصل خواهد شد.
نور اگر چندی ز نور افتد به دور
می کند رجعت هم آخر سوی نور
هوش مصنوعی: اگر نور مدتی از نور دور شود، در نهایت به سوی نور بازمیگردد.
قطره گر چندی ز دریا بازگشت
آخرش باشد به دریا باز گشت
هوش مصنوعی: هرچند که قطرهای از دریا جدا شود و مدتی دور بماند، در نهایت به دریا باز میگردد.
در مقام نسبت از مردار و قند
هر کسی را هر چه باید می دهند
هوش مصنوعی: در جایگاه نسبت، به هر کس از مردار و قند آنچه باید بدهند.
هیچ دیدی طوطی مردار خوار
یا کند کرکس به قندستان گذار
هوش مصنوعی: آیا دیدهای که طوطی به دور از زندگی طبیعیاش، به مردار خوار تبدیل شده یا کرکس در جایی شیرین و خوشبو زندگی کند؟
یا شود کبکی به مهمانی زاغ
یا که جغدی همدم طاووس باغ
هوش مصنوعی: یا اینکه کبکی به مهمانی زاغ برود و با او همراه شود، یا اینکه جغدی به جمع طاووسها در باغ بپیوندد.
یا که بیدی میوه یی آرد به بار
یا که دستی سر بر آرد از چنار
هوش مصنوعی: یا اینکه درختی میوهای به بار میآورد، یا اینکه دستی از درخت چنار بیرون میآید.
یا لئیمی کو نماید بذل سیم
یا جوادی کو کند مدح لئیم
هوش مصنوعی: یا لئیم، پسری که بخیل است، چیزی را خرج میکند یا جواد، کسی که دارای سخاوت است، از بخیل تعریف میکند.
یا که ملایی شود درویش دوست
گر شود، می دان که هم درویش اوست
هوش مصنوعی: اگر دوست به حالت درویش درآید، به مانند یک عالم دین شود، بدان که در واقع او همان درویش است.
ای زبان کرده مرا هر تار مو
من نمی گویم تو می گویی بگو
هوش مصنوعی: ای زبان، هر تار موی من تو را به سخن واداشته، اما من نمیگویم، تو خود بگو!
تو زبان را می کنی تعلیم من
تو بیان را می کنی تسلیم من
هوش مصنوعی: تو به من زبان یاد میدهی و با بیانت مرا به تسلیم وادار میکنی.
بعد از آن بر سر دیگر لب گشود
کان شب او را لیله ارشاد بود
هوش مصنوعی: پس از آن، او بر لب دیگرش سخن گفت و گفت که آن شب، شب هدایت و راهنمایی او بود.
یعنی آن فعال کل ما یرید
خواست تا ورزد ارادت با مرید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجودی که همه چیز را به حرکت درمیآورد، هر چیزی را که بخواهد، میتواند اراده کند و این ارادهاش میتواند با اراده پیروان خود هماهنگ شود و به عملی درآید.
از مکان بر لامکانش برکشاند
در حریم قرب خاصش برنشاند
هوش مصنوعی: او را از دنیای مادی که محدود است، به دنیای بینهایت و روحانی منتقل کرد و در نزدیکی و قرب خاص خود قرار داد.
در ارادت کرد او را خرقه پوش
خلعت عبدیت افکندش به دوش
هوش مصنوعی: او در محبت و ارادت، چادر و لباس بندگی را بر دوش او انداخت.
ماه خود را تا کند پاینده بدر
اولش داد از عنایت شرح صدر
هوش مصنوعی: ماه برای اینکه بتواند پاینده بماند، در همان آغازش از لطف و گشایش صدر الهی بهرهمند شد.
گفتش ای سرحلقه اهل رشاد
ای تو را ما هم مرید و هم مراد
هوش مصنوعی: ای کسی که در میدان دانش و هدایت پیشتاز هستی، ما نیز هم پیرو تو هستیم و هم خواستهامان به تو وابسته است.
آزمودستیم ما تسلیم تو
اسم اعظم می شود تعلیم تو
هوش مصنوعی: ما امتحان کردهایم و تسلیم تو هستیم، نام بزرگ تو را آموزش میدهی.
خود رها کردی به ما واصل شدی
خود شدی ما در لباس بیخودی
هوش مصنوعی: تو خودت را رها کردی و به ما پیوستی، و در واقع خودت را در حالتی از بیهویتی پیدا کردی.
ای گرامی بنده شاکر مرا
با دو اسم من بشو ذاکر مرا
هوش مصنوعی: ای عزیز، شکرگزار من باش و نامهای من را به یاد داشته باش.
هر دو در ذاتند با اسم تو جفت
اسمشان را با تو می بایست گفت
هوش مصنوعی: هر دو به نوعی با تو مرتبط هستند و باید نامشان را در کنار نام تو بیان کرد.
آن یکی را خوان خفی وین را، جلی
اولین الله و آن دوم علی(ع)
هوش مصنوعی: یک نفر را به مقام پنهان و بیخبر از دیگران میخوانند، در حالی که دیگری در مقام آشکار و نمایان قرار دارد. اولین مقام، مقام الهی است و مقام دوم، مقام حضرت علی(ع).
از علی بهتر ندارم چونکه دوست
لاجرم در رتبه همنام من اوست
هوش مصنوعی: من هیچ دوستی بهتر از علی ندارم، زیرا او در مرتبه و اعتبار با من یکسان است.
زین دو اسم پاک استمداد کن
خلق را با این دو اسم ارشاد کن
هوش مصنوعی: از این دو نام مقدس کمک بگیر و مردم را با این دو نام راهنمایی کن.
این به باطن مورث امداد تو
و آن به ظاهر باعث امداد تو
هوش مصنوعی: این به عمق وجود تو کمک میکند و آن به شکل ظاهری باعث حمایت تو میشود.
زین دو اسم پاک پر کن سینه را
صیقلی کن زین دو اسم آیینه را
هوش مصنوعی: دو نام پاک را در دل خود جای بده و دل را از این دو نام صاف و درخشان کن.
تا در آن آیینه بینی روی من
متصف گردی به خلق و خوی من
هوش مصنوعی: تا زمانی که در آن آینه چهرهام را ببینی، به ویژگیها و خصوصیات من آشنا خواهی شد.
غم مخور کز این دو اسم دلپسند
تا قیامت اسم تو سازم بلند
هوش مصنوعی: نگران نباش، زیرا من تا ابد اسم زیبای تو را بزرگ و معروف خواهم کرد.
اشرف الاسما نمایم اسم تو
قبلة الاشراف سازم جسم تو
هوش مصنوعی: من اسم تو را والا و برتر از نامهای دیگر قرار میدهم و به بدن تو احترام خاصی میگذارم و آن را محور و کانون ارادت و احترام قرار میدهم.
مشرق و مغرب بگیرد دین تو
شش جهت را پر کند آیین تو
هوش مصنوعی: ایمان و اعتقادات تو چنان گسترش مییابد که همه جهتها را فرا خواهد گرفت و تمام جوانب زندگی را دربرخواهد گرفت.
زین دوام بهتر ز اسما نیست اسم
هر دو یک گنجینه اندر یک طلسم
هوش مصنوعی: بسیار بهتر از نامهای مختلف، وجودی پایدار و یکتا است. هر دو نام در حقیقت به یک گنجینه درون یک راز اشاره دارند.
دار همچون جان گرامی هر دو را
پوش از نادان و عامی هر دو را
هوش مصنوعی: به دارایی و جان خود بسیار اهمیت بده و از حرفهای نادان و بیخبران دوری کن.
آدم ار چند اندر این ره مو شکافت
بهره یی زین «علم الاسما» نیافت
هوش مصنوعی: انسان اگر هم در این راه به نکتههای ریز بپردازد، در نهایت از این دانش خاص بهرهای نخواهد برد.
لاجرم محروم ماند او از بهشت
وان مقام خاص را از کف بهشت
هوش مصنوعی: او به ناچار از بهشت و مقام ویژهاش محروم ماند و این جایگاه عزیز را از دست داد.
باز از جنت نگشت او بهره ور
تا از آن اسما ندادندش خبر
هوش مصنوعی: او هنوز از بهشت بهرهای نبرده است تا زمانی که از آن نامها خبری به او نرسیده باشد.
گر که این شب را دلارا گشت ذیل
لیلة الواحد بود نه الف لیل
هوش مصنوعی: اگر این شب مثل شب دلانگیز و زیبا باشد، مثل شب قدر است و نه مثل هزار شب دیگر.
داستان اعور و احدب که نیست
یک شب است آن شب هزاران شب که نیست
هوش مصنوعی: داستان مردی که یک چشم دارد و مردی که کجی دارد، فقط به یک شب مربوط نمیشود، بلکه آن شب مانند هزاران شب دیگر است که وجود ندارد.
پس در آن شب عبد را شاکر نمود
با دو اسم اعظمش ذاکر نمود
هوش مصنوعی: در آن شب، خداوند عبد را سپاسگزار کرد و با دو نام بزرگ خود، او را به یادآوری مشغول ساخت.