گنجور

شمارهٔ ۴: برون نمی کنم از سر هوای صحبت دوست

برون نمی کنم از سر هوای صحبت دوست
در این هوا اگر از تن برون کنندم پوست
بنه به چشم من ای سرو دلنشین پایی
که دل نشینی سرو از ستادن لب جوست
مبین به چشم کم ای مدعی به طره یار
کمند جان من است این اگر به چشم تو نوست
مبال این همه زاهد، به ورد یارب خویش
نظر نمای که ذکر قلندران یاهوست
به تیغ ناز کشد کاش، یار «عمان » را
که زندگی ابد یافت هر که کشته اوست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برون نمی کنم از سر هوای صحبت دوست
در این هوا اگر از تن برون کنندم پوست
هوش مصنوعی: هرگز از فکر و دلخوشی صحبت با دوست خارج نمی‌شوم، حتی اگر در این شرایط سخت، پوست تنم را هم از من جدا کنند.
بنه به چشم من ای سرو دلنشین پایی
که دل نشینی سرو از ستادن لب جوست
هوش مصنوعی: ای سرو خوش‌چهره، نگاهی به چشمانم بینداز، چراکه زیبایی تو از طراوت و زلالی آب سرچشمه می‌گیرد.
مبین به چشم کم ای مدعی به طره یار
کمند جان من است این اگر به چشم تو نوست
هوش مصنوعی: ای مَدمعای گرانقدر، کم‌توجه نکن به زیبایی عشق. زیرا این زیبایی که در نگاه تو به چشم می‌آید، در حقیقت، جان من را در دام خود گرفته است و اگر در چشمت نو به نظر می‌رسد، این به خاطر عمق احساسات من است.
مبال این همه زاهد، به ورد یارب خویش
نظر نمای که ذکر قلندران یاهوست
هوش مصنوعی: زیاد به زهد و دینداری خود نبالید، بلکه به یاد خدا و عبادت خود تمرکز کنید، زیرا ذکر و یاد قلندران، مردان آزاد و بی‌تظاهر، از جنس دیگری است.
به تیغ ناز کشد کاش، یار «عمان » را
که زندگی ابد یافت هر که کشته اوست
هوش مصنوعی: کاش یار عمان با ناز و زیبایی خود را به تیغ (شمشیر) بکشد، زیرا هر کسی که به عشق او جان بدهد، زندگی ابدی خواهد یافت.