گنجور

بخش ۲۱

در بیان اینکه چون سالک از در ارادت درآمد و دست طلب بر دامن عنایت پیر زد، نفس کافر بعنانگیری خیزد و هر لحظه فتنه‌یی هولناک برانگیزد اگر سالک را دل نلرزید و ثبات و تحمل ورزید و از در مراقبه درآمده از باطن پیر استمداد نمود، آن مخالفت به مرافقت و آن منازعت به موافقت تبدیل گردد و از آنجاست که عارف ربانی و مفلق شیروانی، جناب حکیم خاقانی، قدس سره، در مسأله‌ی نفس فرماید:

در اول، نفس چون زنبور کافر داشتم لیکن
در آخر یافتم چون شاه زنبوران مسلمانش

در اینجا عارف، عنانگیری و دلیری حضرت حر را بدان مسأله که عبارت ازنفس کافرست از بدو امر سالک، تأویل می‌نماید چه بمدد حضرت کامل و پرتو آن عنایت شامل، آن کفر محض بایمان صرف مبدل آمد.

دوش گفتم با حریفی با خبر
کاندرین مطلب مرا شو؛ راهبر
دشمنی حر و بذل جان چه بود؟
اول آن کفر آخر این ایمان چه بود؟
اول آن سان، کافر مطلق شدن
سد راه اولیای حق شدن
آخر از کفر آمدن یکباره باز
جان و سر در راه حق کردن، نیاز
گفت اینجا نکته‌یی هست ای خبیر
زد چو سالک دست بر دامان پیر
خواست تا رهرو شود اندر طریق
همقدم گردد برحمانی فریق
نفس کافر دل، چو یابد آگهی
مشتعل گردد ز روی گمرهی
آرد از حرص و هوس، خیل و سپاه
راهرو را سخت گردد سد راه
مانع هرگونه تدبیرش شود
رونهد هر سو، عنانگیرش شود
تلخ سازد آب شیرینش بکام
گام نگذارد که بر دارد زگام
گر گریزان گشت، سالک نیست او
در مهالک، غیر هالک نیست او
ور فشرد از همت او پای ثبات
ماند برجا، بر تمنای نجات
پیر را از باطن استمداد کرد
باطن پیر رهش، امداد کرد
آن عنانگیر از وفا، یارش شود
همدم و همراه و همکارش شود
ز آن سبب گفت آن حکیم شیروان
ره شناس قیروان تا قیروان
نفس دیدم بد چو زنبوران نخست
و آخرش چون شاه زنبوران، درست
اولش از کافری رو تافتم
آخرش عین مسلمان یافتم
این بیانم از سر تمثیل کرد
نفس را بر نفس حر، تأویل کرد
کاول از هر کافری، کفرش فزود
آخر او، از هر مسلمان، بیش بود

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بیان اینکه چون سالک از در ارادت درآمد و دست طلب بر دامن عنایت پیر زد، نفس کافر بعنانگیری خیزد و هر لحظه فتنه‌یی هولناک برانگیزد اگر سالک را دل نلرزید و ثبات و تحمل ورزید و از در مراقبه درآمده از باطن پیر استمداد نمود، آن مخالفت به مرافقت و آن منازعت به موافقت تبدیل گردد و از آنجاست که عارف ربانی و مفلق شیروانی، جناب حکیم خاقانی، قدس سره، در مسأله‌ی نفس فرماید:
هوش مصنوعی: وقتی که سالک به درگاه ارادت وارد می‌شود و با دل‌جوئی به سوی عنایت استاد می‌رود، نفس سرکش و کافر او به تکاپو می‌افتد و هر آن، فتنه‌ای هولناک ایجاد می‌کند. اما اگر سالک دلش نلرزد و ثبات و صبر داشته باشد و از در مراقبه وارد شود و از باطن استاد کمک بخواهد، این مخالفت به همدلی و این منازعه به توافق تبدیل می‌شود. از این‌رو، عارف ربانی و بزرگمرد شیروانی، حکیم خاقانی، در مورد نفس می‌فرماید:
در اول، نفس چون زنبور کافر داشتم لیکن
در آخر یافتم چون شاه زنبوران مسلمانش
هوش مصنوعی: در ابتدا، نفس من مانند زنبور کافر بود اما در پایان، آن را مانند شاه زنبوران مسلمان یافتم.
در اینجا عارف، عنانگیری و دلیری حضرت حر را بدان مسأله که عبارت ازنفس کافرست از بدو امر سالک، تأویل می‌نماید چه بمدد حضرت کامل و پرتو آن عنایت شامل، آن کفر محض بایمان صرف مبدل آمد.
هوش مصنوعی: در اینجا عارف به ویژگی‌های شجاعت و مدیریت حضرت حر اشاره می‌کند و این‌که از آغاز مسیر، وجود کافر در سیر و سلوک سالک وجود دارد. او توضیح می‌دهد که با مدد و کمک حضرت کامل و نور آن عنایت، این کفر محض به ایمان خالص تبدیل می‌شود.
دوش گفتم با حریفی با خبر
کاندرین مطلب مرا شو؛ راهبر
هوش مصنوعی: دیروز به دوستی آگاه و دانا گفتم که در این موضوع به من کمک کند و مرا هدایت کند.
دشمنی حر و بذل جان چه بود؟
اول آن کفر آخر این ایمان چه بود؟
هوش مصنوعی: دشمنی حر با امام حسین و فدای جان او چه معنی داشت؟ آیا در ابتدا کفر بود و در انتها ایمان؟
اول آن سان، کافر مطلق شدن
سد راه اولیای حق شدن
هوش مصنوعی: به طور کلی، کسی که به ناباوری و کفر می‌رسد، خود را از مسیر حق و روشنی دور می‌کند و در نتیجه نمی‌تواند به اولیای الهی و مسیر صحیح نزدیک شود.
آخر از کفر آمدن یکباره باز
جان و سر در راه حق کردن، نیاز
هوش مصنوعی: در نهایت، زمانی که انسان از کفر و انکار بازمی‌گردد و تمام همت و جانش را در مسیر حقیقت قرار می‌دهد، به چیزی جز نیاز به آن حق دست نمی‌یابد.
گفت اینجا نکته‌یی هست ای خبیر
زد چو سالک دست بر دامان پیر
هوش مصنوعی: در اینجا نکته‌ای وجود دارد که ای دانای آگاه، وقتی سالک دستش را به دامن عارف می‌زند، متوجه آن می‌شود.
خواست تا رهرو شود اندر طریق
همقدم گردد برحمانی فریق
هوش مصنوعی: او خواست که در مسیر سیر و سلوک به رفیق و هم‌قدم به راه حق بپیوندد.
نفس کافر دل، چو یابد آگهی
مشتعل گردد ز روی گمرهی
هوش مصنوعی: وقتی دل انسانی کافر به آگاهی می‌رسد، از روی نادانی و گمراهی‌اش دچار دردی سرسخت می‌شود و دچار شعله‌ور شدن احساسات و واکنش‌ها می‌گردد.
آرد از حرص و هوس، خیل و سپاه
راهرو را سخت گردد سد راه
هوش مصنوعی: از روی طمع و آرزو، گروهی از افراد راهی به دنبال هدف خود می‌روند و این باعث می‌شود که موانع و مشکلات زیادی بر سر راهشان ایجاد شود.
مانع هرگونه تدبیرش شود
رونهد هر سو، عنانگیرش شود
هوش مصنوعی: هرچیزی که بخواهد او را به سمت فکر کردن و برنامه‌ریزی سوق دهد، به او اجازه نمی‌دهد و او را گرفتار می‌کند.
تلخ سازد آب شیرینش بکام
گام نگذارد که بر دارد زگام
هوش مصنوعی: آب شیرین را تلخ می‌کند، اگر کسی به دنبال لذت نباشد و از قدم برداشتن باز بماند، نمی‌تواند به خواسته‌هایش برسد.
گر گریزان گشت، سالک نیست او
در مهالک، غیر هالک نیست او
هوش مصنوعی: اگر کسی در مسیر رشد و سیر و سلوک از مشکلات و چالش‌ها فرار کند، در واقع او سالک و راه‌پیموده‌ی واقعی نیست و در نهایت نیز سرنوشت او به جز نابودی نخواهد بود.
ور فشرد از همت او پای ثبات
ماند برجا، بر تمنای نجات
هوش مصنوعی: اگر تلاش او باعث شود که پای ثبات همچنان در جای خود باقی بماند، پس در آرزوی نجات باقی می‌ماند.
پیر را از باطن استمداد کرد
باطن پیر رهش، امداد کرد
هوش مصنوعی: پیر از عمق وجودش کمک خواست و باطن او او را یاری کرد.
آن عنانگیر از وفا، یارش شود
همدم و همراه و همکارش شود
هوش مصنوعی: آن کسی که در وفا و صداقت است، می‌تواند یاری بیابد که در کنار او باشد و در کارها و زندگی‌اش شریک شود.
ز آن سبب گفت آن حکیم شیروان
ره شناس قیروان تا قیروان
هوش مصنوعی: حکیم شیروان، که در شناخت راه‌ها و مسیرها مهارت دارد، به همین دلیل این گفته را بیان کرده است: آنجا که به قیروان می‌رسیم.
نفس دیدم بد چو زنبوران نخست
و آخرش چون شاه زنبوران، درست
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی انسان یا روح را تشبیه کرده است. او ابتدا رفتار و ویژگی‌های نیرویی را می‌بیند که مانند زنبوران است؛ یعنی ممکن است در ابتدا، آن نیرو خُرد و ناچیز به نظر برسد. اما در نهایت، تمام آن ویژگی‌ها و قدرت‌ها به یک مقام بزرگ و رفیع تبدیل می‌شود، مشابه پادشاه زنبوران. در واقع، این مضمون نشان‌دهنده تحولی است که از یک حالت ابتدایی به یک مقام والاتر صورت می‌گیرد.
اولش از کافری رو تافتم
آخرش عین مسلمان یافتم
هوش مصنوعی: در ابتدا به نظر می‌رسید که کافر هستم، اما در نهایت به مانند یک مسلمان درآمدم.
این بیانم از سر تمثیل کرد
نفس را بر نفس حر، تأویل کرد
هوش مصنوعی: من این کلام را به صورت تشبیه بیان می‌کنم، نفس را با نفس کسی مثل حر مقایسه می‌کنم و مفهوم عمیقی از آن استخراج می‌کنم.
کاول از هر کافری، کفرش فزود
آخر او، از هر مسلمان، بیش بود
هوش مصنوعی: هر انسانی که به کفر و بی‌ایمانی گرایش داشته باشد، در نهایت ایمان او کم‌رنگ‌تر خواهد شد. اما اگر کسی مسلمان باشد، ایمانش بر هر کافری فزونی می‌یابد و او به درک بالاتری از ایمان خواهد رسید.