گنجور

بخش ۱۷

در بیان عارف شدن به مراتب جانبازان راه حقیقت از در ارادت به شیخ طریقت از ر اه مراقبه گوید:

باز هستی، طاقتم را طاق کرد
دفتر صبر مرا؛ اوراق کرد
یادم آمد؛ خلوتی خالی ز غیر
پیری اندر صدر آن، یادش بخیر
خم صفت، صافی دل و روشن ضمیر
خضروش، گمگشتگان را دستگیر
مر مرا از حال خویش افزوده حال
خواب بود این می ندانم یا خیال؟!
هشت بر زانو، سر تسلیم من
خواست تا سری ...
پس لب گوهر فشان آورد پیش
پیشتر بردم دو گوش هوش خویش
از دم آن مقبل صاحب نظر
گشتم از شور شهیدان، با خبر
عالمی دیدم ازین عالم، برون
عاشقانی، سرخ رو یکسر ز خون
دست بر دامان واجب، بر زده
خود ز امکان خیمه بالاتر زده
گرد آن شمع هدی از هر کنار
پرزنان و پرفشان، پروانه‌وار
ترسم از این بیشتر، شرحی دهم
تار تن را، نطق بشکافد ز هم
ز آنکه در گوش من آن والانژاد
گفت، اما رخصت گفتن نداد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بیان عارف شدن به مراتب جانبازان راه حقیقت از در ارادت به شیخ طریقت از ر اه مراقبه گوید:
هوش مصنوعی: در مورد شناخت عارفان از درجات جانبازان حقیقت و ارادت به شیخ طریقت، از طریق مراقبه و توجه به درون، صحبت می‌شود.
باز هستی، طاقتم را طاق کرد
دفتر صبر مرا؛ اوراق کرد
هوش مصنوعی: حالت و حضور تو باعث شده که صبر و تحمل من تمام شود و دیگر نتوانم ادامه دهم؛ مانند این که نامه صبر من ورق ورق شده است.
یادم آمد؛ خلوتی خالی ز غیر
پیری اندر صدر آن، یادش بخیر
هوش مصنوعی: یاد من آمد که در یک جای خلوت و دور از دیگران، پیری در صدر نشسته بود. به یاد او، حس خوبی در دلم شکل گرفت.
خم صفت، صافی دل و روشن ضمیر
خضروش، گمگشتگان را دستگیر
هوش مصنوعی: خمره که شکل خمیده‌ای دارد، اما دلش پاک و فکرش روشن است، به گم‌شده‌ها کمک می‌کند.
مر مرا از حال خویش افزوده حال
خواب بود این می ندانم یا خیال؟!
هوش مصنوعی: مرگ من به خاطر وضعیت خودم، همچون در حالتی است که خوابم و نمی‌دانم این حالت ناشی از می‌باشد یا فقط خیالی است.
هشت بر زانو، سر تسلیم من
خواست تا سری ...
هوش مصنوعی: من به نشانهٔ فروتنی و تسلیم، زانو زده‌ام و خواسته‌ام که سرم را به سمت زمین بگذارم.
پس لب گوهر فشان آورد پیش
پیشتر بردم دو گوش هوش خویش
هوش مصنوعی: لب‌های او مانند جواهر می‌درخشید و من پیش از آنکه عمق کلامش را درک کنم، هوش و حواسم را به او معطوف کردم.
از دم آن مقبل صاحب نظر
گشتم از شور شهیدان، با خبر
هوش مصنوعی: به واسطه وجود آن شخص خوش‌نما و صاحب فکر، از حال و هوای شهیدان آگاه شدم.
عالمی دیدم ازین عالم، برون
عاشقانی، سرخ رو یکسر ز خون
هوش مصنوعی: در دنیای دیگری انسانی را دیدم که عاشقان زیادی را جمع کرده بود، آن‌ها با چهره‌های سرخ و پر از شور و حال، به خاطر عشق و احساسات عمیقشان خون به دل دارند.
دست بر دامان واجب، بر زده
خود ز امکان خیمه بالاتر زده
هوش مصنوعی: با تکیه بر کارهای واجب و ضروری، از خودم و توانایی‌هایم فراتر رفته‌ام و به اوج رسیده‌ام.
گرد آن شمع هدی از هر کنار
پرزنان و پرفشان، پروانه‌وار
هوش مصنوعی: در اطراف آن شمع راهنما، از هر سو با شوق و ذوق، پروانه‌ها در حال پرواز و رقص هستند.
ترسم از این بیشتر، شرحی دهم
تار تن را، نطق بشکافد ز هم
هوش مصنوعی: مبادا بیشتر از این، توضیحاتی درباره وضعیت خود بدهم که ممکن است زبانم از هم بگسلد و نتوانم درست بیان کنم.
ز آنکه در گوش من آن والانژاد
گفت، اما رخصت گفتن نداد
هوش مصنوعی: کسی از نسل بلندمرتبه و نجیب در گوش من سخن گفت، اما اجازه نداد که من پاسخی بدهم.

حاشیه ها

هِشت بر زانو، سر تسلیم من
خواست تا سّری کند تعلیم من

1399/09/28 16:11
فرشاد منصوریان

چرا به نوشته آقای سید حبیب حمزه لو ترتیب اثر نمی دهید