گنجور

شمارهٔ ۳ - قصیده فریده در مدح یعسوب دین امیرالمؤمنین علی(ع)

به پرده بود جمال جمیل عزوجل
به خویش خواست کند جلوه یی به صبح ازل
چو خواست آن که جمال جمیل بنماید
علی(ع) شد آینه خیرالکلام قل و دل
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
به چشم خود بین در آینه مشاهده کرد
بدید خود را بی ضد و ند و شبه و بدل
مقدس ازلی از چه؟ از حدوث و نقوص
منزه ابدی از چه؟ از عیوب و علل
از آن مشاهده، مشهود گشت، عشق بدیع
مطول است معانی، بیان آن اطول
چگونه عشقی، درنده تمام حجب
چگونه عشقی، سوزنده جمیع ملل
به جستجوی محل، ساز بیقراری کرد
که تا قرار بگیرد، ولی ندید محل
یکی نبود که چون جان بگیردش به کنار
یکی نبود که چون جان، کشاندش به بغل
امانتی شد و از بهر امتحان شد عرض
ز شاهد ازلی، کردکار عزوجل
ز کاینات ز عالم گرفته تا جاهل
ز ممکنات ز اعلی گرفته تا اسفل
ز قدسیان سما تا به عرش و لوح و قلم
ز ساکنان زمین تا به بر و بحر و جبل
به قدر همت خود هر یکی بلی گفتند
از آن متاع ربودند اگرچه یک خردل
قبول کثرت و قلت مگر که باعث گشت
که مشتری شده مسعود و نحس مانده زحل
ولی تحمل مجموع آن نیارستند
از آن که بار گران بود و بردبار، کسل
چه بود؟ بار بلا بود و فقر بود و فنا
چه بود؟ بار عنا بود و رنج بود و علل
رسید غیرت و شد غیر سوز و می دانست
که امر او نپذیرد به غیر او فیصل
به مدعی نسزد عشق و ناپسند بود
چو نور مهر به خفاش و بوی گل به جعل
به این نمود، که بار تو نیست لاتحمل
به آن سرود، که کار تو نیست لاتفعل
هنوز ناله واحسرتا به گوش رسد
بحار را ز تموج جبال را ز قلل
چو سر به جیب نمودند و سر بر آوردند
همان کسان که به دیوانگی شدند مثل
برهنگان که در آدابشان نه کذب و نه لاف
گرسنگان که در آیینشان نه غش و غل
به درد مایل از آنسان که دیگران به دوا
به زهر طالب از آنسان که دیگران به عسل
چو دردمند به صحت، به انتظار بلا
چو شیرخوار به پستان، به اشتیاق اجل
به آب تشنه و آبی ندیده جز خنجر
به شهد مایل و شهدی نخورده جز حنظل
نخورده آب به خواهش مگر که از شمشیر
نکرده خواب به راحت مگر که در مقتل
عمل به شرط نمودند و بندگی کردند
بیافتند خدایی ببین به حسن عمل
کجاست رفرف عشق ای عجب که در این سیر
براق عقل فرو مانده همچو خر، به وحل
چو عشق خیمه زند عقل را چه جاه و خطر؟
چو باد روی کند پشه را چه قدر و محل؟
هلا، کنید ز رطل گران گرانبارش
که مست گشته و کف بر لب آوریده جمل
امل بیامد و روی از سخن بگرداندی
بیا که طول سخن به بود ز طول امل
جمال و آینه و عشق و عاشق است یکی
بیان آن ز موحد به جو نه از احول
یکیست نقطه و در لوح احسن التقویم
ازو به جلوه خطوط و نقوش این جدول
یکیست مشعل و در صحن این زجاجی کاخ
به هر طرف گذری می فروزد این مشعل
یکیست نور فروزان، ازوست هر قندیل
یکیست نار درخشان، ازوست هر منقل
یکیست اسم و به مجموع اولیا مشهود
یکیست وحی و به مجموع انبیا منزل
یکی نهال و ازو در میان هزار ثمر
یکی غزال و ازو در جهان هزار غزل
یکیست شخص و ملبس به صد هزار لباس
یکیست یار و محلی به صد هزار حلل
همه در آینه مرتضی(ع) نموده جمال
تو رو در او کن و ز آخر به جوی تا اول
جمال شاهد معنی چه جلوه ها بخشد
تو هم هر آینه آیینه را نما صیقل
ورت به دیده سبل هست باز پرس سبیل
ز هادیان سبل نی ز صاحبان سبل
بزن به دامن شوریدگان حق دستی
که حل شود به تو هر مشکلیست لاینحل
ز مکر، آیینه مصقول و دیده نابیناست
از آن بپای شد این اختلاف و جنگ و جدل
وگرنه از چه طریق نفاق پیمودند؟
گذاشتند امور خدای را مختل
ز یاد بردند اسرار ایزد دادار
ز دست دادند احکام احمد مرسل
هم از حرم برمیدند با خیال کنشت
هم از صمد ببریدند با هوای هبل
از آن بلیه به بازار حق فتاد شکست
وز آن قضیه به ارکان دین رسید خلل
الا، که راه دراز است و غول ره بسیار
بهوش تا نبرندت ز ره به مکر و حیل
چو شیر شرزه در آید چه جای تعریفست
ز گرگ پیر و شغال ضعیف و روبه شل
زهی به منزلت از جمله کاینات اشرف
خهی به مرتبت از جمله ممکنات افضل
پس از خدای تو باشی اجل ممدوحان
به جاه و رتبه و «عمان » ز مادحان اقل
اگرچه نوش بود نیش اگر ترا ز یمین
وگرچه شهد بود زهر اگر ترا ز قبل
ولی عوام ز انصاف دور می دانند
که در ضلالت، انعامی اند «بلهم اضل »
تو محیی ازل و چاکر تو مستهلک
تو معطی ابد و مادح تو مستأصل
بخوان به درگه خویشم که ناپسند بود
تو جایگه به نجف کرده من به چار محل

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به پرده بود جمال جمیل عزوجل
به خویش خواست کند جلوه یی به صبح ازل
هوش مصنوعی: خداوند زیبا و بزرگ، می‌خواست تا زیبایی خود را در آغاز هستی به نمایش بگذارد.
چو خواست آن که جمال جمیل بنماید
علی(ع) شد آینه خیرالکلام قل و دل
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند اراده کرد زیبایی خود را نشان دهد، علی(ع) به عنوان نماینده کلام نیکو و دل‌های پاک جلوه کرد.
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
هوش مصنوعی: من فقط به طور مختصر درباره این موضوع صحبت کردم، تو خودت به جزئیات بیشتری بپرداز و داستان کامل را بخوان.
به چشم خود بین در آینه مشاهده کرد
بدید خود را بی ضد و ند و شبه و بدل
هوش مصنوعی: او با دیدن خود در آینه، متوجه شد که هیچ نقص، مشابه یا بدل دیگری ندارد و به حقیقت خویش پی برد.
مقدس ازلی از چه؟ از حدوث و نقوص
منزه ابدی از چه؟ از عیوب و علل
هوش مصنوعی: مقدس ازلی هرگز به خاطر پیدایش یا نقص چیزی آلوده نمی‌شود، و ابدی نیز به خاطر عیب‌ها و علل دیگر خالی از هر گونه نقص است.
از آن مشاهده، مشهود گشت، عشق بدیع
مطول است معانی، بیان آن اطول
هوش مصنوعی: عشق نو و تازه‌ای که دیده می‌شود، دارای معناهای بسیاری است و بیان کردن آن بسیار زمان‌بر خواهد بود.
چگونه عشقی، درنده تمام حجب
چگونه عشقی، سوزنده جمیع ملل
هوش مصنوعی: این عشق چطور می‌تواند باشد که تمام حیا و شرم را نابود کند؟ و چه عشقی است که می‌تواند همه ملت‌ها را متأثر کند و بسوزاند؟
به جستجوی محل، ساز بیقراری کرد
که تا قرار بگیرد، ولی ندید محل
هوش مصنوعی: او به دنبال مکانی آرام و ثابت می‌گردد و در این جستجو بی‌تابی می‌کند، اما نتوانسته جایی برای آرامش پیدا کند.
یکی نبود که چون جان بگیردش به کنار
یکی نبود که چون جان، کشاندش به بغل
هوش مصنوعی: کسی پیدا نشد که وقتی جانش می‌گیرد، در کنارش باشد و همچنین کسی نبود که در زمان سختی و نیازش، او را در آغوش بگیرد.
امانتی شد و از بهر امتحان شد عرض
ز شاهد ازلی، کردکار عزوجل
هوش مصنوعی: به عنوان یک امتحان، چیزی به امانت گذاشته شد و به منظور سنجش، نمایان شد از سوی یک وجود پاک و بی‌مانند.
ز کاینات ز عالم گرفته تا جاهل
ز ممکنات ز اعلی گرفته تا اسفل
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر چیزی که در جهان وجود دارد، از موجودات با دانش و آگاه تا نادان‌ها، از موجودات ممکن و غیر ممکن تا برترین‌ها و پست‌ترین‌ها، همه به نوعی به یکدیگر ارتباط دارند و تحت تأثیر یک اصل یا منبع کلی قرار گرفته‌اند.
ز قدسیان سما تا به عرش و لوح و قلم
ز ساکنان زمین تا به بر و بحر و جبل
هوش مصنوعی: از موجودات آسمانی تا بالاترین جایگاه‌ها و ابزارهایی چون لوح و قلم، از ساکنان زمین گرفته تا زوایای دریاها و کوه‌ها، همه جا پر از نشانه‌هایی از وجود و جلال خداوند است.
به قدر همت خود هر یکی بلی گفتند
از آن متاع ربودند اگرچه یک خردل
هوش مصنوعی: هرکسی به اندازه تلاش و کوشش خود موفق شد، و از آن کالا بردند، حتی اگر مقدارش بسیار کم باشد.
قبول کثرت و قلت مگر که باعث گشت
که مشتری شده مسعود و نحس مانده زحل
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که تنوع و اختلاف در شرایط و ویژگی‌ها می‌تواند منجر به موفقیت یا شکست افراد شود. به عبارت دیگر، گاه به دلیل شرایط مختلف، فردی به موفقیت می‌رسد و در عوض، فرد دیگری با وجود امکانات کمتر تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به شکست دچار می‌شود.
ولی تحمل مجموع آن نیارستند
از آن که بار گران بود و بردبار، کسل
هوش مصنوعی: اما نتوانستند مجموع این بار را تحمل کنند، زیرا این بار بسیار سنگین و خسته‌کننده بود.
چه بود؟ بار بلا بود و فقر بود و فنا
چه بود؟ بار عنا بود و رنج بود و علل
هوش مصنوعی: چه چیزی بود؟ بار سختی، فقر و نابودی بود. چه چیزی بود؟ بار محبت و رنج و مشکلات بود.
رسید غیرت و شد غیر سوز و می دانست
که امر او نپذیرد به غیر او فیصل
هوش مصنوعی: غیرت به او رسید و هیچ چیز دیگری را برنمی‌تابید و می‌دانست که هیچ کس جز او نمی‌تواند در این موضوع تصمیم بگیرد.
به مدعی نسزد عشق و ناپسند بود
چو نور مهر به خفاش و بوی گل به جعل
هوش مصنوعی: عشق حقیقتی والاتر از آن است که به افرادی نالایق نسبت داده شود، همان‌طور که نور خورشید به خفاش‌ها نمی‌رسد و بوی گل هم نمی‌تواند در فضای ناخالصی مانند جعل و فریب یافت شود.
به این نمود، که بار تو نیست لاتحمل
به آن سرود، که کار تو نیست لاتفعل
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که اگر کاری بر دوش تو نیست، نباید آن را به دوش بگیری. همچنین، اگر وظیفه‌ای به عهده‌ات نیست، نباید انجامش دهی. به عبارتی دیگر، هر کسی باید از بار مسئولیت‌هایی که به او تعلق ندارد، پرهیز کند و تنها به کارهایی بپردازد که واقعاً به او مربوط می‌شود.
هنوز ناله واحسرتا به گوش رسد
بحار را ز تموج جبال را ز قلل
هوش مصنوعی: هنوز صدای ناله و افسوس از دور شنیده می‌شود، به طوری که درختان و کوه‌ها نیز تحت تأثیر این احساس قرار گرفته‌اند.
چو سر به جیب نمودند و سر بر آوردند
همان کسان که به دیوانگی شدند مثل
هوش مصنوعی: وقتی که سرهای خود را به درون جیب کردند و دوباره بلند کردند، همان کسانی بودند که دیوانه شده بودند.
برهنگان که در آدابشان نه کذب و نه لاف
گرسنگان که در آیینشان نه غش و غل
هوش مصنوعی: افرادی که در رفتار و آدابشان صداقت دارند و نه دروغ می‌گویند و نه خود را به دروغ بزرگتر از آنچه که هستند نشان می‌دهند، و همچنین کسانی که در سرشتشان فریبکاری و نیرنگ وجود ندارد.
به درد مایل از آنسان که دیگران به دوا
به زهر طالب از آنسان که دیگران به عسل
هوش مصنوعی: انسان‌ها به دنبال درمان دردهایشان هستند همان‌طور که به دنبال دارو می‌روند، و همچنین برای مشکلات و سختی‌ها به دنبال چیزهای خوشایند و شیرین می‌گردند، همان‌طور که دیگران به دنبال عسل هستند.
چو دردمند به صحت، به انتظار بلا
چو شیرخوار به پستان، به اشتیاق اجل
هوش مصنوعی: دردمندی که به بهبودی امید دارد، مانند شیرخوار که در انتظار شیر مادر است، به شدت مشتاق رسیدن به سرنوشت خود و پایان دادن به تلخی‌هاست.
به آب تشنه و آبی ندیده جز خنجر
به شهد مایل و شهدی نخورده جز حنظل
هوش مصنوعی: تشنگی به آب، اما هیچ آبی وجود ندارد. تنها خنجری را دیده که به سمت آب می‌رود و به شیرینی تمایل دارد، اما جز تلخی چیزی نچشیده است.
نخورده آب به خواهش مگر که از شمشیر
نکرده خواب به راحت مگر که در مقتل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که خواسته‌ای دارد، تنها زمانی به آرامش و آسایش می‌رسد که در شرایط سخت و مخاطره‌آمیز قرار نگرفته باشد. به عبارتی، وقتی آدمی با چالش‌ها و مشکلات روبه‌رو نمی‌شود، نمی‌تواند از خواسته‌ها و آرزوهایش بهره‌مند شود.
عمل به شرط نمودند و بندگی کردند
بیافتند خدایی ببین به حسن عمل
هوش مصنوعی: آنها با انجام دادن کارهای نیک و بندگی، به مقام خدایی رسیدند. ببین که چقدر عمل خوب می‌تواند تاثیرگذار باشد.
کجاست رفرف عشق ای عجب که در این سیر
براق عقل فرو مانده همچو خر، به وحل
هوش مصنوعی: عشق کجاست؟ در این مسیرِ روشنِ عقل، آدمی مانده است مانند الاغ، در سختی و بی‌حرکتی.
چو عشق خیمه زند عقل را چه جاه و خطر؟
چو باد روی کند پشه را چه قدر و محل؟
هوش مصنوعی: وقتی عشق در دل انسان جایی پیدا کند، عقل چه ارزش و خطری دارد؟ زمانی که عشق مثل بادی به جان آدمی می‌وزد، چه به حساب می‌آید و بلکه چه جایگاهی دارد؟
هلا، کنید ز رطل گران گرانبارش
که مست گشته و کف بر لب آوریده جمل
هوش مصنوعی: بیا، از بار سنگین آن شخص خوشحال و سرمست او را نجات دهید که بی‌اختیار شده و نوشیدنی بر لب دارد.
امل بیامد و روی از سخن بگرداندی
بیا که طول سخن به بود ز طول امل
هوش مصنوعی: امید به شما روی نمی‌آورد و از گفتگو روی بر می‌گرداند، بیاید که گفتگوی طولانی بهتر از انتظار طولانی است.
جمال و آینه و عشق و عاشق است یکی
بیان آن ز موحد به جو نه از احول
هوش مصنوعی: زیبایی، آینه، عشق و عاشق همگی به یک حقیقت اشاره دارند. بیان این واقعیت از زبان یک مومن به وضوح و روشنی بیان شده و نه به طور معیوب.
یکیست نقطه و در لوح احسن التقویم
ازو به جلوه خطوط و نقوش این جدول
هوش مصنوعی: درست مانند نقطه‌ای که در لوح زیبا و مرتب قرار دارد، از آن نقطه، نمایان بودن خطوط و نقش‌های این جدول به صورت درخشان و زیبا است.
یکیست مشعل و در صحن این زجاجی کاخ
به هر طرف گذری می فروزد این مشعل
هوش مصنوعی: در مرکز این کاخ شیشه‌ای، یک مشعل وجود دارد که نوری ساطع می‌کند و در هر گوشه‌ی آن، روشنی و گرما را پخش می‌کند.
یکیست نور فروزان، ازوست هر قندیل
یکیست نار درخشان، ازوست هر منقل
هوش مصنوعی: نور درخشان و روشنی که وجود دارد، منبع آن یک چیز است و همه چراغ‌ها از آن نور می‌گیرند. همچنین، آتش سوزان و تابناک هم تنها از یک منبع ناشی می‌شود و تمام بسترهای سوزان نیز از آن آتش بهره‌مند هستند.
یکیست اسم و به مجموع اولیا مشهود
یکیست وحی و به مجموع انبیا منزل
هوش مصنوعی: در این بیت بیان می‌شود که همه چیز در نهایت به یک حقیقت واحد برمی‌گردد. نام واحدی وجود دارد که در وجود بندگان خدا و اولیا نمایان است و همچنین وحی‌ای که به تمام پیامبران نازل شده، نیز از همان حقیقت واحد نشأت می‌گیرد. در واقع، تمام معارف الهی و شخصیت‌های معنوی در نهایت از یک منبع واحد سرچشمه می‌گیرند.
یکی نهال و ازو در میان هزار ثمر
یکی غزال و ازو در جهان هزار غزل
هوش مصنوعی: در میان هزاران میوه، تنها یک نهال وجود دارد و در دنیای شعر، تنها یک غزال در میان هزاران غزل سراغ داریم.
یکیست شخص و ملبس به صد هزار لباس
یکیست یار و محلی به صد هزار حلل
هوش مصنوعی: تنها یک فرد وجود دارد که در ظاهر به هزاران لباس متفاوت پوشیده شده و همچنین یک دوست و محل وجود دارد که به هزاران نوع زینت تزئین شده است.
همه در آینه مرتضی(ع) نموده جمال
تو رو در او کن و ز آخر به جوی تا اول
هوش مصنوعی: همه زیبایی‌ها و صفات نیک تو را در جلوه‌گری مرتضی (ع) نشان داده و در انتها، به جستجوی آغاز زیبایی‌های تو بپرداز.
جمال شاهد معنی چه جلوه ها بخشد
تو هم هر آینه آیینه را نما صیقل
هوش مصنوعی: زیبایی و魅ا در وجود محبوب چه جلوه‌ها و زیبایی‌هایی ایجاد می‌کند. تو نیز باید هر زمان که می‌توانی، آینه را جلا بدهی و به نمایش بگذاری.
ورت به دیده سبل هست باز پرس سبیل
ز هادیان سبل نی ز صاحبان سبل
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که در گفت‌وگو درباره راه‌ها و مسیرهای درست، از افراد راهنمایی بگیر، نه از کسانی که تنها ظاهری جذاب دارند.
بزن به دامن شوریدگان حق دستی
که حل شود به تو هر مشکلیست لاینحل
هوش مصنوعی: به جمع افرادی که حق را جستجو می‌کنند بپیوند و در میان آنها دست بگذار، زیرا با نیروی آن‌ها می‌توانی هر مشکلی را که به نظر غیرقابل حل می‌رسد، حل کنی.
ز مکر، آیینه مصقول و دیده نابیناست
از آن بپای شد این اختلاف و جنگ و جدل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به خاطر فریب و نیرنگ، حقیقت به گونه‌ای نمایش داده می‌شود که مانند آینه‌ای صاف و درخشان به نظر می‌رسد، اما در واقع افرادی که درگیر این مسائل هستند، توانایی درک واقعیت را ندارند. بر اثر این نادانی، اختلاف و مبارزه‌ای میان آنها به وجود آمده است.
وگرنه از چه طریق نفاق پیمودند؟
گذاشتند امور خدای را مختل
هوش مصنوعی: اگر نه، پس چگونه به راه نفاق قدم گذاشتند؟ در حالی که امور خدا را به هم ریختند.
ز یاد بردند اسرار ایزد دادار
ز دست دادند احکام احمد مرسل
هوش مصنوعی: رندانه، مردم به فراموشی سپردند رازهای خداوند خالق و قواعدی که پیامبر گرامی (حضرت محمد) آورده بود را از دست دادند.
هم از حرم برمیدند با خیال کنشت
هم از صمد ببریدند با هوای هبل
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که افرادی با عشق و اشتیاق به زیارت خانه خدا و معبود خود می‌روند و در عین حال، محبت و آرزوی مجسمه‌های دیگر را نیز در دل دارند. این دوگانگی نشان‌دهندهٔ تضاد میان ایمان و اعتقاد به خدا و جذب شدن به صفات یا نمادهای دیگر است.
از آن بلیه به بازار حق فتاد شکست
وز آن قضیه به ارکان دین رسید خلل
هوش مصنوعی: از آن مشکل بزرگ به میدان حقیقت آسیب رسید و آن واقعه باعث ضعف و نقصان در اصول دین شد.
الا، که راه دراز است و غول ره بسیار
بهوش تا نبرندت ز ره به مکر و حیل
هوش مصنوعی: ببین، مسیر طولانی است و در آن موانع زیادی وجود دارد. باید بسیار هوشیار باشی تا با فریب و ترفندها از راه منحرف نشوی.
چو شیر شرزه در آید چه جای تعریفست
ز گرگ پیر و شغال ضعیف و روبه شل
هوش مصنوعی: وقتی که شیری نیرومند و باشکوه به میدان بیاید، دیگر چه نیازی به تعریف و تمجید از گرگ پیر و شغال ضعیف و روباه زرد است؟
زهی به منزلت از جمله کاینات اشرف
خهی به مرتبت از جمله ممکنات افضل
هوش مصنوعی: ای بسا خوشا به مقام تو که در میان همه موجودات برتر از آنی و در مرتبه خود بی‌نظیری.
پس از خدای تو باشی اجل ممدوحان
به جاه و رتبه و «عمان » ز مادحان اقل
هوش مصنوعی: پس از خدا، تو را به مقام و جایگاه بزرگان می‌ستایند، اما در میان ستایندگان، تو مقام کمتری داری.
اگرچه نوش بود نیش اگر ترا ز یمین
وگرچه شهد بود زهر اگر ترا ز قبل
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است چیزی شیرین و خوشمزه به نظر برسد، اما اگر از آن لذت نبری و یا به سمت تو نباشد، ارزشی ندارد. حتی اگر ظاهراً شیرین باشد، ممکن است به شما آسیب بزند.
ولی عوام ز انصاف دور می دانند
که در ضلالت، انعامی اند «بلهم اضل »
هوش مصنوعی: اما مردم عادی به بی‌انصافی معتقدند که در گمراهی، پاداشی وجود دارد.
تو محیی ازل و چاکر تو مستهلک
تو معطی ابد و مادح تو مستأصل
هوش مصنوعی: تو آغاز و زندگی‌بخش هستی و من در خدمت تو قرار دارم. تو جاودانه و بخشنده‌ای و من در مقابل تو به نهایت رسیده‌ام.
بخوان به درگه خویشم که ناپسند بود
تو جایگه به نجف کرده من به چار محل
هوش مصنوعی: به درگاه خودم دعوتت می‌کنم، چرا که نمی‌پسندم تو در جایی باشی که من در مکان‌های مختلفی به نجف رفته‌ام.

حاشیه ها

1396/03/11 19:06
عبدالله شاکر

با سلام
ضمن تشکر.
شعر بسیار پر معنی است و باید روی آن فکر کرد.
ضمنا این دو مورد غلط تایپی نیاز به تصحیح دارند:
از آن متاع ربودند اگرچه یک (خر دل)
صحیح خردل است:
از آن متاع ربودند اگرچه یک خردل
در بیت بعد:
که مشتری شده مسعود و (محس) مانده زحل!
صحیح نحس است:
که مشتری شده مسعود و نحس مانده زحل!
مسول محترم : برای کسب استاندارد بالا معمولا،
1. خوب است تایپ کننده خودش در پایان هر بخش با متن اصلی مطابقت کند.
2. بعد برای نتیجه خوب اگر فردی دیگری نیز متن را با تایپ شده تطبیق و به اصطلاح (ادیت ) نماید
اشعار و متون با اغلاط کمتری خواهند بود
3. بعد متن یا شعر برای گذاشتن در سایت آماده است.
موفق باشید.

1397/01/01 13:04
هادی

چارمحل در بیت آخر یعنی چهارمحال و بختیاری!
این بیت هم بس زیبا بود اندر ذم غاصبان سه گانه ولایت و در وصف شیرخدای لم یزلی حضرت امام علی:
چو شیر شرزه درآید، چه جای تعریف‌ست؟
ز گرگ پیر و شغال ضعیف و روبه شل

1402/08/17 12:11
رضا

چارمحل یعنی چهارمحال! چهارمحال مکانی است غیر از بختیاری! بعدها (در دهه پنجاه شمسی) این دو منطقه با هم یک استان را تشکیل دادند.

 

1397/04/24 10:06
محمد

با سلام و عرض ادب
شعر فوق العاده بود ولی سواد اندک من باعث شد خیلی ابیات رو درک نکنم،
آیاآدرس شرحی برای این شعر میشناسید؟ راهنمایی کنید ممنون میشم.

1398/08/04 18:11

زهادیان سبل ،نی ز صاحبان سبیل---درست است

1399/02/16 10:05
نستوه

آقا سید محسن در آخرین حاشیه نوشته اند که سبل درست نیست، سبیل درست است. اتفاقاً سَبَل درست است؛ سبل یکی از امراض چشم است که مانند پرده روی چشم ظاهر می شود.
در مصرع نخست بیت چهارم سکته هست.احتمالآً چند حرف یا کلمه ای کوتاه جا افتاده.

1399/03/28 10:05
سیده محبوبه پورسجادی

سلام علیکم انشاالله که سلامت باشید، تشکر از این متن وشعر بسیار عالی وزیبا، بنده شیرازی هستم با وجودی که شعر های حافظ وسعدی وشاهنامه را خیلی دوست دارم و کم وبیش می خوانم اما سعادت آشنایی با این شاعر عزیز ومخصوصا این شعر ایشان را نداشتم بجز یک بیت آنرا که بصورت ضرب المثل در آمده، وامروز 6خرداد 1399لطف خداوند و محبت شما باعث دستیابی بنده به این سعادت، وشناخت این بزرگوار شد، در حالی که داشتم از اینترنت شعر حافظ عزیز را که می فرماید، کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد/یک نکته ازاین معنی، گفتیم و همین باشد /........ الی آخر جستجو می کردم چه حسن تصادفی وچقدر این دو شعر از جهت مفهوم به هم نزدیکند، الحمد لله، از شما دوستان عزیز سپاسگزارم، خداوند بزرگ در آیه ی 12 سوره ی شریف یس می فرماید:همانا زنده کنیم مردگان را، وبنویسیم آنچه را پیش فرستادند، وآثار وجودشان را در هر چیزی تا ابد در کتاب مبین ثبت می کنیم. به قول شاعر عزیز تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..........موفق باشید ودر پناه حق یاعلی هوالمحبوب

1402/08/17 12:11
رضا

بدیع، معانی و بیان سه جزء تشکیل دهنده علم بلاغت هستند. مطول (نوشته سعدالدین تفتازانی) و اَطوَل (نوشته عصام الدین اسفرایینی) دو کتاب مرجع در این علم هستند.

مرحوم عمان به زیبایی در این بیت بین مشاهده و مشهود و نیز بین بدیع، مطول، معانی، بیان و اطول تناسب برقرار کرده است.