اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در بیان اینکه صاحب جمال را خودنمائی موافق حکمت شرطست و اشاره به تجلی اول بر وجه اتم و اکمل و پوشیدن اعیان ثابته کسوت تعین را و طلوع عشق از مطلع لاهوتی و تجلی به عالم ملکوتی و ناسوتی- نعم ماقال:
هوش مصنوعی: در توضیح این موضوع، باید گفت که زیبایی و جمال واقعی نیازمند ابراز و نمایش مناسب است و این ابراز باید بر اساس حکمت صورت گیرد. همچنین به ظهور نخستین جمال در کاملترین و اتمترین شکل اشاره میشود و اینکه واقعیتهای ثابت باید در لباس وجود مادی تجسد یابند. عشق از منبع الهی خود آغاز میشود و به جهان ملکوتی و انسانی بروز مییابد.
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ)
هوش مصنوعی: در آغاز، زیبایی و نور وجود تو آشکار شد و عشق به وجود آمد، که این عشق مثل آتشی در کل جهان شعلهور شد.
بر مصداق حدیث کنت کنزاً مخفیا فأحببت ان اعرف بر مذاق اهل توحید گوید:
هوش مصنوعی: طبق گفتهای که اشاره به این موضوع دارد که خداوند در ابتدا گنجی پنهان بود و خواسته است که شناخته شود، این مطلب به این معنی است که خداوند از طریق تجربه و شناختهای افراد مومن و اهل توحید خود را معرفی کرده و به شناخت انسانها کمک میکند.
کیست این پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همی گوید سخن؟
هوش مصنوعی: چه کسی است که در درون و وجود من پنهان شده و از زبان من سخن میگوید؟
این که گوید از لب من راز کیست
بنگرید این صاحب آواز کیست؟
هوش مصنوعی: این که میگوید از لب من سخن پنهانی است، نگاه کنید ببینید این گویندهی ماهر کیست؟
در من اینسان خودنمایی میکند
ادعای آشنایی میکند
هوش مصنوعی: در من بهگونهای حس آشنایی و نزدیکی بروز میکند که گویی خود را به من معرفی میکند.
کیست این گویا و شنوا در تنم؟
باورم یارب نیاید کاین منم!
هوش مصنوعی: کیست این که در وجود من صحبت میکند و به خوبی میشنود؟ ای خدا، باورم نمیشود که این من هستم!
متصلتر با همه دوری به من
از نگه با چشم و از لب با سخن!
هوش مصنوعی: هرچه دورتر از من باشی، احساس نزدیکیام به تو از طریق نگاه و کلام افزایش مییابد.
خوش پریشان با منش گفتارهاست
در پریشان گوییاش اسرارهاست
هوش مصنوعی: شخصی با رفتار زیبا و خاص خود، در صحبتهای نامنظمش اسراری نهفته دارد.
گوید او چون شاهدی صاحب جمال
حسن خود بیند به سر حد کمال
هوش مصنوعی: او میگوید، زمانی که زیبای خوشرویی مانند او به کمال میرسد، همچون شاهدی به زیبایی خود مینگرد.
از برای خودنمایی صبح و شام
سر برآرد گه ز روزن گه ز بام
هوش مصنوعی: خورشید برای نشان دادن خود، صبح و شام از افق سر برمیآورد؛ گاهی از میان روزنهها و گاهی از بالای بام.
با خدنگ غمزه صید دل کند
دید هر جا طایری بسمل کند
هوش مصنوعی: با تیر نگاهش، دلها را اسیر میکند و در هر جا که برود، پرندگانی را بیجان میسازد.
گردنی هر جا در آرد در کمند
تا نگوید کس اسیرانش کمند
هوش مصنوعی: هر جا که گردن کسی در دام بیفتد، نشان نمیدهد که در آنجا کسی اسیر است.
لاجرم آن شاهد بالا و پست
با کمال دلربایی در الست
هوش مصنوعی: بنابراین آن معشوق زیبا و جذاب، با تمام魅یتش، در عالم پیش از خلقت وجود دارد.
جلوهاش گرمی بازاری نداشت
یوسف حسناش خریداری نداشت
هوش مصنوعی: زیبایی او مانند جاذبهای در بازار نیست و حسن و زیباییاش خریدار و طرفداری ندارد.
غمزهاش را قابل تیری نبود
لایق پیکانش نخجیری نبود
هوش مصنوعی: غمزهاش آنقدر دلربا و زیباست که هیچ تیری نمیتواند آن را هدف بگیرد و هیچ پیکانی هم شایسته برخورد با آن نیست.
عشوهاش هرجا کمندانداز گشت
گردنی لایق نیامد، بازگشت
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی او هرجا که برنمیخیزد، نشان از نیکویی و شایستگی ندارد و دوباره به حالت اول باز میگردد.
ماسوی آیینهٔ آن رو شدند
مظهر آن طلعت دلجو شدند
هوش مصنوعی: همه چیز به زیبایی آن چهره در آینه تبدیل شده و به خاطر دیدن آن زیبایی، دلها شاد و خوشحال شدهاند.
پس جمال خویش در آیینه دید
روی زیبا دید و عشق آمد پدید
هوش مصنوعی: دقت کرد که در آینه چهرهی زیبا و جذابی را میبیند و این باعث شکوفایی عشق در دلش میشود.
مدتی آن عشق بی نام و نشان
بُد معلق در فضای بیکران
هوش مصنوعی: مدتی عشقی بدون اسم و نشانی وجود داشت که در فضایی نامتناهی معلق بود.
دلنشین خویش مأوایی نداشت
تا درو منزل کند جایی نداشت
هوش مصنوعی: دل شاد و خوش حال خود، جایی برای آرامش نداشت و نمیتوانست در آن جا احساس راحتی کند.
بهر منزل بیقراری ساز کرد
طالبان خویش را آواز کرد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقصد، بیقراری و تلاش را به کار گرفت و دیگران را به سوی خود فراخواند.
چونکه یکسر طالبان را جمع ساخت
جمله را پروانه، خود را شمع ساخت
هوش مصنوعی: وقتی که تمام جویندگان حقیقت را جمع کرد، پروانه خود را به شمع تبدیل کرد.
جلوهای کرد از یمین و از یسار
دوزخی و جنتی کرد آشکار
هوش مصنوعی: از دو طرف، خوب و بد نمایان شد و جنت و دوزخ به وضوح آشکار گردیدند.
جنتی خاطرنواز و دلفروز
دوزخی دشمنگداز و غیرسوز
هوش مصنوعی: بهشت آرامشبخش و شادیآور است، در حالی که جهنم دردآور و بیرحم است.
حاشیه ها
سوالی که برایم پیش مده اینست چرا این شعر وزنش مشخص نشده اگر می شود مسئولان سایت بسیار خوب گنجور جواب این شخص حقیر را بدهند
یاسین جان
امید که مسئولان محترم جواب درست تر بدهند، ولی گویا چنین است :
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
رمل مسدس محذوف
زنده باشی
@یاسین:
عمدهٔ گنجینة الاسرار شامل ابیاتی از حافظ است که به وزنهای مختلفند و شعر یک وزن پیدا نمیکند. مثلا همین بخش با بیت حافظ شروع میشود که وزن متفاوتی دارد. از این جهت نسبت دادن وزن به کل شعر -از لحاظ آماری و فنی- صحیح نیست و گنجور امکان تعیین وزن برای بخشی از شعر را ندارد (ضمنا کارکرد مهم تعیین وزنها در گنجور مشابهیابی است که برای مثنویها کاربرد زیادی ندارد).
همچنان که «حسین،1» فرمودند وزن این بخش و احتمالا کل ابیات عمان سامانی در این منظومه وزن مثنوی مولوی است.
درود
بانو حمیرا
آواز سه گاه
در بیت هشتم
'' سر برآرد گه ز روزن گه ز بام''
ظاهرا '' برزن '' صحیح است
هرچند روزن نیز صحیح به نظر میرسد
سلام گنجینه کلمه فارسی هست و گ داره . پس ت گرد عربی و ال نمیتونه درست باشه . گنجینه ی اسرار صحیح هست . ب نظرم ب معنی این اشعار ارزشمند توجه کنیم برنده هستیم تا به حاشیه و وزن و عروض .
1398/10/02 02:01
در حدِّ اشارات
گردنی هر جا درآرد در کمند
تا نگوید کس اسیرانش کماند
عمان
هر خم از جعد پریشان تو زندان دلی است
تا نگویی که اسیران کمند تو کماند
سعدی
وزنشعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
1399/06/30 22:08
علیرضا مسرتی
صدایی می شنیدم که می گفت: ای در خواب مانده بیدار شو. این همه غافله از کنارت گذشتند که صدای زنگ آنها گوش را می خراشید. چگونه هنوز در خوابی؟ آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوی؟ آن صدا غریبه بود اما گویی به من از همه چیز نزدیکتر است. نمی دانم آن صدا از لب و دهان کسی بیرون می آید یا الهامی درونی است. نمی دانم آن صدا را از راه گوش می شنوم یا از درون دل، اما به وضوح می شنیدم. چشمانم را مالیدن و گوش فرا دادم: مگر نمی بینی که آن دلربای صاحب جمال، هر صبح و شام تو را به خود فرا می خواند؟ آیا آن همه زیبایی را که گاهی از بالای سرت و گاهی از اطراف خود را به تو می نمایاند نمی بینی؟ مگر دلی از سنگ داری یا چشمانت قوه بینایی ندارند؟ آیا تیرهای غمزه و ناز یار که به هر پرنده ای بخورد، او را به مسلح می برد، به دل تو کارگر نیست؟ آه که این جماعت چقدر در خواب گران به سر می برند؟
1399/06/01 09:09
علیرضا مسرتی
با این که آن شاهد زیبای دلربا در روز الست در کمال دلربایی همه دلها را برده بود، اما تیر غمزه اش کارگر نیفتاد و هیچ صیدی لایق تیر او نشد. عالم عالمیان آیینه روی او شدند. پس تا جمال زیبای خود در آن آیینه دید، عشق پدید آمد. مدتی عشق در فضای لامکان سرگردان بود، و منزل و مأوایی نیافت تا در آن منزل کند. عشق از بی منزلی، بی قراری آغاز کرد و همه عاشقان و طالبان را فرا خواند. وقتی همه عاشقان مانند پروانه گرد شمع، دور عشق حلقه زدند، عشق از راست و چپ عالم جلوه ای کرد و دوزخ و بهشت خودش را نشان همه داد. بهشتی خاطر نواز و دلفروز و دوزخی دشمن سوز.
حدیث کنت کنزاً مخفیاً یه حدیث ساختگیه.
علامه جعفری هم در چند جای شرح مثنوی توضیح داده
بنام او که نام بر او نرود ، که نام مخلوق است خالق را سزا نیست .
مگر نه اینکه تمام آنچه خلقت شد ، جز از تعالی حضرت قدوس متعال نبود ...
سلام
سایتی میشناسید که معنی بیت به بیت این شعر را بشود پیدا کرد ؟