گنجور

بخش ۱

در بیان اینکه صاحب جمال را خودنمائی موافق حکمت شرط‌ست و اشاره به تجلی اول بر وجه اتم و اکمل و پوشیدن اعیان ثابته کسوت تعین را و طلوع عشق از مطلع لاهوتی و تجلی به عالم ملکوتی و ناسوتی- نعم ماقال:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ)

بر مصداق حدیث کنت کنزاً مخفیا فأحببت ان اعرف بر مذاق اهل توحید گوید:

کیست این پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همی گوید سخن؟
این که گوید از لب من راز کیست
بنگرید این صاحب آواز کیست؟
در من این‌سان خودنمایی می‌کند
ادعای آشنایی می‌کند
کیست این گویا و شنوا در تنم؟
باورم یارب نیاید کاین منم!
متصل‌تر با همه دوری به من
از نگه با چشم و از لب با سخن!
خوش پریشان با منش گفتارهاست
در پریشان گویی‌اش اسرارهاست
گوید او چون شاهدی صاحب جمال
حسن خود بیند به سر حد کمال
از برای خودنمایی صبح و شام
سر برآرد گه ز روزن گه ز بام
با خدنگ غمزه صید دل کند
دید هر جا طایری بسمل کند
گردنی هر جا در آرد در کمند
تا نگوید کس اسیرانش کمند
لاجرم آن شاهد بالا و پست
با کمال دلربایی در الست
جلوه‌اش گرمی بازاری نداشت
یوسف حسن‌اش خریداری نداشت
غمزه‌اش را قابل تیری نبود
لایق پیکانش نخجیری نبود
عشوه‌اش هرجا کمندانداز گشت
گردنی لایق نیامد، بازگشت
ماسوی آیینهٔ آن رو شدند
مظهر آن طلعت دلجو شدند
پس جمال خویش در آیینه دید
روی زیبا دید و عشق آمد پدید
مدتی آن عشق بی نام و نشان
بُد معلق در فضای بیکران
دلنشین خویش مأوایی نداشت
تا درو منزل کند جایی نداشت
بهر منزل بی‌قراری ساز کرد
طالبان خویش را آواز کرد
چون‌که یکسر طالبان را جمع ساخت
جمله را پروانه، خود را شمع ساخت
جلوه‌ای کرد از یمین و از یسار
دوزخی و جنتی کرد آشکار
جنتی خاطرنواز و دل‌فروز
دوزخی دشمن‌گداز و غیرسوز

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

بخش ۱ به خوانش ماهان نوری
بخش ۱ به خوانش رضا اشراق

حاشیه ها

1397/04/12 23:07
یاسین

سوالی که برایم پیش مده اینست چرا این شعر وزنش مشخص نشده اگر می شود مسئولان سایت بسیار خوب گنجور جواب این شخص حقیر را بدهند

1397/04/12 23:07
حسین،۱

یاسین جان
امید که مسئولان محترم جواب درست تر بدهند، ولی گویا چنین است :
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
رمل مسدس محذوف
زنده باشی

1397/04/13 18:07

@یاسین:
عمدهٔ گنجینة الاسرار شامل ابیاتی از حافظ است که به وزنهای مختلفند و شعر یک وزن پیدا نمی‌کند. مثلا همین بخش با بیت حافظ شروع می‌شود که وزن متفاوتی دارد. از این جهت نسبت دادن وزن به کل شعر -از لحاظ آماری و فنی- صحیح نیست و گنجور امکان تعیین وزن برای بخشی از شعر را ندارد (ضمنا کارکرد مهم تعیین وزنها در گنجور مشابه‌یابی است که برای مثنویها کاربرد زیادی ندارد).
همچنان که «حسین،1» فرمودند وزن این بخش و احتمالا کل ابیات عمان سامانی در این منظومه وزن مثنوی مولوی است.

1397/09/04 12:12
منصور

درود
بانو حمیرا
آواز سه گاه

1397/12/24 01:02
ستار

در بیت هشتم
'' سر برآرد گه ز روزن گه ز بام''
ظاهرا '' برزن '' صحیح است
هرچند روزن نیز صحیح به نظر میرسد

1398/06/11 01:09
Elmira

سلام گنجینه کلمه فارسی هست و گ داره . پس ت گرد عربی و ال نمیتونه درست باشه . گنجینه ی اسرار صحیح هست . ب نظرم ب معنی این اشعار ارزشمند توجه کنیم برنده هستیم تا به حاشیه و وزن و عروض .

1398/10/02 02:01
در حدِّ اشارات

گردنی هر جا درآرد در کمند
تا نگوید کس اسیرانش کم‌اند
عمان
هر خم از جعد پریشان تو زندان دلی است
تا نگویی که اسیران کمند تو کم‌اند
سعدی

1399/06/26 10:08
مهدی مح

وزن‌شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

1399/06/30 22:08
علیرضا مسرتی

صدایی می شنیدم که می گفت: ای در خواب مانده بیدار شو. این همه غافله از کنارت گذشتند که صدای زنگ آنها گوش را می خراشید. چگونه هنوز در خوابی؟ آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوی؟ آن صدا غریبه بود اما گویی به من از همه چیز نزدیکتر است. نمی دانم آن صدا از لب و دهان کسی بیرون می آید یا الهامی درونی است. نمی دانم آن صدا را از راه گوش می شنوم یا از درون دل، اما به وضوح می شنیدم. چشمانم را مالیدن و گوش فرا دادم: مگر نمی بینی که آن دلربای صاحب جمال، هر صبح و شام تو را به خود فرا می خواند؟ آیا آن همه زیبایی را که گاهی از بالای سرت و گاهی از اطراف خود را به تو می نمایاند نمی بینی؟ مگر دلی از سنگ داری یا چشمانت قوه بینایی ندارند؟ آیا تیرهای غمزه و ناز یار که به هر پرنده ای بخورد، او را به مسلح می برد، به دل تو کارگر نیست؟ آه که این جماعت چقدر در خواب گران به سر می برند؟

1399/06/01 09:09
علیرضا مسرتی

با این که آن شاهد زیبای دلربا در روز الست در کمال دلربایی همه دلها را برده بود، اما تیر غمزه اش کارگر نیفتاد و هیچ صیدی لایق تیر او نشد. عالم عالمیان آیینه روی او شدند. پس تا جمال زیبای خود در آن آیینه دید، عشق پدید آمد. مدتی عشق در فضای لامکان سرگردان بود، و منزل و مأوایی نیافت تا در آن منزل کند. عشق از بی منزلی، بی قراری آغاز کرد و همه عاشقان و طالبان را فرا خواند. وقتی همه عاشقان مانند پروانه گرد شمع، دور عشق حلقه زدند، عشق از راست و چپ عالم جلوه ای کرد و دوزخ و بهشت خودش را نشان همه داد. بهشتی خاطر نواز و دلفروز و دوزخی دشمن سوز.

1399/06/20 16:09
Polestar

حدیث کنت کنزاً مخفیاً یه حدیث ساختگیه.
علامه جعفری هم در چند جای شرح مثنوی توضیح داده

1401/09/05 06:12
کوروش

پس دلیل آفرینش چیه ؟

1403/05/09 13:08
۲n

بنام او که نام بر او نرود ، که نام مخلوق است خالق را سزا نیست .

مگر نه اینکه تمام آنچه خلقت شد ، جز از تعالی حضرت قدوس متعال نبود ...