گنجور

بخش ۳۸

در بیان وارد شدن آن سر حلقه‌ی مستان و مقتدای حق پرستان از راه مجاهده بعالم مشاهده و از دروازه‌ی فناء فی الله در شهرستان بقاء بالله بمصداق: العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة، و شرح شرفیابی زعفرجنی به قصد یاری و عزم جانسپاری، خدمت آن بزرگوار و با حالت محرومی مراجعت کردن:

ساقی ای قربان چشم مست تو
چند چشم میکشان بر دست تو؟
درفکن ز آن آب عشرت را به جام
بیش ازین مپسند ما را تشنه کام
تا کی آخر راز مادر پرده، در؟
ساغری ده ز آن شراب پرده در
تابرآرند این گدایان سلوک
پای کوبان نعره‌ی «این الملوک»
خاک بر فرق تن خاکی کنند
جای در آتش ز بیباکی کنند
دست بر شیدائی از مستی زنند
پا ز مستی بر سر هستی زنند
ذکر حال عاشقان حق کنند
پرده‌ی اهل حقیقت شق کنند
در میان ذکری ز عشاق آورند
شرح عشاق اندر اوراق آورند
خاصه شرح حال شاهنشاه عشق
مقتدای شرع و خضر راه عشق
تا بدانند آن امام خوش خصال
پاچسان هشت اندر آن دارالوصال
چیست آن دار الوصال ای مرد راه؟
ساحت میدان و طرف قتلگاه
وه چه داری؟ درد و غم کالای او
نیزه و خنجر، نعم والای او
در شرابش خون دلها ریخته
در طعامش، زهرها آمیخته
او، فتاده غرق خون بالای هم
کشتگان راه او، در هر قدم
پیش او جسم جوانان، ریز ریز
از سنان و خنجر و شمشیر تیز
پشت سر، بر سینه و بر سر زنان
بی پدر طفلان و بی شوهر زنان
دشمنان، گرم شرار افروختن
خیمه گاهش، مستعد سوختن
چشم سوی رزمگاه از یک طرف
سوی بیمارش نگاه از یک طرف
انقلاب و محنت و تاب و طپش
التهاب و زحمت و جوع و عطش
با بلاهایی که بودش نو به نو
همچنانش رخش همت گرم رو
نه از آن هنگامه‌های دردناک
لاابالی حالتش را هیچ باک
نه از آن جوش و خروش و رنج و درد
کبریایی دامنش را هیچ گرد
چون گلش تن هرچه گشتی ریشتر
غنچه‌اش را بد تبسم بیشتر
گشته هر تیغی بسویش رهسپر
باز کرده سینه را، کاینک سپر
رفته هر تیری سویش، دامن کشان
برگشوده دیده را کاینک، نشان
چشم بر دیدار و گوشش بر ندا
تا کند جان را فدا جانش فدا
همتش، اثنیتی، بر داشته
غیرتش، غیریتی نگذاشته
جان فشان، شمع رخ جانانه را
بسته ره آمد شدن، پروانه را
نی ز اکبر نه ز اصغر یاد او
جمله محو خاطر آزاد او
سر خوش از اتمام و انجام عهود
شاهد غیبش هم آغوش شهود
گشته خوش باوصل جانان اندکی
کز تجری حلقه زد بر در یکی
از برای جانفشانی نزد شاه
ز عفر جنی فرا آمد ز راه
جنئی جنت بجانش، ضم شده
همتش، رشک بنی آدم شده
جنئی در خاک و ذکرش در فلک
غیرتش، سوزنده‌ی جان ملک
با سپاه خود درآمد صف زنان
شاه را همچون سعادت، در عنان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بیان وارد شدن آن سر حلقه‌ی مستان و مقتدای حق پرستان از راه مجاهده بعالم مشاهده و از دروازه‌ی فناء فی الله در شهرستان بقاء بالله بمصداق: العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة، و شرح شرفیابی زعفرجنی به قصد یاری و عزم جانسپاری، خدمت آن بزرگوار و با حالت محرومی مراجعت کردن:
هوش مصنوعی: در این متن به ورود گروهی از عالمان و رهبران معنوی اشاره شده که با جد و جهد خود به عالم مشاهده و دیدن حقیقت می‌رسند. آن‌ها از دروازه‌ای عبور می‌کنند که به وحدت با خداوند و بقاء در ذات الهی منجر می‌شود. به نوعی اشاره می‌شود که عبودیت و بندگی در واقع جواهر و ذات ربوبیت است. همچنین بیان شده که شخصی با هدف کمک و فدای جان خود به خدمت یکی از بزرگواران می‌شتابد و با روحیه‌ای از حس محرومیت بازمی‌گردد.
ساقی ای قربان چشم مست تو
چند چشم میکشان بر دست تو؟
هوش مصنوعی: ای ساقی، من به عشق چشم زیبای تو قربان می‌روم. چقدر شراب همچون چشمان مست تو بر دستانت می‌ریزد؟
درفکن ز آن آب عشرت را به جام
بیش ازین مپسند ما را تشنه کام
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به لذت‌های زندگی و عشق اشاره دارد. شاعر از کسی می‌خواهد که دیگر به نوشیدن آب خوشی و لذت‌جویانه ادامه ندهد، زیرا این حالت نمی‌تواند برطرف‌کننده تشنگی واقعی او باشد. او از احساس گرسنگی و نیاز به بیشتر سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که نیازهای عمیق‌تری دارد که با این لذت‌های سطحی برطرف نمی‌شود.
تا کی آخر راز مادر پرده، در؟
ساغری ده ز آن شراب پرده در
هوش مصنوعی: تا کی باید رازهای مادر را در پرده نگه داشت؟ یک ساغر از آن شراب که پشت پرده است به من بده.
تابرآرند این گدایان سلوک
پای کوبان نعره‌ی «این الملوک»
هوش مصنوعی: گدایانی که در مسیر به سوی مقصود حرکت می‌کنند، با صدای بلند فریاد می‌زنند که این پادشاهان و بزرگان چه کسانی هستند.
خاک بر فرق تن خاکی کنند
جای در آتش ز بیباکی کنند
هوش مصنوعی: بر روی سر انسانی که از خاک ساخته شده، خاک می‌پاشند و به دلیل بی‌پروا بودن، او را به آتش می‌سپارند.
دست بر شیدائی از مستی زنند
پا ز مستی بر سر هستی زنند
هوش مصنوعی: آنها با شیدایی و مستی خود، بر احساساتی که دارند دست می‌زنند و با حالتی سرشار از مستی، بر واقعیت زندگی تاثیر می‌گذارند.
ذکر حال عاشقان حق کنند
پرده‌ی اهل حقیقت شق کنند
هوش مصنوعی: عاشقان حق، حال خود را بیان می‌کنند و این ویژگی باعث می‌شود که پرده‌ها و موانع را از روی اهل حقیقت کنار بزنند.
در میان ذکری ز عشاق آورند
شرح عشاق اندر اوراق آورند
هوش مصنوعی: در دل یک یادآوری از عاشقان، داستان عشق آنان را در نوشته‌ها می‌آورند.
خاصه شرح حال شاهنشاه عشق
مقتدای شرع و خضر راه عشق
هوش مصنوعی: به طور کلی می‌توان گفت که این جمله به توصیف ویژگی‌ها و شخصیت یک بزرگ و محبوب اشاره دارد که در زمینه عشق و روحانیت مقام خاصی دارد و به‌عنوان راهنما و پیشوای عشق شناخته می‌شود. این فرد به عنوان مقامی والا در عشق و عرفان، در نظر گرفته شده و در میان دیگران، مورد احترام و توجه ویژه‌ای است.
تا بدانند آن امام خوش خصال
پاچسان هشت اندر آن دارالوصال
هوش مصنوعی: برای کسی که دارای رفتار خوب و صفات نیکو است، در آن مکان وصل و ارتباط، همه چیز مشخص خواهد شد.
چیست آن دار الوصال ای مرد راه؟
ساحت میدان و طرف قتلگاه
هوش مصنوعی: ای مرد راه، آن مکان وصال و رسیدن به هدف چیست؟ همانطور که میدان و نقطه‌ قتلگاه است.
وه چه داری؟ درد و غم کالای او
نیزه و خنجر، نعم والای او
هوش مصنوعی: چه چیزی داری؟ درد و غم، ویژگی‌هایی از او مانند نیزه و خنجر است، اما در عوض، نعمتی بسیار بزرگ از او به دست می‌آید.
در شرابش خون دلها ریخته
در طعامش، زهرها آمیخته
هوش مصنوعی: در شرابش، احساسات و دردهای عمیق گنجانده شده و در غذایش، زهر و نیش‌هایی پنهان شده است.
او، فتاده غرق خون بالای هم
کشتگان راه او، در هر قدم
هوش مصنوعی: او در حالی که بر روی کشتگان راه خود افتاده و غرق در خون است، هر قدمی که برمی‌دارد نشان از فداکاری و سختی‌هایی است که به خاطر هدفش متحمل شده است.
پیش او جسم جوانان، ریز ریز
از سنان و خنجر و شمشیر تیز
هوش مصنوعی: در برابر او، بدن جوانان به راحتی زیر ضربات نیزه، خنجر و شمشیر بر تکه‌های کوچک تقسیم می‌شود.
پشت سر، بر سینه و بر سر زنان
بی پدر طفلان و بی شوهر زنان
هوش مصنوعی: زنان بی‌سرپرست و کودکانی که پدر ندارند، در حالت ناتوانی و بی‌پناهی، در گوشه و کنار زندگی با مشکلات و چالش‌های زیادی روبه‌رو هستند. این افراد در جامعه، به ویژه در زمان سختی، احساس تنهایی و عدم حمایت می‌کنند.
دشمنان، گرم شرار افروختن
خیمه گاهش، مستعد سوختن
هوش مصنوعی: دشمنان مشغول ایجاد آتش و خراب کردن سرزمین او هستند و او نیز آماده و مستعد برای تحمل این نابودی است.
چشم سوی رزمگاه از یک طرف
سوی بیمارش نگاه از یک طرف
هوش مصنوعی: چشمانش به میدان نبرد دوخته شده و از طرفی دیگر به بیمار خود می‌نگرد.
انقلاب و محنت و تاب و طپش
التهاب و زحمت و جوع و عطش
هوش مصنوعی: سختی‌ها و مشکلات، تلاطم و ناآرامی، رنج و گرسنگی و تشنگی.
با بلاهایی که بودش نو به نو
همچنانش رخش همت گرم رو
هوش مصنوعی: با مشکلات و سختی‌هایی که همیشه برایش وجود دارد، اما همواره با انرژی و اراده قوی به جلو می‌رود.
نه از آن هنگامه‌های دردناک
لاابالی حالتش را هیچ باک
هوش مصنوعی: در آن لحظات دردناک، او هیچ اهمیتی به وضعیت خود نمی‌دهد و بی‌خیال است.
نه از آن جوش و خروش و رنج و درد
کبریایی دامنش را هیچ گرد
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر آن است که در دنیای بزرگ و بی‌نهایت، هیچ نشانه‌ای از خشم، درد و رنج وجود ندارد که دامن کبریایی آن را آلوده کند. به عبارتی دیگر، عظمت و بزرگی وجود ندارد که تحت تأثیر مشکلات و رنج‌ها قرار گیرد.
چون گلش تن هرچه گشتی ریشتر
غنچه‌اش را بد تبسم بیشتر
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر گلبرگ‌های یک گل پژمرده شوند، لبخند و زیبایی غنچه‌اش نمایان‌تر می‌شود.
گشته هر تیغی بسویش رهسپر
باز کرده سینه را، کاینک سپر
هوش مصنوعی: هر شمشیری به طرف او رفته و در سینه‌اش راهی باز کرده، چون که اکنون او سپر شده است.
رفته هر تیری سویش، دامن کشان
برگشوده دیده را کاینک، نشان
هوش مصنوعی: هر شبکه‌ای از تیرها به سمت او روانه شده و او با دامن گسترده‌اش به استقبال آمده است، چرا که اکنون نشانه‌ای از او در دست داریم.
چشم بر دیدار و گوشش بر ندا
تا کند جان را فدا جانش فدا
هوش مصنوعی: چشمش به دنبال دیدار و گوشش به صدایی است تا جانش را فدای معشوق کند. جانش را برای او فدا خواهد کرد.
همتش، اثنیتی، بر داشته
غیرتش، غیریتی نگذاشته
هوش مصنوعی: عزم و اراده‌اش به قدری قوی است که هیچ چیز نمی‌تواند او را از هدفش منصرف کند و هیچ نقصی در او وجود ندارد که او را از دیگران متمایز کند.
جان فشان، شمع رخ جانانه را
بسته ره آمد شدن، پروانه را
هوش مصنوعی: با جان خودت فدای چهره معشوق کن، چون راهی برای آمدن پروانه به سوی شمع بسته شده است.
نی ز اکبر نه ز اصغر یاد او
جمله محو خاطر آزاد او
هوش مصنوعی: نه از بزرگترها و نه از کوچکترها، یاد او در دل همه فراموش شده و همگی به خاطر آزاد او مشغول هستند.
سر خوش از اتمام و انجام عهود
شاهد غیبش هم آغوش شهود
هوش مصنوعی: شخصی که از پایان کارها و پیمان‌ها شادمان است، در سرور و خوشحالی خود، به وجهی به حضور و مشاهده‌ کارهای پنهان نیز پی برده و با آن‌ها در آمیخته است.
گشته خوش باوصل جانان اندکی
کز تجری حلقه زد بر در یکی
هوش مصنوعی: به خاطر وصال معشوق، حالتی خوش و شاداب پیدا کرده‌ام، و اکنون که لحظه‌ای بر در او ایستاده‌ام، احساس می‌کنم که این انتظار، زندگی‌ام را دگرگون کرده است.
از برای جانفشانی نزد شاه
ز عفر جنی فرا آمد ز راه
هوش مصنوعی: زنی از دیار عفر به نزد شاه آمد تا جانفشانی کند و نشان دهد که برای او چقدر ارزشمند است.
جنئی جنت بجانش، ضم شده
همتش، رشک بنی آدم شده
هوش مصنوعی: روح او به بهشت پیوسته و عزم و اراده‌اش با هم یکی شده است. او به نوعی حسادت برانگیز برای بنی‌آدم درآمده است.
جنئی در خاک و ذکرش در فلک
غیرتش، سوزنده‌ی جان ملک
هوش مصنوعی: وجودی در خاک است که یادش در آسمان‌هاست و غیرت او به حدی است که جان پادشاهان را می‌سوزاند.
با سپاه خود درآمد صف زنان
شاه را همچون سعادت، در عنان
هوش مصنوعی: با لشکر خود به میدان آمد و صف زنان را مانند خوشبختی در دست گرفت.

حاشیه ها

1401/05/08 09:08
احمـــدترکمانی

داستان زعفر جنی را شاید خیلی از قدیمیها شنیده باشند که در این بخش و بخش 39 به این موضوع پرداخته شده

1402/07/11 12:10
سجاد جولا زاده

سلام. داستان زعفر جنی درمنابع تاریخی نیومده و از تحریفات عاشورایی است؛ پس چگونه ایشان، این داستان  را بیان کرده است.