گنجور

بخش ۳۲

در بیان عنان گیری خاتون سراپرده‌ی عظمت و کبریایی حضرت زینب خاتون، سلام اللّه علیها، که آن یکه تاز میدان هویت را، خاتمه‌ی متعلقات بود و شرذمه‌یی از مراتب و مقامات آن ناموس ربانی و عصمت یزدانی که در عالم تحمل بار محنت، کامل بود و ودیعت مطلقه را واسطه و حامل، بر مذاق عارفان گوید:

خواهرش بر سینه و بر سرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شه، راه را
دود آهش کرد حیران، شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلاء مهلائش بر آسمان
کای سوار سر گران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شکنج موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشه‌ی چشمی به آنسو کرد باز
دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین
باز دل بر عقل می‌گیرد عنان
اهل دل را آتش اندر جان زنان
میدراند پرده، اهل راز را
میزند با ما مخالف، ساز را
پنجه اندر جامه‌ی جان می‌برد
صبر و طاقت را گریبان می درد
هر زمان هنگامه‌یی سر می‌کند
گر کنم منعش، فزونتر می‌کند
اندرین مطلب، عنان از من گرفت
من ازو گوش، او زبان از من گرفت
می‌کند مستی به آواز بلند
کاینقدر در پرده مطلب تا بچند؟
سرخوش از صهبای آگاهی شدم
دیگر اینجا زینب اللهی شدم
مدعی گو کم کن این افسانه را
پندبی حاصل مده دیوانه را
کار عاقل رازها بنهفتن‌ست
کار دیوانه، پریشان گفتن‌ست
خشت بر دریا زدن بی حاصل‌ست
مشت بر سندان، نه کار عاقل‌ست
لیکن اندر مشرب فرزانگان
همرهی صعب ست با دیوانگان
همرهی به، عقل صاحب شرع را
تا ازو جوییم اصل و فرع را
همتی باید، قدم در راه زن
صاحب آن، خواه مرد و خواه زن
غیرتی باید بمقصد ره نورد
خانه پرداز جهان، چه زن چه مرد
شرط راه آمد، نمودن قطع راه
بر سر رهرو چه معجر چه کلاه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بیان عنان گیری خاتون سراپرده‌ی عظمت و کبریایی حضرت زینب خاتون، سلام اللّه علیها، که آن یکه تاز میدان هویت را، خاتمه‌ی متعلقات بود و شرذمه‌یی از مراتب و مقامات آن ناموس ربانی و عصمت یزدانی که در عالم تحمل بار محنت، کامل بود و ودیعت مطلقه را واسطه و حامل، بر مذاق عارفان گوید:
هوش مصنوعی: زینب خاتون، که همه عظمت و کبریایی را به تصویر می‌کشد، به عنوان نماینده‌ای بی‌نظیر در دنیای هویت شناخته می‌شود. او embodiment تمام ویژگی‌ها و مقامات یک زن الهی و پارسا است و در مواجهه با سختی‌ها و دردها، کاملاً متعهد و مقاوم بود. در حقیقت، او نه تنها بار سنگین مشکلات را بر دوش خود حمل می‌کرد، بلکه نیز به عنوان یک واسطه و حامل آموزه‌های عارفان عمل می‌کرد.
خواهرش بر سینه و بر سرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
هوش مصنوعی: خواهرش با صدای بلند و با ناراحتی به سمت او رفت تا بتواند برادرش را کنترل کند و او را به سمت خود بیاورد.
سیل اشکش بست بر شه، راه را
دود آهش کرد حیران، شاه را
هوش مصنوعی: اشک‌های او همچون سیل بر چهره شاه جاری شد و با زخم‌های دلش، راه را پر از دود و غبار کرد. به‌طوری‌که شاه در این وضعیت، دچار سردرگمی و حیرت شد.
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلاء مهلائش بر آسمان
هوش مصنوعی: هر بار که تو به دنبال شاه رفتی، صدای "وای، بایستید" تو در آسمان طنین‌انداز شد.
کای سوار سر گران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
هوش مصنوعی: ای سوار عزیز، کمی سرعتت را کم کن. جان من، لحظه‌ای راحت‌تر بر اسب بنشین.
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شکنج موی تو
هوش مصنوعی: می‌خواهم که صورت زیبا و دلپذیر تو را ببوسم تا بتوانم عطر و بوی دل‌انگیز موی تو را استشمام کنم.
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشه‌ی چشمی به آنسو کرد باز
هوش مصنوعی: پادشاه به شدت غرق در شوق و سرمستی بود و با نگاهی ملایم به سوی آن طرف نگاه کرد.
دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت زنی اشاره می‌کند که موهای مشکی و زیبایی دارد. او این تصویر را با دستانی که بر آسمان دراز شده‌اند و نیز دست‌هایی که بر مهار یا عنان اسب قرار گرفته‌اند، توصیف می‌کند. این توصیف به زیبایی و نیرو در آن واحد اشاره دارد و احساس قدرت و زیبایی را به تصویر می‌کشد.
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
هوش مصنوعی: زن را نگو که مرد آفریده‌ای نیست، روزگار هم او را تقدیر کرده است. زن را نگو که او دختر جلال و خواهر وقار است.
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین
هوش مصنوعی: زن را دست کم نگیر و به او کم بها نده، زیرا او می‌تواند نماینده ی قدرت و تاثیر بی‌نظیری باشد که در درونش نهفته است.
باز دل بر عقل می‌گیرد عنان
اهل دل را آتش اندر جان زنان
هوش مصنوعی: دل دوباره بر عقل تسلط می‌یابد و آتش عشق را در جان اهل دل شعله‌ور می‌کند.
میدراند پرده، اهل راز را
میزند با ما مخالف، ساز را
هوش مصنوعی: پرده کنار رفته و اهل راز را به چالش می‌کشد، در حالی که با ما که در مقابلش هستیم، به شکل دیگری رفتار می‌کند.
پنجه اندر جامه‌ی جان می‌برد
صبر و طاقت را گریبان می درد
هوش مصنوعی: صبر و تحمل در چنگال لباس روح گرفتار شده و به شدت آزرده می‌شود.
هر زمان هنگامه‌یی سر می‌کند
گر کنم منعش، فزونتر می‌کند
هوش مصنوعی: هر زمانی که مشکلی پیش می‌آید، اگر سعی کنم آن را منع کنم، آن مشکل بیشتر و بیشتر می‌شود.
اندرین مطلب، عنان از من گرفت
من ازو گوش، او زبان از من گرفت
هوش مصنوعی: در این موضوع، کنترل کار از دستان من خارج شد و من فقط شنونده شدم، در حالی که او تمام صحبت را به عهده گرفت.
می‌کند مستی به آواز بلند
کاینقدر در پرده مطلب تا بچند؟
هوش مصنوعی: مستی از سر صدا و آواز بلند به وجود می‌آید و حالتی ایجاد می‌کند که انسان را به فکر فرو می‌برد. اما در اینجا سوال این است که تا چه اندازه می‌توان مطالب را در زیر پرده نگه داشت و هنوز به آن نمی‌پردازیم؟
سرخوش از صهبای آگاهی شدم
دیگر اینجا زینب اللهی شدم
هوش مصنوعی: مست و خوشحال از آگاهی و شناخت خود شدم و دیگر در اینجا به سرنوشت الهی خود راضی و خوشنود هستم.
مدعی گو کم کن این افسانه را
پندبی حاصل مده دیوانه را
هوش مصنوعی: مدعی می‌گوید که این داستان‌ها را کنار بگذار و به دیوانه‌ای که پندی نمی‌گیرد، نصیحت نکن.
کار عاقل رازها بنهفتن‌ست
کار دیوانه، پریشان گفتن‌ست
هوش مصنوعی: عمل عاقلانه در پنهان کردن رازهاست، اما عمل دیوانه‌وار در آشفتگی کلام و بی‌نظمی در بیان مشخص می‌شود.
خشت بر دریا زدن بی حاصل‌ست
مشت بر سندان، نه کار عاقل‌ست
هوش مصنوعی: کار بیهوده و بی‌فایده انجام دادن مانند این است که بخواهیم خشت را روی دریا بگذاریم یا مشت به سندان بزنیم. این نشان‌دهنده‌ی عدم عقلانیت و ناتوانی در مسیریابی درست است.
لیکن اندر مشرب فرزانگان
همرهی صعب ست با دیوانگان
هوش مصنوعی: اما در میان نظر حکیمان، همراهی با دیوانگان کار دشواری است.
همرهی به، عقل صاحب شرع را
تا ازو جوییم اصل و فرع را
هوش مصنوعی: به همراهی عقل و اصول شریعت باید برویم تا بتوانیم ریشه و جزئیات را به درستی پیدا کنیم.
همتی باید، قدم در راه زن
صاحب آن، خواه مرد و خواه زن
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدفی بزرگ، باید انگیزه و اراده قوی داشته باشید و به تلاش و تکوین قدم بگذارید، بدون توجه به اینکه شما مرد هستید یا زن.
غیرتی باید بمقصد ره نورد
خانه پرداز جهان، چه زن چه مرد
هوش مصنوعی: انسان باید برای رسیدن به هدف و پیشرفت در زندگی، نسبت به خود و جامعه‌اش غیرت و تعهد داشته باشد، چه از جانب مردان و چه از جانب زنان.
شرط راه آمد، نمودن قطع راه
بر سر رهرو چه معجر چه کلاه
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به هدفی برسد و راهی را انتخاب کند، نباید مانع او شوند و نمی‌توان با وجود صمیمیت و حسن نیت، بر سر راه او دردسر ایجاد کرد.

حاشیه ها

1398/02/29 20:04
محمد مهدی رفیع زاده

همه عالم به فدات خانوم

1398/06/03 15:09
علی

نقل است که در حضور میرزای شیرازی(رحمه الله علیه) جناب عمان سامانی را برای شعر خوانی در مناقب سرور و سالار شهیدان فرا میخوانند و عمان نیز شروع به خواندن همین اشعار می کند:
((خواهرش بر سینه و بر سر زنان/رفت تا گیرد برادر را عنان...))
لحظاتی بعد میرزای شیرازی به گریه و شیون شدیدی پرداخته، از شدت بی تابی از هوش می روند!

بعد از بهوش آمدن از جناب میرزا دلیل این بی تابی را می پرسند که ایشان جواب میدهند: چندی قبل در عالم رویا مجلس عزایی را دیدم که رسول الله(ص) در آن نزول اجلال فرموده بودند. حضرت در خواب اشاره می فرمایند که: آن شاعر ما که مصائب خاندان ما را به سادگی و شیوایی بیان می کند بیاید و شعر بخوانند و همین مرد وارد شده و شروع به خواندن همین ابیات نمود.
حضرت(ص) بعد چندی از شنیدن این اشعار بی تاب شده و از شدت گریه بی هوش شدند.
من (میرزای شیرازی) این خواب را فراموش کرده بودم تا اتفاق امروز...