برگردان به زبان ساده
در بیان تجلی دوم و اظهار شأن و مراتب بر ما سوی و عرض امانت عشق وشدت طلب به اندازهی استعداد در هر یک و خیمه زدن تمامیت آن در ملک وجود انسانی به مصداق آیۀ انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا.
هوش مصنوعی: در اینجا به توضیح دومین تجلی و بیان مقامها و درجات موجودات دیگر پرداخته شده است. عشق و تلاش برای دستیابی به آن به اندازه ظرفیت هر یک از موجودات وجود دارد و تمامیت این عشق در وجود انسان به مثابه آیهای از قرآن که بیان میکند خداوند امانت را به آسمانها، زمین و کوهها عرضه کرد و آنها از قبول آن سر باز زدند و از آن ترسیدند، در حالی که انسان این امانت را پذیرفت، زیرا او در واقع جفاکار و نادان بوده است.
جلوهای کرد رخش دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد (حافظ)
هوش مصنوعی: یک جلوه از رخسار او ظاهر شد و ملک عشق نتوانست آن را تحمل کند. از غیرت و احساساتش به آتش درآمد و بر آدم (انسان) سلطه یافت.
چه ملک را که عقل خالص است و از شهوت محروم، این مرتبه حاصل نیست.
هوش مصنوعی: ملک که دارای عقل ناب است و از شهوت آزاد و رها است، به این درجه نایل نمیشود.
فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان
بیار جام شرابی به خاک آدم ریز (حافظ)
هوش مصنوعی: عشق برای فرشتهها قابل درک نیست، پس داستان آن را برایشان بازگو نکن. به جای آن، جامی از شراب بیاور و بر زمین آدم بریز.
و حیوان را که شهوت صرف و از عقل بی نصیب این منزله و مرتبه را واصل نه. حیوان را خبر از عالم انسانی نیست- وجود انسانی هر دو جنبه را داراست:
هوش مصنوعی: حیوانات فقط به خواستههای خود فکر میکنند و از عقل بیبهرهاند، بنابراین به چنین مرتبهای نمیرسند. آنها هیچ اطلاعی از دنیای انسانی ندارند، در حالی که انسان وجودی دارد که شامل هر دو بعد جسمانی و روحانی است.
پردهای کاندر برابر داشتند
وقت آمد پرده را برداشتند
هوش مصنوعی: پردهای که در ابتدا جلو بود و مانع دیدن میشد، زمانی که زمانش فرا رسید، آن را کنار زدند و دیدگاه جدیدی مهیا شد.
ساقییی با ساغری چون آفتاب
آمد و عشق اندر آن ساغر شراب
هوش مصنوعی: یک ساقی با قد و هیکلی همچون آفتاب آمد و در ساغری که در دست دارد، عشق در حال جوش و خروش است.
پس ندا داد او نه پنهان، برملا
کالصلا ای بادهخواران الصلا
هوش مصنوعی: پس او با صدای بلند و آشکار، بدون هیچگونه پنهانی، فریاد زد: ای نوشندگان شراب، به خوبی گوش دهید!
همچو این مِی خوشگوار و صاف نیست
ترک این مِی گفتن از انصاف نیست
هوش مصنوعی: مشابه این شراب خوش طعم و زلال وجود ندارد، بنابراین ترک گفتن درباره این شراب نادرست و بی انصافانه است.
حبذا زین می که هر کس مست اوست
خلقت اشیا مقام پست اوست
هوش مصنوعی: این می را چه خوب میدانید که هر کس از آن بنوشد، در حالت مستی است و مخلوقات در برابر او در جایگاه پایینتری قرار دارند.
هرکه این مِی خورد جهل از کف بهشت
گام اول پای کوبد در بهشت
هوش مصنوعی: هر کسی که این نوشیدنی را بنوشد، نادانی را کنار میگذارد و با گام نخست، وارد بهشت میشود.
جملۀ ذرات از جا خاستند
ساغر می را ز ساقی خواستند
هوش مصنوعی: همهٔ ذرات و موجودات به حرکت درآمدند و از ساقی خواستند که جام می را به آنها بدهد.
بار دیگر آمد از ساقی صدا
طالب آن جام را بر زد، ندا
هوش مصنوعی: بار دیگر صدای ساقی به گوش رسید و کسی که به دنبال آن جام محبوب است، ندا سر داد.
ای که از جان طالب این بادهای
بهر آشامیدنش آمادهای
هوش مصنوعی: ای کسی که از عمق وجودت خواهان این شرابی، برای نوشیدنش آمادهای.
گرچه این می را دوصد مستی بود
نیست را سرمایۀ هستی بود
هوش مصنوعی: اگرچه این شراب دو صد نوع شادی و سرخوشی دارد، اما در واقع، این نیستی است که اساس وجود را تشکیل میدهد.
از خمار آن حذر کن کاین خمار
از سر مستان برون آرد دمار
هوش مصنوعی: از پیالههای می دوری کن، زیرا این مستی که به سر مستان میآورد، همه چیز را به هم میزند و برایشان دردسر ایجاد میکند.
درد و رنج و غصه را آماده شو
بعد از آن آمادۀ این باده شو
هوش مصنوعی: آماده باش که با درد و رنج و غصه روبرو شوی، سپس آماده باش که نوشیدن این باده را تجربه کنی.
این نه جام عشرت این جام ولاست
دُرد او دَردست و صاف او بلاست
هوش مصنوعی: اینجا صحبت از یک جام خاص است که به جای شادی و لذت، نماد حالتی دیگر است. این نوشیدنی نه تنها سرمستی نمیآورد، بلکه احساس درد و سختی را به همراه دارد و در واقع بهطور کلی حالتی از مشکل و آزمون را به تصویر میکشد.
بر هوای او نفس هر کس کشید
یک قدم نارفته پا را پس کشید
هوش مصنوعی: هر کسی که به یاد او نفس میکشد، حتی اگر یک قدم هم به جلو برود، به خاطر عشق و احساسش، پا را به عقب میکشد و نمیتواند از یاد او دور شود.
سرکشید اول به دعوی آسمان
کاین سعادت را بهخود بردی گمان
هوش مصنوعی: در ابتدا به خود مغرور شدی و به این خیال افتادی که این خوشبختی را به دست آوردهای.
ذرهیی شد ز آن سعادت کامیاب
ز آن بتابید از ضمیرش آفتاب
هوش مصنوعی: یک ذره از آن خوشبختی به دست آورد و به همین خاطر، خورشید بهطور درخشان از دلش تابید.
جرعهیی هم ریخت ز آن ساغر بهخاک
ز آن سبب شد مدفن تنهای پاک
هوش مصنوعی: جرعهای از آن جام بر زمین ریخت و به همین دلیل شد مکانی برای دفن جسمهای پاک.
تر شد آن یک را لب این یک را گلو
وز گلوی کس نرفت آن مِی فرو
هوش مصنوعی: آن که لبش تر است، از گلو نمیتواند چیزی را به دیگران منتقل کند و آن شرابی که در گلوی کسی است، به هیچ کس نمیرسد.
فرقهٔ دیگر به بو قانع شدند
فرقهای از خوردنش مانع شدند
هوش مصنوعی: گروهی به خوشبویی گل رضایت دادند و گروهی دیگر به خاطر نداشتن آن از چاشنی آن صرفنظر کردند.
بود آن می از تغیر در خروش
در دل ساغر چو می در خُم به جوش
هوش مصنوعی: در دل جام، آن نوشیدنی از تغییر و تحول در حال خروش است، مانند حالتی که درون خمره میجوشد.
چون موافق با لب همدم نشد
آن همه خوردند و اصلا کم نشد
هوش مصنوعی: وقتی که با دوستان همدل و همزبان نشدند، همه چیزهایی که خوردند و تجربه کردند، هیچ تأثیری بر وضعیت آنها نداشت و وضعیتشان تغییر نکرد.