بخش ۱۸
در مراتب وجد عارفانه و شور عاشقانه و اشاره به حال خود در انتساب سلوک به حضرت پیرو مرشد صافی ضمیر خود کثر اللّه افاضاته گوید:
باز وقت آمد که مستی سرکنم
وز هیاهو گوش گردون، کر کنم
از در مجلس در آیم، سرگران
بر زمین، افتان و بر بالا، پران
گاه رقصان در میان؛ گه در کنار
جام می دستی و دستی زلف یار
بخ بخ ای صهبای جان پرورد ما
مرهم زخم و دوای درد ما
بخ بخ صهبای جان افروز ما
عشرت شب، انبساط روز ما
از خدا دوران، خدا دورت کند
فارغ از سرهای بی شورت کند
گوی از ما آن ملامت گوی را
آن ترش کرده به مستان، روی را
می سزد سنگ ارزنی ما را بجام
چون نخوردت بوی این می بر مشام
شور مجنون گر همی خواهی هله
زلف لیلی را بجنبان سلسله
ای سرا پا عقل خالص، روح پاک
از چه جسمی زادهیی؟ روحی فداک
ای وجودت در صفا، مرآت حق
بهرهمند از هر صفت، جز ذات حق
ای ز شبهت، مادر گیتی، عقیم
ای بحق ما را صراط المستقیم
ای شب جهال را؛ تابنده ماه
ای بره گم کرد گان؛ هادی راه
از تو آمد مقصد عارف پدید
چشم حق بینان خدا را درتو دید
مدتی شد هستم ای صدر کبار
این بساط کبریایی را غبار
اندک اندک طاقتم را کاهشست
از تو ای ساقی، مرا این خواهشست
بازمان ز آن باده در ساغر کنی
حالت ما را پریشانتر کنی
تا بگویم بی کم و بی کاستی
آری آری مستی است و راستی:
شرح آن سرحلقهٔ عشّاق را
پُر کنم، مجموعهٔ اوراق را
بخش ۱۷: در بیان عارف شدن به مراتب جانبازان راه حقیقت از در ارادت به شیخ طریقت از ر اه مراقبه گوید:بخش ۱۹: در بیان توصیهی آن سرحلقهی اهل نیاز، به کتمان سرّ و نهفتن راز.
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در مراتب وجد عارفانه و شور عاشقانه و اشاره به حال خود در انتساب سلوک به حضرت پیرو مرشد صافی ضمیر خود کثر اللّه افاضاته گوید:
هوش مصنوعی: در مراحل عرفانی و شور و شوق عاشقانه، وقتی به حال خود اشاره میکند و سلوک خود را به پیروی از استاد خود نسبت میدهد، میگوید: «خداوند بر رحمتها و فیوضاتش بیفزاید».
باز وقت آمد که مستی سرکنم
وز هیاهو گوش گردون، کر کنم
هوش مصنوعی: زمانی فرا میرسد که دوباره به شادی و خوشی باز میگردم و با صدای بلندی که دنیا را پر کرده، به آن بیتوجهی میکنم.
از در مجلس در آیم، سرگران
بر زمین، افتان و بر بالا، پران
هوش مصنوعی: من از در مجلس وارد میشوم، در حالی که سرم بر زمین افتاده و گاهی به سمت بالا میپروازم.
گاه رقصان در میان؛ گه در کنار
جام می دستی و دستی زلف یار
هوش مصنوعی: گاهی در حال رقص و شادی هستم، و گاهی در کنارم جام می است و دستی بر زلف یار.
بخ بخ ای صهبای جان پرورد ما
مرهم زخم و دوای درد ما
هوش مصنوعی: ای شراب زندگیبخش و روحپرور ما، تو تسکیندهنده زخمها و درمانکننده دردهای ما هستی.
بخ بخ صهبای جان افروز ما
عشرت شب، انبساط روز ما
هوش مصنوعی: بخ بخ، نوشیدنی روحبخش ما، شادی شب و آرامش روز ماست.
از خدا دوران، خدا دورت کند
فارغ از سرهای بی شورت کند
هوش مصنوعی: خداوند تو را از مشکلات و دغدغههای زندگی دور کند و تو را از افکار و نگرانیهای بیمورد آزاد سازد.
گوی از ما آن ملامت گوی را
آن ترش کرده به مستان، روی را
هوش مصنوعی: ما از کسانی که ما را سرزنش میکنند، میگوییم؛ همان کسانی که به خاطر شور و شوق زندگی، چهرهی ترش به خود گرفتهاند.
می سزد سنگ ارزنی ما را بجام
چون نخوردت بوی این می بر مشام
هوش مصنوعی: کاملاً شایسته است که سنگی به اندازه یک دانه ارزنی برای ما به خاطر اینکه بوی این می به مشام تو نرسیده است، در جام قرار بگیرد.
شور مجنون گر همی خواهی هله
زلف لیلی را بجنبان سلسله
هوش مصنوعی: اگر میخواهی شور و شوق مجنون را تجربه کنی، پس موی لیلی را به رقصد درآور.
ای سرا پا عقل خالص، روح پاک
از چه جسمی زادهیی؟ روحی فداک
هوش مصنوعی: ای کسی که تمام وجودت پر از عقل و درک است، ای روحی پاک و معصوم، از چه جسمی به وجود آمدهای؟ جانم فدای تو.
ای وجودت در صفا، مرآت حق
بهرهمند از هر صفت، جز ذات حق
هوش مصنوعی: وجود تو مانند آینهای است که صفا و پاکی را به نمایش میگذارد و از تمام صفات الهی برخوردار است، به جز ذات خداوند.
ای ز شبهت، مادر گیتی، عقیم
ای بحق ما را صراط المستقیم
هوش مصنوعی: ای مادر جهان، تو از بینظیرترینها هستی و به حق ما را به راه راست هدایت کن.
ای شب جهال را؛ تابنده ماه
ای بره گم کرد گان؛ هادی راه
هوش مصنوعی: ای شب تاریک و جهل، تو مانند ماهی درخشان هستی؛ ای راهنما برای آنانی که گمراه و سرگردانند.
از تو آمد مقصد عارف پدید
چشم حق بینان خدا را درتو دید
هوش مصنوعی: از تو نشانههای هدف عارف آشکار شد و کسانی که با چشم دل میبینند، خدا را در وجود تو مشاهده کردند.
مدتی شد هستم ای صدر کبار
این بساط کبریایی را غبار
هوش مصنوعی: مدتی است که من در این مقام عالی هستم، ولی این وضعیت پر از بزرگی و شکوه، در حال فرسودگی و کمرنگی است.
اندک اندک طاقتم را کاهشست
از تو ای ساقی، مرا این خواهشست
هوش مصنوعی: کمکم تاب و توانم در حال کم شدن است، ای ساقی، من به این خواسته دچار شدهام.
بازمان ز آن باده در ساغر کنی
حالت ما را پریشانتر کنی
هوش مصنوعی: اگر از آن باده دور باشی، حال و روز ما را در ساغر خود به هم میریزی و بیشتر پریشان میکنی.
تا بگویم بی کم و بی کاستی
آری آری مستی است و راستی:
هوش مصنوعی: من بیهیچ کم و کاستی میگویم، بله، این حالت مستی است و حقیقت دارد.
شرح آن سرحلقهٔ عشّاق را
پُر کنم، مجموعهٔ اوراق را
هوش مصنوعی: میخواهم دربارهٔ عشق و عاشقان بگویم و داستانهای آنها را جمعآوری کنم.