گنجور

بخش ۲۱ - غزل

گر آن مه را وفا بودی چه بودی
ورش ترس از خدا بودی چه بودی
دمی خواهم که با او خوش برآیم
اگر او را رضا بودی چه بودی
دلم را از لبش بوسیست حاجت
گر این حاجت روا بودی چه بودی
بتی کز وی بخود پروا ندارم
گرش پروای ما بودی چه بودی
اگر روزی به لطف آن پادشا را
نظر با این گدا بودی چه بودی
خرد گر گرد من گشتی چه گشتی
وگر صبرم بجا بودی چه بودی
بوصلش گر عبید بی‌نوا را
سعادت رهنما بودی چه بودی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر آن مه را وفا بودی چه بودی
ورش ترس از خدا بودی چه بودی
هوش مصنوعی: اگر آن محبوب وفادار بود، چه چیزی می‌توانست رخ دهد و اگر او از خدا می‌ترسید، اوضاع چه طور می‌شد؟
دمی خواهم که با او خوش برآیم
اگر او را رضا بودی چه بودی
هوش مصنوعی: می‌خواهم لحظه‌ای با او خوش بگذرانم، اگر او هم راضی باشد، چه خوب خواهد بود.
دلم را از لبش بوسیست حاجت
گر این حاجت روا بودی چه بودی
هوش مصنوعی: دل من از بوسه‌های لب او سرشار است؛ اگر حاجت من برآورده شود، چه چیزی بیشتر از این خواسته می‌تواند باشد؟
بتی کز وی بخود پروا ندارم
گرش پروای ما بودی چه بودی
هوش مصنوعی: اگر او به خود اهمیت نمی‌دهد، مهم نیست؛ حتی اگر او نگران ما بود، چه تاثیری داشت؟
اگر روزی به لطف آن پادشا را
نظر با این گدا بودی چه بودی
هوش مصنوعی: اگر روزی آن پادشاه به این گدا لطف می‌کرد و به او توجه نشان می‌داد، چه می‌شد؟
خرد گر گرد من گشتی چه گشتی
وگر صبرم بجا بودی چه بودی
هوش مصنوعی: اگر خرد و فهم تو به دور من می‌آمد، چه تحولی در تو ایجاد می‌شد و اگر صبر من به جا و به موقع بود، چه نتیجه‌ای داشت؟
بوصلش گر عبید بی‌نوا را
سعادت رهنما بودی چه بودی
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی راهنمای عبید بی‌نوا بود، چه اتفاقی می‌افتاد؟