گنجور

بخش ۳۰

در بیان اینکه چون تمیز خاصیت شراب، سر از گریبان خاطر جمشید بر زد و خیال تدارک عشرت، از منبت ضمیرش سر زد نخستین جامی تعبیه ساخت و خطوط هفتگانه‌ی آن را با اسامی هفت گانه پرداخت و ساقی دانایی اختیار نموده و بنای سقایت او را، قانونی نهاد، منوط بر حکمت و بآن قانون رسم سرخوشی ووضع می‌کشی را دایر و سایر می‌داشت:

مستی دهد زیارت خاک جم ای عجب
گویی هنوز، زیر لحد جام می‌کشد

و اشاره به حدیث ان لله تعالی شراباً لاولیائه؛ اذاشربوا طربوا و اذاطربواطلبوا و اذا طلبوا وجدواواذا وجدواطابواواذاطابوا ذابوا و اذا اذابوا خلصوا و اذا خلصوا و صلوا و اذا و صلوا اتصلوا و اذا اتصلوا فلا فرق بینهم و بین حبیبهم و راجع بشرح احوال حضرت علی اکبر و مراجعت آنجناب بخدمت باب بر سبیل تمثیل گوید:

وقتی از داننده‌یی کردم سؤال
که مرا آگه کن ای دانای حال
با همه سعیی که در رفتن نمود
رجعت اکبر ز میدان از چه بود؟
اینکه میگویند: بود از بهر آب
شوق آب آورد او را سوی باب
خود همی دید اینکه طفلان از عطش
هر یکی در گوشه‌یی بنموده غش
تیغ زیر دست و زیر پا، عقاب
موجزن شطش به پیش رو، ز آب
بایدش رو آوریدن سوی شط
خویش رادر شط درافکندن چو بط
گر درین رازیست ای دانای راز
دامن این راز را میکن فراز
گفت: چون جمشید نقش جام زد
پس صلا برخیل درد آشام زد
هفت خط آنجا مرا ترتیب داد
هر یکی را گونه گون نامی نهاد
پس نمود از روی حکمت، اختیار
ساقی داننده‌یی کامل عیار
در کفش معیار وجد و ابتهاج
باده خواران را شناسای مزاج
مجلسی آراست مانند بهشت
وندرو ترتیب و قانونی بهشت
جمع در او، کهتر و مهتر همه
برخط ساقی نهاده، سر همه
جام را چون ساقی آوردی بدور
از فرودینه خطش تا خط جور
هیچکس را جای طعن و دق نبود
از خط او سرکشیدن، حق نبود
آری از قسمت نمی‌باید گریخت
عین الطاف‌ست ساقی هرچه ریخت
ور یکی را حال دیگرگون شدی
اختلاف اندر مزاج افزون شدی
جستی از آن دار عشرت انحراف
دیگرش رخصت نبودی انصراف
ور یکی ز آنان، معربدخوشدی
از سر مستی، پریشان گوشدی
از طریق عقل، هشتی پا برون
همرهی کردی ز مستی با جنون
لاجرم صد گونه شرم و انفعال
ساقی آن بزم را گشتی، وبال
جمله را بودی از آن دارالامان
تا بسر منزل رسانیدن، ضمان
کس نیاوردی بر آوردن نفس
دست آنجا دست ساقی بود و بس
لاجرم فعال های ما یرید
لحظه‌یی غافل نمانند از مرید
همت خود، بدرقه راهش کنند
خطره‌یی گررفت، آگاهش کنند
کند اگر ماند، به تدبیرش شوند
تند اگر راند، عنانگیرش شوند
ساقی بزم حقیقت بین، تو باز
کی کم ست از ساقی بزم مجاز؟
اکبر آمد العطش گویان ز راه
از میان رزمگه تا پیش شاه
کای پدر جان، از عطش افسرده‌ام
می ندانم زنده‌ام یا مرده‌ام!
این عطش رمزست و عارف، واقف‌ست
سر حق‌ست این وعشقش کاشف‌ست
دید شاه دین که سلطان هدی‌ست:
اکبر خود را که لبریز از خداست
عشق پاکش را، بنای سرکشی‌ست
آب و خاکش را هوای آتشی‌ست
شورش صهبای عشقش، در سرست
مستیش از دیگران افزونترست
اینک از مجلس جدایی می‌کند
فاش دعوی خدایی می‌کند
مغز بر خود می‌شکافد، پوست را
فاش می‌سازد حدیث دوست را
محکمی در اصل او از فرع اوست
لیک عنوانش، خلاف شرع اوست
پس سلیمان بر دهانش بوسه داد
اندک اندک خاتمش بر لب نهاد
مهر، آن لبهای گوهرپاش کرد
تانیارد سر حق را فاش کرد
هرکه را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بیان اینکه چون تمیز خاصیت شراب، سر از گریبان خاطر جمشید بر زد و خیال تدارک عشرت، از منبت ضمیرش سر زد نخستین جامی تعبیه ساخت و خطوط هفتگانه‌ی آن را با اسامی هفت گانه پرداخت و ساقی دانایی اختیار نموده و بنای سقایت او را، قانونی نهاد، منوط بر حکمت و بآن قانون رسم سرخوشی ووضع می‌کشی را دایر و سایر می‌داشت:
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده که وقتی تمایلات خاص شراب به یاد جمشید آمد و او به فکر لذت و خوش‌گذرانی افتاد، ابتدا شروع به ساختن اولین جام کرد و نام‌های هفت‌گانه را روی آن حک کرد. او همچنین ساقی با دانش و آگاهی را انتخاب کرد و قوانین خاصی برای نوشیدن شراب و لذت بردن از آن وضع کرد که این قوانین بر پایه حکمت و شادی بودند.
مستی دهد زیارت خاک جم ای عجب
گویی هنوز، زیر لحد جام می‌کشد
هوش مصنوعی: دیدن خاک جم به انسان حالتی مستی و شوق می‌بخشد. جالب اینجاست که کسی هنوز در زیر خاک به نوشیدن جام می ادامه می‌دهد.
و اشاره به حدیث ان لله تعالی شراباً لاولیائه؛ اذاشربوا طربوا و اذاطربواطلبوا و اذا طلبوا وجدواواذا وجدواطابواواذاطابوا ذابوا و اذا اذابوا خلصوا و اذا خلصوا و صلوا و اذا و صلوا اتصلوا و اذا اتصلوا فلا فرق بینهم و بین حبیبهم و راجع بشرح احوال حضرت علی اکبر و مراجعت آنجناب بخدمت باب بر سبیل تمثیل گوید:
هوش مصنوعی: این متن اشاره به نوعی نوشیدنی خاص از جانب خداوند برای اولیایش دارد که وقتی آنها از این نوشیدنی می‌نوشند، حالت شادمانی و نشاط به آنها دست می‌دهد. در این حالت شادی، آنها خواسته‌های خود را طلب می‌کنند و وقتی این خواسته‌ها به دست می‌آورند، حال و هوای آنها خوش‌تر می‌شود. این خوشحالی و خلوص باعث می‌شود که روح و جان آنها متصل به معشوق و محبوب واقعی‌شان شود. همچنین در این متن به بررسی شخصیت حضرت علی اکبر اشاره شده که به نوعی الهام‌بخش و نمادین این موضوع است.
وقتی از داننده‌یی کردم سؤال
که مرا آگه کن ای دانای حال
هوش مصنوعی: وقتی از شخص دانا و آگاه پرسیدم که مرا از وضعیت و حال خودم باخبر کند،
با همه سعیی که در رفتن نمود
رجعت اکبر ز میدان از چه بود؟
هوش مصنوعی: با وجود تمام تلاش‌هایی که برای رفتن و دور شدن از میدان انجام داد، چه دلیلی داشت که دوباره به آنجا بازگشت؟
اینکه میگویند: بود از بهر آب
شوق آب آورد او را سوی باب
هوش مصنوعی: می‌گویند کسی که به شدت مشتاق و دلبسته چیزی باشد، آن چیز او را به سوی خود می‌کشاند و جذبش می‌کند. در اینجا، به نوعی عشق و شوق نسبت به یک هدف یا معشوق اشاره شده است که انسان را به سمت آن می‌برد.
خود همی دید اینکه طفلان از عطش
هر یکی در گوشه‌یی بنموده غش
هوش مصنوعی: او می‌دید که بچه‌ها از تشنگی در گوشه‌ای بی‌حال افتاده‌اند.
تیغ زیر دست و زیر پا، عقاب
موجزن شطش به پیش رو، ز آب
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری از طبیعت و زیبایی‌های آن اشاره شده است. دلیلی بر وجود سلاحی زیر دست و پا وجود دارد که نشان‌دهنده خطر یا قدرتی است. همچنین، عقابی در حال پرواز بر فراز آب‌های جاری یک رودخانه به تصویر کشیده شده که نمادی از آزادی و جرات است. این تصویرگرایی به ما حس زندگی، حرکت و پویایی در طبیعت را منتقل می‌کند.
بایدش رو آوریدن سوی شط
خویش رادر شط درافکندن چو بط
هوش مصنوعی: باید به سمت اصل و سرمنشأ خود بازگردد و مانند یک قو، خود را در آب بیفکند.
گر درین رازیست ای دانای راز
دامن این راز را میکن فراز
هوش مصنوعی: اگر در این راز چیزی نهفته است، ای خردمند، دامن این راز را بالا بزن و آشکارش کن.
گفت: چون جمشید نقش جام زد
پس صلا برخیل درد آشام زد
هوش مصنوعی: او گفت: وقتی جمشید تصویر جام را به وجود آورد، سپس صدای ناله و درد به گوش رسید.
هفت خط آنجا مرا ترتیب داد
هر یکی را گونه گون نامی نهاد
هوش مصنوعی: در آنجا هفت خط را به صورت منظم قرار داد و برای هر کدام نامی متفاوت انتخاب کرد.
پس نمود از روی حکمت، اختیار
ساقی داننده‌یی کامل عیار
هوش مصنوعی: پس به خاطر حکمت، انتخاب کرده است که ساقی‌ای را برگزیند که دانا و با تجربه است.
در کفش معیار وجد و ابتهاج
باده خواران را شناسای مزاج
هوش مصنوعی: در کفش هنر و شوق، حال و هوای کسانی که شراب می‌نوشند را می‌شناسد و به ویژگی‌های روحی آن‌ها پی می‌برد.
مجلسی آراست مانند بهشت
وندرو ترتیب و قانونی بهشت
هوش مصنوعی: مجلس همانند بهشتی زیبایی تزئین شده است و در آن نظم و قانونی همانند بهشت برقرار است.
جمع در او، کهتر و مهتر همه
برخط ساقی نهاده، سر همه
هوش مصنوعی: در اینجا، همه افراد با هر رتبه و مقامی، چه پایین‌رتبه و چه بالا‌رتبه، در کنار هم نشسته‌اند و همگی در انتظار خدمت و باده‌پاشی سقا هستند.
جام را چون ساقی آوردی بدور
از فرودینه خطش تا خط جور
هوش مصنوعی: ساقی، وقتی جام را به دست آوردی، آن را دور از خطی که نشانه‌ی بی‌عدالتی است، بیاور.
هیچکس را جای طعن و دق نبود
از خط او سرکشیدن، حق نبود
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند از خطای او، انتقاد و آزردگی کند؛ زیرا این کار نادرست است.
آری از قسمت نمی‌باید گریخت
عین الطاف‌ست ساقی هرچه ریخت
هوش مصنوعی: بله، نباید از سرنوشت فرار کرد، زیرا هر چه که می‌آید از لطف و رحمت ساقی است.
ور یکی را حال دیگرگون شدی
اختلاف اندر مزاج افزون شدی
هوش مصنوعی: اگر حال کسی تغییر کند، تنوع در حالت‌های او بیشتر خواهد شد.
جستی از آن دار عشرت انحراف
دیگرش رخصت نبودی انصراف
هوش مصنوعی: به خاطر لذتی که داشتی، فرصتی برای دوری از آن وجود نداشت و دیگر نمی‌توانستی از آن منحرف شوی.
ور یکی ز آنان، معربدخوشدی
از سر مستی، پریشان گوشدی
هوش مصنوعی: اگر یکی از آن‌ها، از روی شوق و سرمستی، به دل‌مشغولی و آشفتگی دچار شود.
از طریق عقل، هشتی پا برون
همرهی کردی ز مستی با جنون
هوش مصنوعی: از طریق تفکر و عقل، در حالی که به حال مستی و جنون گرفتار بودی، به دنیای دیگری قدم گذاشتی و همسفر شدی.
لاجرم صد گونه شرم و انفعال
ساقی آن بزم را گشتی، وبال
هوش مصنوعی: بنابراین، انواع مختلفی از شرم و اضطراب به ساقی آن مهمانی دست داده و موجب دردسر او شده است.
جمله را بودی از آن دارالامان
تا بسر منزل رسانیدن، ضمان
هوش مصنوعی: تمام امور تحت نظر و حمایت این دارالامان هستند تا به آرامش و امنیت مقصد خود برسند.
کس نیاوردی بر آوردن نفس
دست آنجا دست ساقی بود و بس
هوش مصنوعی: هیچ‌کس را برای تمام کردن کار نیاوردی، جز این که آن‌جا فقط دست ساقی بود که کمک کرد.
لاجرم فعال های ما یرید
لحظه‌یی غافل نمانند از مرید
هوش مصنوعی: بنابراین، کارگزاران و فعالان ما به گونه‌ای عمل می‌کنند که حتی لحظه‌ای غافل از پیروان و مریدان خود نباشند.
همت خود، بدرقه راهش کنند
خطره‌یی گررفت، آگاهش کنند
هوش مصنوعی: اگر فردی اراده و تلاش خود را به کار گیرد، در صورتی که با مشکلی مواجه شود، دیگران او را آگاه کرده و از خطرات احتمالی مطلعش می‌سازند.
کند اگر ماند، به تدبیرش شوند
تند اگر راند، عنانگیرش شوند
هوش مصنوعی: اگر کسی در برابر مشکلات بی‌تحرک باشد، به تدبیر و چاره‌جویی‌اش واکنش نشان می‌دهند و اگر به سرعت عمل کند، کنترل او را به عهده می‌گیرند.
ساقی بزم حقیقت بین، تو باز
کی کم ست از ساقی بزم مجاز؟
هوش مصنوعی: ای ساقی که به حقیقت می‌نگری، کی آنقدر از ساقی که در دنیای غلو و ظاهر قرار دارد، عقب‌تری؟
اکبر آمد العطش گویان ز راه
از میان رزمگه تا پیش شاه
هوش مصنوعی: اکبر با صدای بلند از راه رسید و به سمت شاه می‌آمد، در حالی که از تشنگی صحبت می‌کرد و از میان میدان جنگ عبور می‌کرد.
کای پدر جان، از عطش افسرده‌ام
می ندانم زنده‌ام یا مرده‌ام!
هوش مصنوعی: ای پدر عزیز، من از شدت تشنگی به شدت ضعیف شده‌ام و نمی‌دانم که آیا هنوز زنده‌ام یا مرده‌ام!
این عطش رمزست و عارف، واقف‌ست
سر حق‌ست این وعشقش کاشف‌ست
هوش مصنوعی: این عطش نشانه‌ای است که عارف به حقیقت آگاه است و عشقش به آن حقیقت را روشن می‌کند.
دید شاه دین که سلطان هدی‌ست:
اکبر خود را که لبریز از خداست
هوش مصنوعی: شاه دین که راهنمای هدایت است، به اکبر نگریست که وجودش پر از خداوندی است.
عشق پاکش را، بنای سرکشی‌ست
آب و خاکش را هوای آتشی‌ست
هوش مصنوعی: عشق او خالص و بی‌ریاست و دارای غرور و سرکشی است، حال آنکه اصل وجودش تحت تأثیر آتش و گرما قرار دارد.
شورش صهبای عشقش، در سرست
مستیش از دیگران افزونترست
هوش مصنوعی: شور و هیجان عشق او در دلش اثر بیشتری دارد و احساس شادابی و مستی‌اش از دیگران بیشتر است.
اینک از مجلس جدایی می‌کند
فاش دعوی خدایی می‌کند
هوش مصنوعی: اینک جدا شدن از این مجلس را به وضوح نشان می‌دهد؛ او به طور آشکار دعوی خدایی می‌کند.
مغز بر خود می‌شکافد، پوست را
فاش می‌سازد حدیث دوست را
هوش مصنوعی: مغز انسان به عمق فکر خود می‌پردازد و به بیان حقیقت‌های درونی و احساسات واقعی درباره دوستش می‌پردازد.
محکمی در اصل او از فرع اوست
لیک عنوانش، خلاف شرع اوست
هوش مصنوعی: در واقع، استحکام و اصلیت چیزی به پایه و اساس آن بستگی دارد، اما در ظاهر ممکن است آنچه دیده می‌شود با اصول صحیح و منطقی در تناقض باشد.
پس سلیمان بر دهانش بوسه داد
اندک اندک خاتمش بر لب نهاد
هوش مصنوعی: سلیمان به آرامی بر دهان او بوسه زد و به تدریج انگشترش را بر لب او گذاشت.
مهر، آن لبهای گوهرپاش کرد
تانیارد سر حق را فاش کرد
هوش مصنوعی: دوست، آن لب‌های زیبا و ارزشمندش را گشود تا راز حقیقت را به وضوح بیان کند.
هرکه را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند
هوش مصنوعی: هر کسی که اسرار و truths الهی را یاد می‌گیرد، مورد محبت قرار می‌گیرد و به او اجازه داده نمی‌شود که این رازها را افشا کند.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"سرّ حق"
با صدای حسام الدین سراج (آلبوم وداع ۱)