اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در معارضهی با دل و استغراق در مراتب آن ولی کامل زبدة السعداء و سید الشهداء و تجاهل عارفانه:
هوش مصنوعی: در مقابله با دل و غرق شدن در مراحل آن، اما شخصی کامل و برجسته مانند زبدة السعداء و سید الشهداء و بیتوجهی آگاهانه.
باز بینم رازی اندر پردهیی
هست دل را گوئیا؛ گم کردهیی
هوش مصنوعی: باز میبینم که رازی در پس پردهای وجود دارد که دل به من میگوید، گویی چیزی را گم کردهام.
هر زمان از یک گریبان سر زند
گه برین در، گاه بر آن در زند
هوش مصنوعی: هر بار که از یک جا صدایی بلند میشود، گاهی به یک در اشاره میکند و گاهی به در دیگری.
کیست این مطلوب، کش دل در طلب
نامش از غیرت نمیاید بلب؛
هوش مصنوعی: این جمله به شخصی اشاره دارد که بسیار مورد توجه و خواست دل است و به قدری ارزشمند و جذاب است که هیچ کس نمیتواند دیگران را با او مقایسه کند. او آنقدر خاص است که دیگران از حسادت و غیرت نمیتوانند حتی نامش را بر زبان بیاورند یا به او نزدیک شوند.
در بساط این و آن؛ جویای اوست
با حدیث غیرش اندر جستجوست
هوش مصنوعی: در جمع مردم، او به دنبال آن معشوق است، اما در صحبتهای دیگران به دنبال یافتن او میگردد.
وه که در دریای خون افتادهام
با تو چون گویم که چون افتادهام؟
هوش مصنوعی: در حالتی بحرانی و دردناک هستم، تا جایی که نمیدانم چطور میتوانم وضعیت خود را توضیح دهم.
بیخود آنجا دست و پایی میزنم
هرکرا بینم، صدایی میزنم
هوش مصنوعی: من بیدلیل در آنجا تلاش میکنم و هر کسی را که میبینم، صدایی از خود در میآورم.
وه که عشق از دانشم بیگانه کرد
مستی این دل، مرا دیوانه کرد
هوش مصنوعی: عشق باعث شده که من از علم و دانش دور شوم و این احساس شگفتانگیز، مرا به جنون کشانده است.
یا رب آفات دل از من دور دار
من نمیگویم مرا معذور دار
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، از بلاها و مشکلات دل من را دور کن. من از تو نمیخواهم که مرا ببخشی یا عذر من را بپذیری.
مدتی شد با زبان وجد و حال
با دلستم در جواب و در سؤال
هوش مصنوعی: مدتی است که با شوق و هیجان صحبت میکنم و در پاسخ به سوالات و در مکالمات با دل و فکر خودم ارتباط برقرار کردهام.
گویم ای دل، هرزه گردی تا بکی؟
از تو ما را روی زردی تا بکی؟
هوش مصنوعی: ای دل، تا کی به این بیهدف و بیمسئولیتی ادامه میدهی؟ چقدر دیگر باید دل ما را غمگین و پژمرده نگهداری؟
عزم بالا با همه پستی چرا؟
کاسه لیسا اینهمه مستی چرا؟
هوش مصنوعی: چرا با وجود ارادهی قوی و بلندپروازی، همچنان در جا میزنیم و گرفتار ضعفها هستیم؟ چرا اینهمه شوق و هیجان به ما دست داده است؟
تا بچند از عقل و دین بیگانگی
دیده واکن وانه این دیوانگی
هوش مصنوعی: تا کی باید از عقل و دین دور باشی؟ دیدن این بیخود بودن و عدم تعادل را ادامه نده، چرا که این رفتار دیوانگی است.
مشتم اندر پیش مردم وامکن
پرده داری کن مرا رسوا مکن
هوش مصنوعی: دستم را به نمایش میگذارم و از تو میخواهم پردهتان را کنار بزنید، نگذارید رسوا شوم.
غافلی کز این فساد انگیختن
مر مرا واجب کنی خون ریختن
هوش مصنوعی: ای غافل، تو با ایجاد این فساد، مرا وادار میکنی که خون را بریزم.
دل مرا گوید که دست از من بشوی
دل ندارم؛ رو دل دیگر بجوی
هوش مصنوعی: دل من به من میگوید که از من جدا شو و دیگر به من وابسته نباش؛ چون من نمیتوانم بیشتر از این تحمل کنم، بهتر است به دنبال دل دیگری باشی.
مانع مطلب برای چیستی؟
پردگی رازا تو دیگر کیستی
هوش مصنوعی: چه مانع و دلیلی وجود دارد برای فهمیدن حقیقت؟ دیگر چه کسی هستی که راز و رمزهای پنهان را درک کنی؟
بحر را موجی بود از پیش و پس
آن کشاکش از خود دانسته خس
هوش مصنوعی: موجی در دریا از جهات مختلف ایجاد میشود و این درگیری و جنبش به خاطر خود دریا و طبیعت آن است.
باد را گردی بود از پس و پیش
در هوا مرغ آن دهد، نسبت به خویش
هوش مصنوعی: باد در هوا در حال گرداندن چیزی است که مشابه پرندهای میشود و این پرنده به نوعی حالت معلقی به خود گرفته و به باد واکنش نشان میدهد.
تا نپنداری ز دین آگه نیم
با خبر از هر در و هرره نیم
هوش مصنوعی: هرگز گمان نکن که از دین بیخبرم؛ من از همه جوانب و راهها با خبرم.
هست از هر مذهبی آگاهیم
اللّه اللّه من حسین اللهیم
هوش مصنوعی: ما از همه مذهبها آگاهی داریم و تنها به خدا و حسین، که نمایانگر حقیقت الهی هستند، ایمان داریم.
بندهی کس نیستم تا زندهام
او خدای من، من او را بندهام
هوش مصنوعی: من زیر بار کسی نیستم و تا وقتی زندهام، او خدای من است و من هم به او خدمت میکنم.
نی شناسای نبیم نی ولی
من حسینی میشناسم بن علی
هوش مصنوعی: من هیچ چیز دیگری را نمیشناسم، ولی من حسینی را که پسر علی است، خوب میشناسم.