بخش ۳۷
در بیان تجلی آن ولی اکبر به قابلیت و استعداد فرزند دلبند خود علی اصغر و با دست مبارکش به میدان بردن و بدرجهی رفیعهی شهادت رسانیدن و مختصری از مراتب و شئونات آن امام زادهی بزرگوار علیه السلام:
بازم اندر مهد دل طفل جنون
دست از قنداقه میآرد برون
مادر طبع مرا از روی ذوق
خوش درآرد شیر، در پستان شوق
جمله اطفال قلوب از انبساط
وقت شد کآیند بیرون از قماط
عشرتی از آن هوای نو کنند
از طرب، نشو و نمای نو کنند
واگذارند امهات طبع را
باز آباء کرام سبع را
باز وقت کیسه پردازی بود
ای حریف این آخرین بازی بود
شش جهت در نرد عشق آن پری
میکند با مهره دل، ششدری
همتی میدارم از ساقی مراد
وز در میخانه میجویم گشاد
همچنین از کعبتین عشق داو
تا درین بازی نمایم کنجکاو
بازیی تا اندرین دفتر کنم
شرح شاه پاکبازان، سر کنم
لاجرم چون آن حریف پاک باز
در قمار عاشقی شد پاکباز
شد برون با کیسهی پرداخته
مایهیی از جزو و از کل باخته
رقص رقصان، از نشاط باختن
منبسط، از کیسه را پرداختن
انقباضی دید در خود اندکی
در دل حق الیقین آمد شکی
کاین کسالت بعد حالت از چه زاد
حالت کل را کسالت از چه زاد؟
پس ز روی پاکبازی، جهد کرد
تا فشاند هست اگر در کیسه گرد
چون فشاند آن پاکبازان را، امیر
گوهری افتاد در دستش، صغیر
درة التاج گرامی گوهران
آن سبک در وزن و در قیمت گران
ارفع المقدار من کل الرفیع
الشفیع بن الشفیع بن الشفیع
گرمی آتش، هوای خاک ازو
آب کار انجم و افلاک ازو
کودکی در دامن مهرش بخواب
سه ولد با چارمام و هفت باب
مایهی ایجاد، کز پر مایگی
کرده مهرش، طفل دین را دایگی
وه چه طفلی! ممکنات او راطفیل
دست یکسر کاینات او را به ذیل
گشته ارشاد از ره صدق و صفا
زیر دامان ولایش، اولیا
شمهیی، خلد از رخ زیبندهاش
آیتی، کوثر ز شکر خندهاش
اشرف اولاد آدم را، پسر
لیکن اندر رتبه آدم را پدر
از علی اکبر بصورت اصغرست
لیک در معنی علی اکبرست
ظاهراً از تشنگی بیتاب بود
باطناً سر چشمهی هر آب بود
یافت کاندر بزم آن سلطان ناز
نیست لایق تر ازین گوهر، نیاز
خوش ره آوردی بداندر وقت برد
بر سر دستش به پیش شاه برد
کای شه این گوهر به استسقای تست
خواهش آبش ز خاک پای تست
لطف بر این گوهر نایاب کن
از قبول حضرتش سیراب کن
این گهر از جزع های تابناک
ای بسا گوهر فروریزد به خاک
این گهر از اشکهای پر ز خون
میکند الماس ها را، لعلگون
آبی ای لب تشنه باز آری بجو
بو که آب رفته باز آری بجو
شرط این آبت، بزاری جستنست
ورنداری، دست از وی شستنست
بخش ۳۶: در بیان توصیهی آن مقتدای انام و سید و سرور خاص و عام، خواهر خود را از تیمار بیمار خود، اعنی گرامی فرزند و والاامام السید السجاد، زین العابدین(ع) و تفویض بعضی ودایع که بآن حضرت برساند:بخش ۳۸: در بیان وارد شدن آن سر حلقهی مستان و مقتدای حق پرستان از راه مجاهده بعالم مشاهده و از دروازهی فناء فی الله در شهرستان بقاء بالله بمصداق: العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة، و شرح شرفیابی زعفرجنی به قصد یاری و عزم جانسپاری، خدمت آن بزرگوار و با حالت محرومی مراجعت کردن:
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در بیان تجلی آن ولی اکبر به قابلیت و استعداد فرزند دلبند خود علی اصغر و با دست مبارکش به میدان بردن و بدرجهی رفیعهی شهادت رسانیدن و مختصری از مراتب و شئونات آن امام زادهی بزرگوار علیه السلام:
هوش مصنوعی: در توصیف ظهور شخصیت بزرگ ولی اکبر، به تواناییها و استعدادهای فرزند عزیزش علی اصغر اشاره شده است. او با دستان مبارکش علی اصغر را به میدان آورد و او را به درجهی شهادت رساند. همچنین مختصری از مراتب و ویژگیهای آن امام زاده بزرگوار بیان شده است.
بازم اندر مهد دل طفل جنون
دست از قنداقه میآرد برون
هوش مصنوعی: دوباره در آغوش عشق، دل دیوانهام از قنداقه رها میشود.
مادر طبع مرا از روی ذوق
خوش درآرد شیر، در پستان شوق
هوش مصنوعی: مادر با ذوق و عشقش برای من بهترین چیزها را فراهم میکند، مانند شیری که از محبت در پستانش به من میدهد.
جمله اطفال قلوب از انبساط
وقت شد کآیند بیرون از قماط
هوش مصنوعی: زمانی که دلهای کودکان شاد و گشاد میشوند، آنها از قماط (پستان مادر) خارج میآیند.
عشرتی از آن هوای نو کنند
از طرب، نشو و نمای نو کنند
هوش مصنوعی: آنها به سبب نشاط و شادی، لذتهایی از هوای تازه میبرند و به نوعی زندگی و رشد جدیدی را تجربه میکنند.
واگذارند امهات طبع را
باز آباء کرام سبع را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مادران طبیعت، ویژگیها و اصول خود را به نسلهای پیشین واگذار کردهاند و پدران بزرگ و محترم نیز به یاد آن نسلهای مقدس و ارزشمند، با افتخار و عظمت عمل میکنند.
باز وقت کیسه پردازی بود
ای حریف این آخرین بازی بود
هوش مصنوعی: دوست عزیز، این زمان، زمانِ تهیه و آمادهسازی است و این آخرین مرحله یا آخرین تلاش ماست.
شش جهت در نرد عشق آن پری
میکند با مهره دل، ششدری
هوش مصنوعی: در شش سمت عشق، آن پری با مهره دل بازی میکند و سر میچرخاند.
همتی میدارم از ساقی مراد
وز در میخانه میجویم گشاد
هوش مصنوعی: من ارادهای قوی دارم از ساقی که هدفم را برآورده کند و در دل میخانه به دنبال آزادی و گشایشی هستم.
همچنین از کعبتین عشق داو
تا درین بازی نمایم کنجکاو
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده از دو مکان مقدس و مهم در عشق صحبت میکند و نشان میدهد که به دنبال exploring and discovering deeper در این زمینه است. او میخواهد در این مسیر، تجربههای جدید و جذابی را به دست آورد.
بازیی تا اندرین دفتر کنم
شرح شاه پاکبازان، سر کنم
هوش مصنوعی: میخواهم داستانی از شاهان و پهلوانان پاکباز بگویم و آن را در این کتاب بنویسم.
لاجرم چون آن حریف پاک باز
در قمار عاشقی شد پاکباز
هوش مصنوعی: بنابراین، همانطور که آن دوست با صداقت و پاکی در عشق بازی کرد، خود نیز به پاکی و صداقت دست یافت.
شد برون با کیسهی پرداخته
مایهیی از جزو و از کل باخته
هوش مصنوعی: کسی که با کیسهای پر از سرمایه از جایی بیرون میآید، بخشی از آنچه را که داشت، از دست داده است.
رقص رقصان، از نشاط باختن
منبسط، از کیسه را پرداختن
هوش مصنوعی: این بیت به شادی و نشاطی اشاره دارد که از باختن و از دست دادن چیزی ناشی میشود. به نوعی، میتوان گفت که گاهی اوقات، از تجربههای تلخ نیز میتوان به شادی و رقصیدنی ناب دست یافت؛ چرا که در دل این باخت، نوعی آزادی و تغییر نگاه به زندگی وجود دارد.
انقباضی دید در خود اندکی
در دل حق الیقین آمد شکی
هوش مصنوعی: در دل خود احساس انقباض و تنگی کرد و با این احساس، به یقین رسید که شکی در وجود ندارد.
کاین کسالت بعد حالت از چه زاد
حالت کل را کسالت از چه زاد؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که علت بیحالی و کسالت بعد از حالت خوب چیست؟ و به طور کلی، چه چیزی باعث ایجاد کسالت در روح و جسم انسان میشود؟ اظهارات شاعر به نوعی به بررسی ریشههای بیانگیزگی و بیحالی میپردازد و از ما میخواهد تا به دنبال دلیل آن باشیم.
پس ز روی پاکبازی، جهد کرد
تا فشاند هست اگر در کیسه گرد
هوش مصنوعی: او به خاطر صداقت و خیرخواهی، تلاش کرد تا با زحمت و کوشش چیزی را که در کیسهاش ندارد به دست آورد.
چون فشاند آن پاکبازان را، امیر
گوهری افتاد در دستش، صغیر
هوش مصنوعی: وقتی آن جوانمردان به میدان رفتند و تلاش کردند، در دستانشان گوهری باارزش و بینظیر پیدا شد.
درة التاج گرامی گوهران
آن سبک در وزن و در قیمت گران
هوش مصنوعی: دری که بر تاج قرار دارد، نشانهای از ارزش و زیبایی است و به خاطر سبکی و قیمت بالایش، از گوهری گرانبها و گرامی برخوردار است.
ارفع المقدار من کل الرفیع
الشفیع بن الشفیع بن الشفیع
هوش مصنوعی: این بیت به عظمت و مقام والای شخصیتی اشاره دارد که از همه برتر و عالیتر است و شفاعتکنندهای بزرگ شناخته میشود. این شخص به عنوان شفیع در عالم وجود، مقام و ارزش بسیاری دارد و به نوعی همه چیز در خدمت اوست.
گرمی آتش، هوای خاک ازو
آب کار انجم و افلاک ازو
هوش مصنوعی: در اینجا به تأثیر گرمای آتش و هوا بر خاک اشاره شده است. گرمای آتش و هوای گرم باعث میشود که خاک به زندگی و فعالیتهای خود ادامه دهد. همچنین، این کشش و تأثیر در دنیای آسمانی و اجرام سماوی نیز وجود دارد و همه چیز به نوعی به هم مرتبط است.
کودکی در دامن مهرش بخواب
سه ولد با چارمام و هفت باب
هوش مصنوعی: کودکی را در آغوش محبت به خواب بگذار، در حالی که سه خواهر و برادر با چهار مادر و هفت در دارند.
مایهی ایجاد، کز پر مایگی
کرده مهرش، طفل دین را دایگی
هوش مصنوعی: منشأ ایجاد و پرورش باورها و ایمان در دین، از محبت و علاقهای است که به آن وجود دارد. این محبت مانند دایهای، کودک دین را بزرگ و پرورش میدهد.
وه چه طفلی! ممکنات او راطفیل
دست یکسر کاینات او را به ذیل
هوش مصنوعی: چه کودک است! تمام موجودات تحت فرمان او هستند و تمام کائنات در خدمت او به حساب میآیند.
گشته ارشاد از ره صدق و صفا
زیر دامان ولایش، اولیا
هوش مصنوعی: هدایت و رندگی از طریق راستی و پاکی به وجود آورده است، در سایه حمایت و سرپرستی اولیا.
شمهیی، خلد از رخ زیبندهاش
آیتی، کوثر ز شکر خندهاش
هوش مصنوعی: تکهای کوچک از زیبایی او، بهشت را نشان میدهد و شیرینی لبخندش همچون کوثر است.
اشرف اولاد آدم را، پسر
لیکن اندر رتبه آدم را پدر
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که پسران انسانها در حقیقت بهترین و برترین نسلها هستند، اما در عین حال، پدران آنها نیز در مرتبهای بالاتر از خودشان قرار دارند. به عبارت دیگر، فرزندان از والدین خود برتری میگیرند، اما همواره باید به مقام و منزلت پدرشان نیز توجه داشته باشند.
از علی اکبر بصورت اصغرست
لیک در معنی علی اکبرست
هوش مصنوعی: علی اکبر در ظاهر به صورت علی اصغر است، اما در حقیقت و در معنای عمیقتر، او به عظمت علی اکبر اشاره دارد.
ظاهراً از تشنگی بیتاب بود
باطناً سر چشمهی هر آب بود
هوش مصنوعی: به نظر میرسد او از تشنگی بیتاب و بیصبر بود، در حالی که در درون خود منبع و سرچشمهی حقیقی همهی آبها را داشت.
یافت کاندر بزم آن سلطان ناز
نیست لایق تر ازین گوهر، نیاز
هوش مصنوعی: در مهمانی آن شاه، چیزی ارزشمندتر از این گوهر پیدا نمیشود که شایستهی او باشد.
خوش ره آوردی بداندر وقت برد
بر سر دستش به پیش شاه برد
هوش مصنوعی: تو با خود خوشی آوردهای و در زمان مناسب بر سر دست بر افراشتهام به پیش شاه میبرم.
کای شه این گوهر به استسقای تست
خواهش آبش ز خاک پای تست
هوش مصنوعی: ای پادشاه، این گوهر (آب) به خاطر تشنگی توست؛ خواهش آبش از خاک پاهای توست.
لطف بر این گوهر نایاب کن
از قبول حضرتش سیراب کن
هوش مصنوعی: لطف و محبت را بر این جواهر گرانبها نثار کن و از پذیرش و توجه او سیرابش کن.
این گهر از جزع های تابناک
ای بسا گوهر فروریزد به خاک
هوش مصنوعی: این مروارید درخشان از لحاظ زیبایی و ارزش بسیار عالی است، اما ممکن است که بسیاری از گوهرهای دیگر مشابه آن، به خاطر شرایط ناگوار به زمین بیفتند و از بین بروند.
این گهر از اشکهای پر ز خون
میکند الماس ها را، لعلگون
هوش مصنوعی: این جواهر از اشکهای پر از خون به دست میآید و باعث میشود که الماسها به رنگ لعل درآیند.
آبی ای لب تشنه باز آری بجو
بو که آب رفته باز آری بجو
هوش مصنوعی: ای آبی که به لب تشنه دسترسی داری، دوباره به دنبال آب بگرد چون آب رفته، دوباره به جستجو بپرداز.
شرط این آبت، بزاری جستنست
ورنداری، دست از وی شستنست
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که برای خوشی و آرامش در زندگی، لازم است که از چیزهایی که ما را آزار میدهند دوری کنیم. اگر میخواهی از سختیها و مشکلات رها شوی، باید آنها را بگذاری و ترک کنی. اگر اشارهای به آنها داشته باشی، نمیتوانی از آنها جدا شوی.
حاشیه ها
1398/07/12 18:10
نوید کوهی
سه ولد: موالید سه گانة جماد و نبات و حیوان
چارمام: عناصر چهارگانه آب و باد و خاک و آتش
هقت باب: سیارات سبعه و هفت گانه.

عمان سامانی