گنجور

بخش ۲

در بیان تجلی دوم و اظهار شأن و مراتب بر ما سوی و عرض امانت عشق وشدت طلب به اندازه‌ی استعداد در هر یک و خیمه زدن تمامیت آن در ملک وجود انسانی به مصداق آیۀ انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا.

جلوه‌ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد (حافظ)

چه ملک را که عقل خالص است و از شهوت محروم، این مرتبه حاصل نیست.

فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان
بیار جام شرابی به خاک آدم ریز (حافظ)

و حیوان را که شهوت صرف و از عقل بی نصیب این منزله و مرتبه را واصل نه. حیوان را خبر از عالم انسانی نیست- وجود انسانی هر دو جنبه را داراست:

پرده‌ای کاندر برابر داشتند
وقت آمد پرده را برداشتند
ساقی‌یی با ساغری چون آفتاب
آمد و عشق اندر آن ساغر شراب
پس ندا داد او نه پنهان، برملا
کالصلا ای باده‌خواران الصلا
همچو این مِی خوشگوار و صاف نیست
ترک این مِی گفتن از انصاف نیست
حبذا زین می که هر کس مست اوست
خلقت اشیا مقام پست اوست
هرکه این مِی خورد جهل از کف بهشت
گام اول پای کوبد در بهشت
جملۀ ذرات از جا خاستند
ساغر می را ز ساقی خواستند
بار دیگر آمد از ساقی صدا
طالب آن جام را بر زد، ندا
ای که از جان طالب این باده‌ای
بهر آشامیدنش آماده‌ای
گرچه این می را دوصد مستی بود
نیست را سرمایۀ هستی بود
از خمار آن حذر کن کاین خمار
از سر مستان برون آرد دمار
درد و رنج و غصه را آماده شو
بعد از آن آمادۀ این باده شو
این نه جام عشرت این جام ولاست
دُرد او دَردست و صاف او بلاست
بر هوای او نفس هر کس کشید
یک قدم نارفته پا را پس کشید
سرکشید اول به دعوی آسمان
کاین سعادت را به‌خود بردی گمان
ذره‌یی شد ز آن سعادت کامیاب
ز آن بتابید از ضمیرش آفتاب
جرعه‌یی هم ریخت ز آن ساغر به‌خاک
ز آن سبب شد مدفن تن‌های پاک
تر شد آن یک را لب این یک را گلو
وز گلوی کس نرفت آن مِی فرو
فرقهٔ دیگر به بو قانع شدند
فرقه‌ای از خوردنش مانع شدند
بود آن می از تغیر در خروش
در دل ساغر چو می در خُم به جوش
چون موافق با لب همدم نشد
آن همه خوردند و اصلا کم نشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بیان تجلی دوم و اظهار شأن و مراتب بر ما سوی و عرض امانت عشق وشدت طلب به اندازه‌ی استعداد در هر یک و خیمه زدن تمامیت آن در ملک وجود انسانی به مصداق آیۀ انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا.
هوش مصنوعی: در اینجا به توضیح دومین تجلی و بیان مقام‌ها و درجات موجودات دیگر پرداخته شده است. عشق و تلاش برای دستیابی به آن به اندازه ظرفیت هر یک از موجودات وجود دارد و تمامیت این عشق در وجود انسان به مثابه آیه‌ای از قرآن که بیان می‌کند خداوند امانت را به آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها عرضه کرد و آنها از قبول آن سر باز زدند و از آن ترسیدند، در حالی که انسان این امانت را پذیرفت، زیرا او در واقع جفاکار و نادان بوده است.
جلوه‌ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد (حافظ)
هوش مصنوعی: یک جلوه از رخسار او ظاهر شد و ملک عشق نتوانست آن را تحمل کند. از غیرت و احساساتش به آتش درآمد و بر آدم (انسان) سلطه یافت.
چه ملک را که عقل خالص است و از شهوت محروم، این مرتبه حاصل نیست.
هوش مصنوعی: ملک که دارای عقل ناب است و از شهوت آزاد و رها است، به این درجه نایل نمی‌شود.
فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان
بیار جام شرابی به خاک آدم ریز (حافظ)
هوش مصنوعی: عشق برای فرشته‌ها قابل درک نیست، پس داستان آن را برایشان بازگو نکن. به جای آن، جامی از شراب بیاور و بر زمین آدم بریز.
و حیوان را که شهوت صرف و از عقل بی نصیب این منزله و مرتبه را واصل نه. حیوان را خبر از عالم انسانی نیست- وجود انسانی هر دو جنبه را داراست:
هوش مصنوعی: حیوانات فقط به خواسته‌های خود فکر می‌کنند و از عقل بی‌بهره‌اند، بنابراین به چنین مرتبه‌ای نمی‌رسند. آن‌ها هیچ اطلاعی از دنیای انسانی ندارند، در حالی که انسان وجودی دارد که شامل هر دو بعد جسمانی و روحانی است.
پرده‌ای کاندر برابر داشتند
وقت آمد پرده را برداشتند
هوش مصنوعی: پرده‌ای که در ابتدا جلو بود و مانع دیدن می‌شد، زمانی که زمانش فرا رسید، آن را کنار زدند و دیدگاه جدیدی مهیا شد.
ساقی‌یی با ساغری چون آفتاب
آمد و عشق اندر آن ساغر شراب
هوش مصنوعی: یک ساقی با قد و هیکلی همچون آفتاب آمد و در ساغری که در دست دارد، عشق در حال جوش و خروش است.
پس ندا داد او نه پنهان، برملا
کالصلا ای باده‌خواران الصلا
هوش مصنوعی: پس او با صدای بلند و آشکار، بدون هیچ‌گونه پنهانی، فریاد زد: ای نوشندگان شراب، به خوبی گوش دهید!
همچو این مِی خوشگوار و صاف نیست
ترک این مِی گفتن از انصاف نیست
هوش مصنوعی: مشابه این شراب خوش طعم و زلال وجود ندارد، بنابراین ترک گفتن درباره این شراب نادرست و بی انصافانه است.
حبذا زین می که هر کس مست اوست
خلقت اشیا مقام پست اوست
هوش مصنوعی: این می را چه خوب می‌دانید که هر کس از آن بنوشد، در حالت مستی است و مخلوقات در برابر او در جایگاه پایین‌تری قرار دارند.
هرکه این مِی خورد جهل از کف بهشت
گام اول پای کوبد در بهشت
هوش مصنوعی: هر کسی که این نوشیدنی را بنوشد، نادانی را کنار می‌گذارد و با گام نخست، وارد بهشت می‌شود.
جملۀ ذرات از جا خاستند
ساغر می را ز ساقی خواستند
هوش مصنوعی: همهٔ ذرات و موجودات به حرکت درآمدند و از ساقی خواستند که جام می را به آنها بدهد.
بار دیگر آمد از ساقی صدا
طالب آن جام را بر زد، ندا
هوش مصنوعی: بار دیگر صدای ساقی به گوش رسید و کسی که به دنبال آن جام محبوب است، ندا سر داد.
ای که از جان طالب این باده‌ای
بهر آشامیدنش آماده‌ای
هوش مصنوعی: ای کسی که از عمق وجودت خواهان این شرابی، برای نوشیدنش آماده‌ای.
گرچه این می را دوصد مستی بود
نیست را سرمایۀ هستی بود
هوش مصنوعی: اگرچه این شراب دو صد نوع شادی و سرخوشی دارد، اما در واقع، این نیستی است که اساس وجود را تشکیل می‌دهد.
از خمار آن حذر کن کاین خمار
از سر مستان برون آرد دمار
هوش مصنوعی: از پیاله‌های می دوری کن، زیرا این مستی که به سر مستان می‌آورد، همه چیز را به هم می‌زند و برایشان دردسر ایجاد می‌کند.
درد و رنج و غصه را آماده شو
بعد از آن آمادۀ این باده شو
هوش مصنوعی: آماده باش که با درد و رنج و غصه روبرو شوی، سپس آماده باش که نوشیدن این باده را تجربه کنی.
این نه جام عشرت این جام ولاست
دُرد او دَردست و صاف او بلاست
هوش مصنوعی: این‌جا صحبت از یک جام خاص است که به جای شادی و لذت، نماد حالتی دیگر است. این نوشیدنی نه تنها سرمستی نمی‌آورد، بلکه احساس درد و سختی را به همراه دارد و در واقع به‌طور کلی حالتی از مشکل و آزمون را به تصویر می‌کشد.
بر هوای او نفس هر کس کشید
یک قدم نارفته پا را پس کشید
هوش مصنوعی: هر کسی که به یاد او نفس می‌کشد، حتی اگر یک قدم هم به جلو برود، به خاطر عشق و احساسش، پا را به عقب می‌کشد و نمی‌تواند از یاد او دور شود.
سرکشید اول به دعوی آسمان
کاین سعادت را به‌خود بردی گمان
هوش مصنوعی: در ابتدا به خود مغرور شدی و به این خیال افتادی که این خوشبختی را به دست آورده‌ای.
ذره‌یی شد ز آن سعادت کامیاب
ز آن بتابید از ضمیرش آفتاب
هوش مصنوعی: یک ذره از آن خوشبختی به دست آورد و به همین خاطر، خورشید به‌طور درخشان از دلش تابید.
جرعه‌یی هم ریخت ز آن ساغر به‌خاک
ز آن سبب شد مدفن تن‌های پاک
هوش مصنوعی: جرعه‌ای از آن جام بر زمین ریخت و به همین دلیل شد مکانی برای دفن جسم‌های پاک.
تر شد آن یک را لب این یک را گلو
وز گلوی کس نرفت آن مِی فرو
هوش مصنوعی: آن که لبش تر است، از گلو نمی‌تواند چیزی را به دیگران منتقل کند و آن شرابی که در گلوی کسی است، به هیچ کس نمی‌رسد.
فرقهٔ دیگر به بو قانع شدند
فرقه‌ای از خوردنش مانع شدند
هوش مصنوعی: گروهی به خوشبویی گل رضایت دادند و گروهی دیگر به خاطر نداشتن آن از چاشنی آن صرف‌نظر کردند.
بود آن می از تغیر در خروش
در دل ساغر چو می در خُم به جوش
هوش مصنوعی: در دل جام، آن نوشیدنی از تغییر و تحول در حال خروش است، مانند حالتی که درون خمره می‌جوشد.
چون موافق با لب همدم نشد
آن همه خوردند و اصلا کم نشد
هوش مصنوعی: وقتی که با دوستان همدل و همزبان نشدند، همه چیزهایی که خوردند و تجربه کردند، هیچ تأثیری بر وضعیت آنها نداشت و وضعیتشان تغییر نکرد.

خوانش ها

بخش ۲ به خوانش ماهان نوری

حاشیه ها

1396/02/25 17:04
ج م

بیت سوم از آخر، مصرع اول:
"بوقانع " به "بو قانع" تبدیل شود

1396/02/03 07:05
جعفر مصباح

بیت ششم مسرع اول
"بهشت" -->. "به هِشت"

1397/06/18 06:09
احدی

دُرد او درد است...
به جای: دُرد او در دست

1399/05/20 15:08
داود محمدی

اصلاحاتی که دوستان گفتند رو اعمال کنید لطفا