گنجور

بخش ۲۳

در توجه به عالم خراباتیان صاحبدل و اخوان مقبل و استمداد و همت و شروع به مصیبت فخر الشهداء حضرت ابوالفضل العباس سلام الله علیه:

باز از میخانه، دل بویی شنید
گوشش از مستان، هیاهویی شنید
دوستان را رفت، ذکر از دوستان
پیل را یاد آمد از هندوستان
ای صبا ای عندلیب کوی عشق
ای تو، طوطی حقیقت گوی عشق
ای همای سدره و طوبی نشین
ای بساط قرب را، روح الامین
ای بفرق عارفان کرده گذار
ای بچشم پاک بینان، رهسپار
رو به سوی کوی اصحاب کریم
باش طایف اندر آن والا حریم
در گشودندت گر اخوان از صفا
راه اگر جستی در آن دار الصفا
شودر آن دار الصفا، رطب اللسان
همطریقان را سلام از ما رسان
خاصه آن بزم محبان را، حبیب
گلشن اهل صفا را، عندلیب
اصفهان را، عندلیب گلشن اوست
در اخوت گشته مخصوص من اوست
کوی او جنت، بجستجویتان
تشنه لب کوثر، بخاک کویتان
دستی این دست ز کار افتاده را
همتی این یار بار افتاده را
تا که بر منزل رساند بار را
پرکند گنجینة الاسرار را
شوری اندر زمره‌ی ناس آورد
در میان، ذکری ز عباس آورد
نیست صاحب همتی در نشأتین
همقدم عباس را، بعد از حسین
در هواداری آن شاه الست
جمله را یک دست بود او را دو دست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در توجه به عالم خراباتیان صاحبدل و اخوان مقبل و استمداد و همت و شروع به مصیبت فخر الشهداء حضرت ابوالفضل العباس سلام الله علیه:
هوش مصنوعی: با توجه به عالم خراباتیان، افرادی با دل‌های پاک و خوب، و همچنین همت و اراده در مواجهه با مشکلات و مصائب، به ویژه در رابطه با شخصیت محترم و مورد احترام فخر الشهداء، حضرت ابوالفضل العباس (سلام الله علیه).
باز از میخانه، دل بویی شنید
گوشش از مستان، هیاهویی شنید
هوش مصنوعی: او دوباره از طرف میخانه، بویی خوشی را احساس کرد و از طرف جمعیت سرمست، صدای هیاهو و شادی را شنید.
دوستان را رفت، ذکر از دوستان
پیل را یاد آمد از هندوستان
هوش مصنوعی: دوستان از پیش رفتند و یاد آن‌ها در ذهنم آمد، به یاد فیل‌هایی که از هندوستان آمده‌اند.
ای صبا ای عندلیب کوی عشق
ای تو، طوطی حقیقت گوی عشق
هوش مصنوعی: ای باد ملایم، ای پرنده خوشخوان در مسیر عشق، ای تو که حقیقت عشق را به زیباترین شکل بیان می‌کنی.
ای همای سدره و طوبی نشین
ای بساط قرب را، روح الامین
هوش مصنوعی: ای پرنده‌ای که در کنار درختان سدره و طوبی نشسته‌ای، ای روح القدس که بساط نزدیکی به خدا را فراهم کرده‌ای.
ای بفرق عارفان کرده گذار
ای بچشم پاک بینان، رهسپار
هوش مصنوعی: ای کسی که با فطرت عارفان آشنا هستی و به دیدگان پاک نگاه می‌کنی، به سوی حقیقت برو و راه را ادامه بده.
رو به سوی کوی اصحاب کریم
باش طایف اندر آن والا حریم
هوش مصنوعی: به سمت محلی برو که دوستان بزرگوار و محترم هستند، زیرا گروهی در آن مکان شریف و باارزش حضور دارند.
در گشودندت گر اخوان از صفا
راه اگر جستی در آن دار الصفا
هوش مصنوعی: اگر برادران از صفا به تو در را گشودند، اگر راهی به سمت آن دارالصّفا پیدا کنی، تو را به آرامش و سعادت می‌رساند.
شودر آن دار الصفا، رطب اللسان
همطریقان را سلام از ما رسان
هوش مصنوعی: در آن مکان پاک و دلنشین، ما سلامی از طرف خود به سخن وران شیرین زبان می‌رسانیم.
خاصه آن بزم محبان را، حبیب
گلشن اهل صفا را، عندلیب
هوش مصنوعی: به ویژه آن جماعت عاشقان را که محبوب گلشن و اهل صفا هستند، مانند بلبل.
اصفهان را، عندلیب گلشن اوست
در اخوت گشته مخصوص من اوست
هوش مصنوعی: اصفهان مانند پرنده‌ای است که نشانی از زیبایی و شکوفایی این سرزمین دارد و در دوستی و برادری به ویژه برای من خاص و ویژه است.
کوی او جنت، بجستجویتان
تشنه لب کوثر، بخاک کویتان
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و جذابیت کوی محبوب اشاره دارد. در اینجا، شاعر از عطش و نیاز خود به عشق و آغوش محبوب سخن می‌گوید، و کوی او را بهشتی می‌داند که در آن، او به دنبال خوشبختی و نعمت‌هاست. در واقع، تصویرسازی از عشق و جستجوی آن در مکانی مقدس و شگفت‌انگیز انجام شده است.
دستی این دست ز کار افتاده را
همتی این یار بار افتاده را
هوش مصنوعی: یعنی دستی که کارش از فعالیت افتاده، با کوشش و تلاش یاری که در کنار است، دوباره به زندگی و حرکت برمی‌گردد.
تا که بر منزل رساند بار را
پرکند گنجینة الاسرار را
هوش مصنوعی: تا زمانی که بار به منزل برسد، گنجینه‌ی اسرار را پر می‌کند.
شوری اندر زمره‌ی ناس آورد
در میان، ذکری ز عباس آورد
هوش مصنوعی: طرزی از شور و هیجان در بین مردم به‌وجود آورد که یاد و ذکر عباس را در میان آن‌ها زنده کرد.
نیست صاحب همتی در نشأتین
همقدم عباس را، بعد از حسین
هوش مصنوعی: در دو جهان کسی مانند عباس وجود ندارد که همسفر حسین باشد.
در هواداری آن شاه الست
جمله را یک دست بود او را دو دست
هوش مصنوعی: در حمایت از آن شاه بزرگ، همه یکپارچه و همدل بودند، اما او از دو دست برای هدایت و کمک بهره می‌برد.

حاشیه ها

1399/09/28 16:11
فرشاد منصوریان

"کوی او جنت" به "گوی ای جنت " تغییر یابد

1402/06/22 15:09
محمد معین

مراد از "عندلیب" در ابیات ابتدایی دوست بسیار صمیمی عمان سامانی، مرحوم شیخ محمد تقی عندلیب، عالم و خطیب خوش صوت اصفهانی است.

منبع:
tlgrm.in/andalibhamedani/11406