گنجور

بخش ۹ - غزل همام

بدیدم چشم مستت رفتم از دست
گوام دایر دلی گویائی هست ؟
دلم خود رفت و میترسم که روزی
به مهرت هم نسی خوش کامم اج دست ؟
بب زندگی این خوش عبارت
لوانت لاوه نج من ذبل و کان بست ؟
دمی بر عاشق خود مهربان شو
کج‌ای مهروانی کسب اومی کست ؟
اگر روزی ببینم روی خوبت
به جم شهر اندر واسر زبان دست؟
ز عشقت گر همام از جان برآید
مواجش کان یوان بمرد و وارست ؟
به گوش خاوا کنی پشتش بوینی
به بویت خسته بی جهنامه سرمست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1399/05/11 14:08
محمد علی دادرس

با سلام . خوانش این غزل با خوانش امروز متفاوت است و بهتر است اساتید کمک کنند تا معنای غزل را کم دانان مثل بنده آگاه شوند .مصرع دوم را من چنین میخوانم :
گووم یعنی گویم با لهجه شوشتری
بقیه موارد را کاش میدانستم .

1402/12/12 12:03
محمد نصری

این غزل نیز متعلق به همام تبریزی است .(شاعر قرن ۷)